ترنج

در مورد

متهم

در فرارو بیشتر بخوانید

۲۷۳ مطلب

  • تعداد بسیار زیادی کارت ویزیت در محل فعالیت این متهم کشف شد که خود را فردی محقق، سخنران در حوزه‌های انگیزشی امید به زندگی، ثروت‌اندوزی و کسب ثروت معرفی می‌کرد.

  • سهیل ادعای مهدورالدم بودن قربانی را مطرح کرد و گفت: به خاطر کار‌هایی که مقتول انجام داده و زندگی من را تباه کرده بود او را مستحق مرگ می‌دانستم. بعد از اینکه مدارکی در این خصوص به دادگاه ارائه شد و صحت این مدارک مورد بررسی قرار گرفت؛ این بار هیئت قضات شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و متهم را از قصاص تبرئه و به حبس و پرداخت دیه محکوم کردند.

  • متهم گفت: قسم می‌خورم که عمدی در کارم نبوده و اصلاً متوجه مجروح شدن مقتول نشدم، حتی اگر یک درصد به فکرم می‌رسید کارد میوه خوری می‌تواند عامل مرگ یک نفر باشد خودم او را به بیمارستان می‌رساندم.

  • رئیس پایگاه سوم پلیس امنیت عمومی از دستگیری سه آدم ربا که برای تسویه حساب مالی ۶ میلیارد تومانی، شریک‌شان را ربوده بودند، خبر داد.

  • سال قبل خواهر کوچک‌تر شیدا هم خودش را دار زده بود. ما با هم رفت و آمد داشتیم و گاهی به خانه‌شان می‌رفتم، پدر و مادرش خیلی سختگیر بودند. آن‌ها ۴ دختر بودند که یکی خودکشی کرد و دیگری نیز به قتل رسیده است.

  • متهم ردیف اول گفت: من مرد شاکی را می‌شناختم و پولم را به او داده بودم تا با آن تجارت کند. آخرین بار وقتی پولم را از او خواستم، خانه مصدق را به جای طلبم به من صلح کرد و با هم صلح‌نامه نوشتیم. من اتهاماتم را قبول ندارم.

  • متهم به قتل گفت: مدت هاست که به ماده مخدر شیشه اعتیاد دارم. سه بار ازدواج کردم و هر سه بار هم به خاطر اعتیادم ناچار به جدایی شدم. ۱۲ سالی است که با یک روح سرگردان زندگی می‌کنم؛ روح‌هایی که به بهانه‌های مختلف مرا اذیت می‌کنند. شب حادثه وقتی با برادرم درگیر شدم ارواح سرگردان کنارم داخل حیاط بودند.

  • متهم گفت: باور کنید من قصد کشتن برادرزنم را نداشتم و نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد. ما هر دو مست بودیم و حال طبیعی نداشتیم. حالا هم شرمنده خانواده همسرم هستم و از آن‌ها طلب بخشش دارم. من و فریبرز سال‌های زیادی بود که با هم رفیق بودیم. بار‌ها با هم دعوا کرده بودیم و پس ‌از چند روز هم آشتی می‌کردیم. من او را دوست داشتم.

  • برادر مقتول گفت: هاشم، سعید و شاهین داشتند ما را کتک می‌زدند، دوستان من هم به کمک ما آمدند و دعوا بالا گرفت. آن‌ها برادرم را با قمه زدند و آن‌قدر بر بدنش ضربه وارد کردند که دیگر جای سالم برایش نمانده بود. این سه نفر با هم این ضربات را وارد می‌کردند.

  • شب حادثه وقتی وارد خانه زیبا و آریا شدم زیبا از ترس فریاد زد و فریادهایش باعث شد من هول کنم؛ او به سمتم حمله کرد و من برای اینکه بتوانم او را آرام کنم چاقو کشیدم؛ حین درگیری، چون زیبا خیلی تقلا می‌کرد و می‌خواست مرا از خانه بیرون کند ضربه به گردنش برخورد کرد؛ من می‌خواستم ضربه را به دستش بزنم. بعد هم که فوت کرد. من بابت اینکه باعث شدم زیبا بمیرد عذرخواهی می‌کنم، اما قصدم کشتن او نبود. شوهرش مقصر همه این ماجراهاست.