پشت پرده «اکنون بخر و بعدا بپرداز»

روایت الیشیا برمن، نمادی از نسلی است که میان رؤیای رفاه و واقعیت بدهکاری گرفتار شده است. او با سرویسهای «اکنون بخر و بعداً بپرداز» وارد چرخهای شد که لذت آنی را به بهای اضطراب و بدهی بلندمدت فروخت. این نظام مالی، بر میل به مصرف و فریب خودباوری ظاهری بنا شده و میلیونها جوان را گرفتار کرده است. الیشیا پس از ورشکستگی و بیداری، از این چرخه گریخت تا هشدار دهد خوشبختی قسطی، سرانجامی جز فرسایش ندارد.
فرارو – امی ایکس وانگ نویسنده بخش سبک زندگی مجله نیویورک تایمز
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، الیشیا برمن در کوچکترین خانهٔ محلهای ثروتمند بزرگ شد. پدر و مادرش، با وجود درآمدی متوسط، آرزو داشتند دخترشان در دایرهٔ اجتماعی طبقات بالا پذیرفته شود. او را به دبیرستان خصوصی و گرانقیمتی در فیلادلفیا فرستادند؛ جایی که همکلاسیهایش کیفهای لویی ویتون و هرمس را از صندلی پورشههایشان بیرون میآوردند، در حالی که برمن کتابهایش را در کولهپشتی سادهٔ حمل میکرد. از همانجا، آن احساس حسادت و میل به تعلق در وجودش ریشه دواند.
رویاهای قسطی؛ روایت نسلی که با وام زندگی میخرد
وقتی هجدهساله شد و برای تحصیل در رشتهٔ تصویرسازی راهی مؤسسهٔ هنری «پرات» در نیویورک شد، فاصلهی میان آرزو و واقعیت برایش عریانتر از همیشه بود. دوستان مرفهش تعطیلات را در دامنههای برفی آلپ میگذراندند، اما او پشت صندوق فروش فروشگاهی کوچک کار میکرد تا اجارهخانهاش را بپردازد. درونش لبریز از میل به تجربهی همان زندگی پرزرقوبرقی بود که از دور نگاهش میکرد. بعدها با طنزی تلخ گفت: «در میان ثروتمندان بزرگ شدم تا یاد بگیرم چطور باید گِشتاد را تلفظ کنم، اما هیچوقت آنجا نرفتهام.»
در بیستوپنجسالگی، الیشیا سرانجام به رؤیایش نزدیک شد: شغلی در مجلهی مد بهعنوان طراح. دفتری که در آن کار میکرد، تصویر کاملی از جاهطلبی در جهان مد بود؛ جایی که هرکس جایگاهش را با کیف و کفش و ساعتش تعریف میکرد. در آن روزگار، کیف محبوب همه «پروِنتزا شولر» بود که قیمتی نزدیک به هزار دلار داشت. الیشیا نسخهای نارنجی از آن را در سایتی برای اجناس دستدوم با قیمت ۴۳۰ دلار یافت؛ البته این خریدی سنگین برایش وسوسه انگیز بود.
راهحل، سیستمی بود که این روزها به نماد زندگی قسطی در آمریکا تبدیل شده است و آن سرویس «اکنون بخر و بعدا بپرداز» است. در این مدل، مشتری فقط بخشی از مبلغ را در ابتدا میپردازد و باقی را طی چند هفته یا ماه تسویه میکند. شرکت ارائهدهنده از فروشنده کارمزدی دریافت میکند و در عوض، خریدار بیدرنگ کالای دلخواهش را بهدست میآورد. ظاهراً بیخطر و ساده است، اما در پشت این سازوکار، واقعیتی نگرانکننده پنهان است. اگر پرداختها به تعویق بیفتد، نرخ بهره میتواند تا ۳۶ درصد افزایش یابد و جریمهها سر به فلک بکشد. نیمی از آمریکاییها دستکم یکبار از این سرویسها استفاده کردهاند؛ آماری که نشان میدهد سرویس «اکنون بخر و بعدا بپرداز» تنها یک ابزار مالی نیست، بلکه به شیوهی زیست نسل جوان تبدیل شده است. حجم خرید از این مسیر در ایالات متحده از دو میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ به بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۳ رسیده است.
