دريای زباله در ساحل خزر!
به گزارش روزنامه وقایع اتفاقیه، زيباترين شهرهاي ايران به تسخير زبالهها درآمدهاند؛ آمارها نشان ميدهند زبالهها در آيندهاي نهچندان دور، مثل آدمخوارهاي فيلمهاي هاليوودي، سلامت ساکنان ساحلنشينان خزر را خواهند بلعيد و تا جادهها پيشروي خواهند کرد. دراينشرايط، استان مازندران در مقايسه با دو استان شمالي ديگر، گلستان و گيلان، اوضاعي به مراتب خطرناکتر دارد. اين استان با جمعيت سه ميليون نفري که نزديک به 3,7 درصد جمعيت کل کشور است، سهم 6 درصدي در توليد زباله هر ساله کشور دارد.
با تأمل در اين آمار ميتوان عنوان کرد که استان مازندران نسبت به ميانگين کشوري، حدود 1,8 درصد روزانه زباله بيشتري توليد ميکند و زماني اين وضعيت نگرانکنندهتر ميشود که توليد روزانه زباله استان مازندران را با ميانگين توليد روزانه زباله در بزرگترين شهر ايران يعني تهران مورد مقايسه قرار دهيم. استان تهران با 12 ميليون نفر جمعيت، روزانه 7500 تن زباله توليد ميکند. اگر جمعيت پايتخت را 12 ميليون نفر در نظر بگيريم، به اين نتيجه ميرسيم که سهم روزانه توليد زباله هر فرد، 625 گرم در روز است. برايناساس، اگر 625 گرم، ميانگين روزانه توليد زباله تهران را با 1005 گرم ميانگين توليد زباله روزانه استان مازندران قياس کنيم، به اين نتيجه دست خواهيم يافت که مازندرانيها روزانه 68 درصد بيشتر از استان تهران زباله توليد ميکنند.
با توجه به اينکه در ايام تعطيلات عيد نوروز، تعداد مسافران افزايش پيدا ميکند و شهرهاي شمالي ازجمله شهرهاي پربازديد هستند، دفع زباله بهصورت در اين شهرها انجام ميشود؟
درزمينه دفع پسماند دو مرحله وجود دارد؛ يک مرحله مرتبط با اقدامات مردم و مرحله ديگر، مرتبط با اقدامات شهرداري است. ميتوان مدعي شد که درزمينه دفع پسماند، هيچ زيرساختي در شمال کشور وجود ندارد. در عيد نوروز قبل از ورود مسافران به دليل خانهتکاني، پسماندهاي شهري بهصورت چشمگير در محلهاي دپوي پسماندها افزايش پيدا ميکند. بعد از اينکه مسافران وارد ميشوند، اين رويه بيشتر در شهرهاي توريستي ديده ميشود. اتفاقا در شهرهاي توريستي از نظر زيرساختي در مقايسه با ديگر شهرها ضعيفتر عمل شده است.
به نظر ميرسد فعاليتهاي مشارکتي و مردمي براي دفع زباله چندان کارساز نيست؛ برايناساس، مخاطراتي که در اثر دپوي زبالهها به شيوهاي که توضيح ميدهيد، ايجاد ميشود، چيست؟
هنگامي که زبالهها روي هم انباشته ميشوند، شيرابه توليد ميکنند. اين شيرابه بسيار خطرناک و مضر است چون عصاره آلودگي زباله است. ميزان BOD يا همان اکسيژن زيستي آب کشاورزي، 20 تعيين شده و اين رقم در شيرابه به 20 هزار افزايش پيدا ميکند. هرچه ميزان BOD آب کمتر باشد، سلامت آب بيشتر است. بهاينترتيب، ورود شيرابه به رودخانه و آب دريا، آبزيان و زيستگاههاي دريايي را تهديد ميکند و چرخه غذايي مختل خواهد شد و همه اين موارد بهواسطه دپوي زباله است که بهصورت سيستمي انجام ميشود و رسيدگي به آن در اولويت قرار نميگيرد.
