ورمیر: راز استاد هلندی مرموز سرانجام فاش شد

پژوهشهای تازه نشان میدهد یوهانس ورمیر، عضوی از جنبشی صلحطلب و مذهبی بوده که نقش مهمی در شکلگیری اندیشههای روشنگری در هلند ایفا کرده است.
فرارو- قرنها، زندگی خصوصی ورمیر در هالهای از ابهام فرو رفته بود؛ اما اکنون اندرو گراهام-دیکسون، مورخ هنر بریتانیایی، پرتوی تازه بر زندگی و باورهای این هنرمند افسانهای افکنده است.
به گزارش فرارو به نقل از تایمز، یوهانس ورمیر، خالق شاهکارهایی چون منظره دلفت و دختری با گوشواره مروارید، از چهرههای محبوب اما مرموز تاریخ هنر جهان است. او در سال ۱۶۳۲ در دلفت هلند زاده شد و در ۴۳ سالگی درگذشت. در پی مرگش، نامش بهسرعت به فراموشی سپرده شد؛ فراموشیای که نزدیک به دو قرن به طول انجامید.
در میانه قرن نوزدهم، منتقد فرانسوی تئوفیل توره با کشف دوباره آثارش او را «اسفینکس دلفت» نامید؛ لقبی که بهخوبی رازآلودگی زندگی و آثار این هنرمند را توصیف میکرد. با این حال، محبوبیت جهانی او در قرن بیستویکم به اوج رسید؛ بهویژه نمایشگاه بزرگ سال ۲۰۲۳ در موزه ریکز آمستردام که تمام بلیتهایش در چند روز نخست به فروش رفت.
با وجود این شهرت خیرهکننده، زندگی شخصی و منش فکری ورمیر همواره معمایی حلنشده باقی مانده بود. اما یافتههای تازهی اندرو گراهام-دیکسون، که حاصل بیش از ده سال کاوش در اسناد تاریخی دلفت و روتردام است، تصویر تازهای از ورمیر به دست میدهد: انسانی نیکسرشت، صلحجو و اندیشمند که نه در انزوا، بلکه در ارتباطی عمیق با جامعه و اندیشههای زمانهاش میزیست.
کشف ارتباط ورمیر با جنبشهای دینی پنهان
بر پایهی اسناد تازه، ورمیر عضوی از یک جنبش زیرزمینی صلحطلب بوده است؛ گروهی که اعضایش عمدتاً زنان بودند و در مخالفت با سختگیریهای مذهبی کالوینیستهای رسمی فعالیت میکردند. او بسیاری از آثارش را در ستایش همین زنان و آرمانهای انساندوستانهشان نقاشی کرده بود.
تا پیش از این تحقیق، هیچ سندی از چنین ارتباطی در دست نبود، اما نشانههایی پراکنده در تاریخ دلفت همیشه از تفاوت ورمیر با دیگر هنرمندان زمانهاش حکایت داشت. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد او این بود که تقریباً تمام آثارش را برای یک زوج خاص نقاشی کرده بود، امری که در تاریخ هنر بیسابقه است.
این زوج، پیتر کلاس فان روفن و همسرش ماریا دکنیوت، در خانهای کنار کانال دلفت زندگی میکردند که «عقاب طلایی» نام داشت. بیشتر نقاشیهای معروف ورمیر دیوارهای همین خانه را زینت میداد. سال گذشته، یکی از دوستان پژوهشگر گراهام-دیکسون به نام تیتوس فن هیله با جستوجو در آرشیوهای دلفت موفق شد مکان دقیق این خانه را بیابد. کشفی که بهگفته او، کلید رمزگشایی از زندگی و هنر ورمیر است.
خانهای در کنار کلیسای مخفی
خانه «عقاب طلایی» در قلب محله قدیمی دلفت، کنار کانال قدیمی شهر قرار داشت؛ ساختمانی که هنوز پابرجاست و امروزه به اقامتگاه دانشجویان دانشگاه دلفت تبدیل شده است. درست در پشت این خانه، بنای کوچکی قرار دارد که زمانی کلیسای پنهان یکی از فرقههای مذهبی ممنوعه بود. فرقهای که پیروانش خود را «رامونسترانت» مینامیدند و در مخالفت با کلیسای کالوینی هلند شکل گرفته بود.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد ورمیر این دو ساختمان، خانهی حامیانش و کلیسای پنهان پشت آن، را در یکی از آثار محبوب خود، کوچه کوچک (The Little Street) به تصویر کشیده است. او حتی امضای خود را بر دیوار سفید زیر پنجره همان خانه نوشته بود. برای سالها تصور میشد این نقاشی صرفاً منظرهای شهری است، اما اکنون روشن شده که این اثر نوعی سرود تصویری در ستایش جامعهای صلحطلب و مؤمن است؛ محلهای آرمانی که در آن زنان در آرامش به دوختودوز و خانهداری مشغولاند و کودکان زیر نور خورشید بازی میکنند؛ تمثیلی از بهشت روی زمین در نگاه ورمیر.