نسلی که خوشبختی را قسطی میخرد
الیشیا با کیف نارنجی تازهاش احساس توانگری میکرد؛ گویی درِ جهان پرزرقوبرق مد بالاخره به رویش باز شده است. اما آن خرید آغاز راهی بود که پایانش بدهی و اضطراب بود. خیلی زود اپلیکیشنهای مالی بیشتری روی تلفن همراهش نصب کرد. هر کدام خط اعتباری تازهای پیش رویش میگذاشتند: صدها دلار، بعد هزارها. کارت اعتباریاش فقط دو هزار دلار سقف داشت، اما تنها شرکت کلارنا برایش دوازده هزار دلار اعتبار باز کرد.
کمکم لباسهای ارزانش را کنار گذاشت و کمدی تازه ساخت؛ هر خرید، حس تعلق بیشتری در او زنده میکرد، انگار با هر بستهای که درِ آن را باز میکرد، تکهای از هویت رؤیاییاش را بهدست میآورد. در تیکتاک میدید که بسیاری از جوانان از همین سرویسها استفاده میکنند و آن را بخشی از «سبک زندگی مدرن» میدانند. ویدیوهایی با لحنی شوخطبعانه میگفتند: «بعدا بپرداز»( Afterpay) کمک میکنه احساس بهتری نسبت به تصمیمات مالی افتضاحمون داشته باشیم.»
برای الیشیا، این جمله دیگر شوخی نبود؛ واقعیتی بود که روزبهروز بیشتر در آن غرق میشد. بهتدریج، عددها برایش معنایشان را از دست دادند. قسطهای پراکنده و کوچک، یکی ۱۷ دلار در دوشنبه، دیگری ۱۴۱ دلار در سهشنبه، بیآنکه بداند مربوط به کدام خریدند، از حسابش کم میشدند. خودش میگفت: «هیچوقت دقیق نمیفهمی چه خبره.» وقتی موجودی حسابش ته میکشید، پرداختها را به کارت اعتباریاش وصل میکرد و این یعنی گرفتار دو بهره همزمان می شد یعنی بهرهی سرویس خرید قسطی و بهرهی کارت اعتباری.
در دوران همهگیری کرونا، این چرخه به بخشی از زندگی روزمرهاش تبدیل شد. زمانی که میلیونها نفر در خانه مانده بودند و اضطراب را با خریدهای آنلاین تسکین میدادند، سرویسهای «اکنون بخر و بعدا بپرداز» در سکوت به عادت نسلی تازه تبدیل شدند. گرفتن تأییدیه برای این خدمات سادهتر از هر زمان بود: تنها یک شماره تلفن و یک حساب بانکی کافی بود. همین سهولت، میلیونها جوان را به دام انداخت؛ نسلی که میان رؤیای زندگی لوکس و واقعیت بدهکاری، خوشبختی را قسطی میخرد.
زندگی در تجملِ قسطی؛ وقتی بدهی به سبک زندگی تبدیل میشود
نام «کلارنا» در زبان سوئدی بهمعنای «شفاف شدن» است، اما برای الیشیا مفهومی کاملاً معکوس داشت. او بعدها گفت: «هیچوقت در زندگیام اینقدر گیج و افسرده نبودم.» در حالی که زیر بار بدهی فرو میرفت، تصویر زندگیاش در شبکههای اجتماعی همچنان درخشان بود؛ لبخندها، لباسهای تازه و کیفهایی که در واقع هنوز پولشان پرداخت نشده بود.