در رابطه با سيستم دفع فاضلاب شهرهاي شمالي هم چالشهايي رسانهاي شده است؛ دراينباره توضيح دهيد؟
همين وضعيت در دفع فاضلاب هم حاکم است. هيچکدام از شهرهاي ساحلي، تصفيهخانه فاضلاب ندارند. با اين حجم مسافر که گاهي به سه يا چهار برابر جمعيت شهرها ميرسد، به چه وضعيتي خواهيم رسيد؟ آيا فکر کردهايد که اين حجم از فاضلاب به کجا سرازير ميشود؟ تمام فاضلابهاي شهرهاي شمالي کشور به چاههاي جذبي وارد ميشوند. ورود فاضلاب به چاههاي جذبي، معني واردشدن فاضلاب به آبهاي زيرزميني است؛ چاههايي که هيچ ايزولاسيوني ندارند و آبشان به رودخانهها و آبهاي زيرزميني وارد خواهد شد. آلودگي آبهاي زيرزميني، همه ابعاد زندگي انسان را تحت شعاع قرار خواهد داد. نياز است که در شمال کشور، معضل تصفيهخانهها برطرف شود. اين معضل به اندازه معضل گردوغبار در خوزستان اهميت دارد چون آلودگي فاضلاب منجر به آلودگي آب و خاک بهطور همزمان ميشود و اين نيازمند نگاه ويژهاي است.
اگر اين روند ادامه پيدا کند، چه اتفاقي خواهد افتاد؟
شمال کشور، رتبه يک سرطانهاي گوارشي در کل کشور را دارد. اين مسئله، نشاندهنده ايجاد مرگ خاموش در شمال کشور است. شايد بسياري از مردم در شمال کشور نميبينند که پسماندها کجا ريخته ميشود اما چون بهصورت غيرمستقيم، زمينهاي کشاورزي با شيرابهها آبياري شده و دامها و ماهيها با اين آب تغذيه ميشوند، مسلما بر مردم تأثيرگذار است و نمود اين فرايند بر سلامت مردم پيداست. پيشروي اين معضل در شمال که منطقهای توريستي و قطب کشاورزي کل کشور است، کل ايران را تحتتأثير قرار خواهد داد.
دپوي زباله در چه شهرهايي بيشتر از ساير شهرها و شهرستانها به دريا و جنگل آسيب ميزند؟
همه شهرهاي شمال، درگير اين معضل و مشکل هستند. برخي شهرها که جمعيت بيشتري دارند، طبيعتا با اين مشکل بهصورت جديتری به دليل جمعيت بيشتري از زباله درگير هستند. زبالههاي شهرهاي رشت و رامسر، بيشتر در جنگل دپو ميشوند؛ چالوس و نوشهر هم همینطور. زبالههاي آمل در جاده هراز دپو ميشوند؛ حجم زبالههاي آمل بسيار زياد است که بايد فکری اساسي براي آن کرد چون به قدري شيرابه وارد آن خاک شده که ممکن است هر لحظه، کوهي که زبالهها بر آن انباشت شدهاند، بترکد. اين زبالهها بهصورت سيال درآمده است.
پيشنهاد يا توصيه شما چيست؟
يکي از آمارهايی که جا ماند و درموردش توضيح ندادم، مرتبط با مازندران است. حجم زبالهاي که در مازندران در روز توليد ميشود،2700 تن در روز است.
روزهايي که مسافر به شهرهاي اين استان سفر ميکند، چطور؟
اين حجم از زباله در ايام عيد تا سه برابر افزايش پيدا ميکند. متأسفانه مسئولان درصدد راهاندازي جادههاي جديد از شهرهاي مختلف به شهرهاي شمالي هستند. براي مثال، جاده قزوين به تنکابن در دست راهاندازي است. استاني که زيرساخت دفع زباله جمعيت خودش را ندارد، چرا بايد توريستي باشد؟ استاني که اين ميزان از آلودگي ساحلي را تجربه ميکند، چطور ميتواند پذيراي حجم بالاتري از مسافر و پسماند باشد؟ متأسفانه شهرداري شهرهايي که به آنها اشاره کردم، بهدنبال استفاده از دستگاههاي زبالهسوز هستند. شوراهاي شهرهاي مختلف استانهاي شمالي ميخواهند با همکاري پيمانکارها دستگاه زبالهسوز را براي دفع زباله مورد استفاده قرار دهند، درحاليکه بسياري از پيمانکاران، پيوستهاي محيطزيستي را رعايت نميکنند و اصلا در دستور کار خود قرار نميدهند. ميتوان با دو دستگاه زبالهسوز، زباله کل شهرهاي شمالي را امحا کرد اما ميان مسئولان اين شهرها، اين اجماع نظر وجود ندارد. راه اصلي دفع زباله مجتمع سازماندهي شده است. اصليترين مسئله براي هر طرح محيطزيستي، توجيه اقتصادي بوده که بعدها اين طرحها از استانداردهاي محيطزيستي دور نشود. اينکه بتوان تفکيک زباله در مقصد داشت، يکي از راهحلهاست متأسفانه 70 درصد از زبالههاي شهرهاي شمالي زباله «تر» است؛ اين خودش فاجعهاي است.