راز باورهای مذهبی ورمیر
اینکه خانهی زوج فان روفن در کنار کلیسای رامونسترانتها بود، تصادفی نبود. پیتر فان روفن از خانوادهای عمیقاً وابسته به این جنبش بود؛ پدر و پدربزرگش در زمان ممنوعیت این مذهب، به خاطر حمایت از آن حتی خطر زندان را پذیرفته بودند. همسر او، ماریا دکنیوت، نهتنها از پیروان این فرقه بود، بلکه در شاخهای رادیکالتر از آن به نام «کولجیانتها» نیز شرکت میکرد؛ جنبشی که بر برابری زن و مرد، آزادی اندیشه و گفتوگوهای دینی بدون واسطهی کشیش تأکید داشت.
پژوهش تازه نشان میدهد خانواده ورمیر نیز از همین سنت مذهبی برخاسته بودند. پدر و مادر، خواهر و حتی شوهرخواهر او در گردهماییهای کولجیانتها حضور داشتند. ورمیر نیز در چنین فضایی رشد کرده و به گفتهی منابع، در جلسات بحث و نیایش آنان شرکت میکرد.
جالب آنکه همسر ورمیر، کاتولیک بود، اما احتمالاً به باورهای شوهرش احترام میگذاشت؛ زیرا در غیر این صورت ازدواج آنان در آن دوران غیرممکن بود. به این ترتیب، ورمیر در میان دو جهان فکری زیست: ایمان آزاداندیش رامونسترانتها و سنتهای هنری و معنوی کاتولیکی که بعدها در آثارش بازتاب یافت.
رامونسترانتها و کولجیانتها که بودند؟
این جنبشهای مذهبی که ریشه در قرن هفدهم هلند داشتند، گروههایی از مسیحیان اصلاحطلب بودند که با نهادهای رسمی کلیسا مخالفت میکردند. آنان بهجای تبعیت از کشیشان و احکام سختگیرانه، بر تعالیم مستقیم مسیح تکیه داشتند و شعارشان ساده و روشن بود: «دوست بدار، قضاوت نکن».
آنان از موعظههای معروف عیسی، چون «بگذار کودکان نزد من آیند» و «دشمن خود را دوست بدار» الهام میگرفتند. زنان در این جنبش نقش فعالی داشتند و گاه همانند مریم مجدلیه مورد احترام و الگو قرار میگرفتند. به گفتهی گراهام-دیکسون، این اندیشهها پایههای نخستین تفکر روشنگری در اروپا را شکل دادند و مفهوم جامعهای آزاد، برابر و مداراگر را پیش از زمان خود به نمایش گذاشتند.
در چنین بستری، آثار ورمیر معنایی تازه مییابد. نور لطیف تابیده از پنجرهها، چهرههای آرام و سکوت معنادار فضا، همگی بازتاب باورهای معنوی او و جامعهی کوچک پیرامونش هستند؛ جهانی که در آن پاکی، سکون و تأمل جایگزین قدرت و جدال میشود.
نقاشی بهعنوان زبان ایمان
از دید این پژوهش تازه، ورمیر نه صرفاً هنرمندی منزوی، بلکه مفسری بصری از ارزشهای انساندوستی و ایمان درونی بود. او در زمانهای میزیست که اختلافهای مذهبی کشورش را دوپاره کرده بود؛ با این حال، قلممویش به جای جدال، پیام صلح و هماهنگی را منتقل میکرد.
شاید از همین روست که زنان در آثار او جایگاهی مرکزی دارند: زنانی غرق در اندیشه، در حال خواندن نامهای، یا مشغول کار روزمره، که نوعی تقدس و آرامش در وجودشان جاری است. ورمیر از آنان نه به عنوان موضوعی تزئینی، بلکه بهعنوان نماد خرد، ایمان و پایداری انسانی یاد میکرد؛ ارجگذاری بصری به زنانی که ستون اصلی جنبشهای صلحطلب زمانهاش بودند.
بازخوانی ورمیر در پرتو تاریخ
امروز، با این کشفیات تازه، ورمیر دیگر صرفاً نقاشی از خلوت و نور نیست؛ بلکه هنرمندی است که با زبان سکوت، پیامی اجتماعی و اخلاقی را منتقل کرده است. ارتباط نزدیک او با جنبشهای مذهبی زیرزمینی، توضیحی تازه برای محدود بودن حلقه حامیانش و فراموشی طولانیمدت آثارش نیز ارائه میدهد. او نه بهدلیل کمکاری، بلکه بهدلیل باورهای متفاوتش از جریان اصلی هنر و جامعه فاصله گرفت.
آثار ورمیر اکنون در موزههای بزرگ جهان چون گوهرهایی بیزمان درخشانند، اما آنچه در پرتو پژوهش گراهام-دیکسون نمایان شده، روحی تازه در این تابلوها میدمد: روح ایمان، امید و انسانگرایی.
پژوهش تازه نشان میدهد که ورمیر نه «اسفینکسی خاموش» که انسانی پرشور و صاحب اندیشه بود؛ نقاشی که با نوری نرم و نگاهی مهربان، ارزشهای جنبش صلحجویان هلندی را جاودانه کرد. شاید راز ماندگاری چشمان آرام «دختر با گوشواره مروارید» نیز در همین باشد. انعکاسی از ایمان خاموش اما استوار هنرمندی که در دل تاریکی زمانهاش، نور را جستوجو میکرد.