پانزده سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم برای همیشه از هم جدا شدند. زندگی مان در ابتدا چندان بد هم نبود. پدرم کارگر شرکت نفت بود و از نظر مالی تاحدودی دست مان به دهانمان می رسید. نمی دانم چه شد که اخلاق و رفتار پدرم به یک باره به تمامی عوض شد.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۵۶ مطلب
پانزده سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم برای همیشه از هم جدا شدند. زندگی مان در ابتدا چندان بد هم نبود. پدرم کارگر شرکت نفت بود و از نظر مالی تاحدودی دست مان به دهانمان می رسید. نمی دانم چه شد که اخلاق و رفتار پدرم به یک باره به تمامی عوض شد.
با افشای این راز، «سمانه» دیگر حاضر به ملاقات من نشد و با اینکه «شهین» در دادگاه تعهد کرد از زندگیمان بیرون میرود اما همسرم حاضر نشد مرا به خاطر این اتفاق ببخشد. حالا او با پسرم به خانه پدرش رفته و منتظر رأی دادگاه هستیم. مستأصل شده ام، نه میتوانم «شهین» را که در سختترین شرایط زندگی ناجیام بود فراموش کنم و نه میخواهم زندگیام با «سمانه» و پسرم آسیبی ببیند.
زن جوانی همراه خواهر کوچکترش وارد دادگاه شد. هردو لباسهای سادهای برتن داشته و آرام و متین بودند.
پس ازچندتماس عجیب، فرهاد به رفتارهای همسرش ظنین شد و برای روشن شدن وضعیت فرزند چهار ساله اش، پنهانی او را به آزمایشگاه برد تا بداند نیما پسرش هست یا نه.
زن جوانی که ریشه بدبختی هایش را ماجرای دوستی خیابانی در دوران نوجوانی ذکر می کرد با حضور در یکی از کلانتری های مشهد وقایع زندگی اش را بیان کرد.
رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: جامعه مرگ آگاه، دارای عزتمندی و صبور است، منتظرین واقعی امام زمان (عج) باید آماده در رکاب و تعلق خاطر به مجاهدت داشته باشد.