هدایت تحصیلی یا اجبار نرم؟ فاجعهای در مسیر آینده دانشآموزان

یکی از برنامههای متوسطه اول که اجرای آن با مشکلات متعدد و در بسیاری موارد براساس سلیقه مدیران اجرا میشود برنامه هدایت تحصیلی دانشآموزان میباشد. دانشاموزانی که در حساسترین و بحرانیترین دوران تحصیل خو هستند.
حیدر بایزیدی در اعتماد نوشت: دوره سهساله متوسطه اول در ایران به واسطه همزمانیاش با دوران نوجوانی از حساسترین و بحرانیترین دوران تحصیل دانشآموزان به شمار میرود، چراکه نظام آموزشی بدون تمهید زمینه و بدون توجه به مسائل مربوط به دوران نوجوانی، بلوغ و دگرگونیهای جسمی و روحی دانشآموزان را با حجم وسیعی از برنامهها و طرحها همراه کرده است که در بسیاری از موارد این برنامهها یا درحد مستندات بیسرانجام در آرشیو مدارس بایگانی شدهاند یا این برنامه ناقص و ابتر به حال خود رها شدهاند!
یکی از برنامههای متوسطه اول که اجرای آن با مشکلات متعدد و در بسیاری موارد براساس سلیقه مدیران اجرا میشود برنامه هدایت تحصیلی دانشآموزان میباشد. به صورت خلاصه برنامه هدایت تحصیلی در متوسطه اول متشکل از دو شاخص سابقه تحصیلی (۳۵ امتیاز)، به معنی کسب حد نصاب نمره در دروس اختصاصی و بررسیهای مشاورهای (۶۵ امتیاز) که شامل آزمونهای مشاوره (۳۰ امتیاز) و فرمهای نظرخواهی والدین (پنج امتیاز)، دبیران، مشاور و دانشآموز هر کدام (۱۰ امتیاز) است.
آزمونهای مشاورهای که در طرح هدایت تحصیلی گنجانده شده، شامل آزمونهای رغبت و توانایی میباشد که به صورت آنلاین برگزار میشود. از چالشها و مشکلات حال حاضر برنامه هدایت تحصیلی به صورت کشوری (البته که موضوع این مقوله نیست) میتوان موارد زیر را به صورت خلاصه فهرست کرد:
کمبود ساعات کار مشاوران در مدارس
عدم ثبات برنامههای هدایت تحصیلی
سهلانگاری یا سختگیری دبیران
آنتندهی و معضلات اینترنتی در برگزاری آزمونهای آنلاین مشاورهای
عدم توانمندسازی دبیران در رابطه هدایت تحصیلی
عدم اختصاص اعتبارات لازم
حجم زیاد تعداد سوالات در آزمونها
عدم توانایی دانشآموزان در درک سوالات آزمونهای رغبت و توانایی، مبهم بودن و غیراستاندارد بودن تعدادی از سوالات و…!
جدا از چالشهای موجود در اصل برنامه هدایت تحصیلی، دو مانع اساسی وجود دارد که برنامه هدایت تحصیلی را با مشکل مواجه میکند؛ اولا، آنچه بدیهی است اینکه اهداف برنامه هدایت تحصیلی متوسطه اول زمانی محقق میشود که سه عنصر والدین، آموزشگاه (مدیر، مشاوره، دبیر و…) و دانشآموزان در تمام مراحل اجرای طرح به صورت هماهنگ مشارکت فعالانه داشته باشند که این هماهنگی قطعا به دلایل متعدد به صورت ناقص انجام میشود.
ثانیا، نکته بسیار ناخوشایند و خلاف قانون اینکه علیرغم تمام تلاشها برای اجرای برنامه هدایت تحصیلی، در پایان تمام مراحل و صدور فرم مربوطه، با به میان کشیده شدن بحث توازن رشتهای، مدیران ناکارآمد و ناتوان مخصوصا در مناطق روستایی و کمجمعیت به جای حل کردن ریشهای و استفاده از خلاقیت مدیریتی، با سوءاستفاده از فرم شش امضا دانشآموزان با نوعی اجبار نرم به رشتههای مورد دلخواه اداره هدایت میکنند، رشتههایی که دانشآموزان برای انتخاب جهت ادامه تحصیل نه تنها حائز حداقل نمره عملکرد تحصیلی در فرم هدایت تحصیلی نشدهاند بلکه دو شاخص اصلی یعنی علاقه و توانایی را نیز برای ادامه تحصیل در این رشتهها را ندارند!
در واقع این عمل خلاف قانون مدیران باعث میشود موضوع هدایت تحصیلی و فعالیتهایی که در طول سال انجام گرفته کاملا بیمعنی تلقی شود. برای مثال در آموزش و پرورش منطقه زیویه (استان کردستان) صرفا برای اینکه توازن رشتهای منطقه برهم نخورد و پایه دهم تجربی تشکیل میشود که در یک کلاس ۱۴ نفری ۱۰ نفر با فرم شش امضا ثبتنام شدهاند و در پایه دهم ریاضی هم موضوع تقریبا به همان شکل اتفاق افتاده است جدا از اینکه این اتفاق نامیمون هدایت تحصیلی متوسطه اول را کاملا بیمعنی میکند و انگیزهای برای اجرای این برنامه در سالهای آتی را باقی نمیگذارد بلکه ممکن است مسیر زندگی دانشآموزان نه تنها به سمت درست هدایت نشود بلکه در قهقرای آسیبهای اجتماعی جامعه غرق شوند.
پایان سخن اینکه؛ اگرچه مُشت همیشه نمونه خروار بوده اما امیدواریم خروار این خرمن این بار عاری از آلودگیهایی اینچنین باشد و مسوولان آموزشی در سطوح بالا با دیدی کارشناسانه اگرچه نمیتوانند چالشهای هدایت تحصیلی را برطرف کنند مانع از بروز چنین تخلفاتی با این حجم از وسعت شوند!