بهزودی مفهومی تازه در فضای مجازی شکل گرفت: «کلارنامکسی کردن»؛ یعنی زیستن در تجملی قسطی. کاربران شبکههای اجتماعی بدهیهایشان را پنهان نمیکردند، بلکه با افتخار به نمایش میگذاشتند. در ویدئوهای تیکتاک، جوانان با شوخی و هیجان مسابقه میدادند که چه کسی بدهی بیشتری به کلارنا دارد یا از چه «ترفندهای بعدا بپرداز» برای خریدهای بیشتر استفاده میکند. بدهی به سرگرمی تبدیل شده بود؛ شوخیای جمعی که واقعیت مالی پشت آن را میپوشاند.
بهگفتهٔ پژوهشگران رفتار مصرفکننده، شرکت های سرویس «اکنون بخر و بعدا بپرداز» دقیقاً از همین نقطه ضعف روانی یعنی از «سوگیری حالگرایی»، تمایل ذاتی انسان به لذت آنی در برابر آیندهای مبهم بهره می برند. پژوهشها نشان دادهاند کاربرانی که از گزینههای «اکنون بخر، بعداً بپرداز» استفاده میکنند، بهطور میانگین حدود ده درصد بیشتر خرج میکنند. مدل اقتصادی این شرکتها بر ترکیب دو احساس میل و کاهش ترس از بدهی بنا شده است.
همزمان، موجی از ایدئولوژیهای جدید در شبکههای اجتماعی شکل گرفت؛ از جمله «تجلی مالی»؛ باوری که میگوید اگر چنان خرج کنی که گویی ثروتمندی، در نهایت ثروتمند خواهی شد. این ایده، همراه با پدیدههایی چون «فرهنگ تقلید لوکس»، مرز میان خودباوری و خودفریبی را از میان برد. در این جهان تازه، مصرف نه نشانهٔ ولخرجی، بلکه جلوهای از «خوددوستی» قلمداد میشد. اما برای الیشیا، آن درخشش ساختگی تنها نقابی بود بر اضطرابی پنهان؛ اضطراب نسلی که میخواهد ثروتمند بهنظر برسد، حتی اگر قیمتش فرو رفتن در گرداب بدهی باشد.
سقوط در بدهی پنهان
در ظاهر، الیشیا زندگیای بینقص داشت: شغلی موفق در نیویورک، ازدواجی آرام و ظاهری درخشان در شبکههای اجتماعی. اما پشت این تصویر پرزرقوبرق، واقعیتی تاریک پنهان بود؛ اعتیادی پنهانی به خرید قسطی. اقساطش یکییکی از کنترل خارج شدند. برای پرداخت بدهیها، وام تازه میگرفت یا از کارت اعتباری بهرهدارش استفاده میکرد. وقتی سرانجام جرئت کرد حسابهایش را جمع بزند، عددی باورنکردنی روبهرویش بود: پنجاه هزار دلار بدهی.
اما الیشیا تنها نبود. بر اساس دادههای فدرال رزرو، کاربران سرویسهای «اکنون بخر، بعداً بپرداز» معمولاً از نظر مالی آسیبپذیرترند؛ اغلب جوان، کمدرآمد و گرفتار چرخهای که میان میل و بدهی میچرخد. پژوهشی در بریتانیا نیز همین نتیجه را نشان داد: کاربران این سرویسها در واقع آسیبپذیرترین گروه اقتصادی جامعهاند. با این حال، بهدلیل فقدان قوانین مشخص، شرکتهای فعال در این حوزه تقریباً بدون هیچ نظارتی فعالیت میکنند.
تجربهای مشابه پیشتر در دههٔ ۱۹۹۰ با کارتهای اعتباری رخ داد؛ بحرانی که سرانجام به تصویب «قانون حمایت از مصرفکنندگان اعتباری» در سال ۲۰۰۹ انجامید. اما سرویسهای «اکنون بخر، بعداً بپرداز» از این نظارت گریختهاند، زیرا وامهایشان معمولاً کمتر از چهار ماه دوام دارند و در محدودهای خاکستری میان «خرید اقساطی» و «وام رسمی» قرار میگیرند.
ادارهٔ حمایت مالی مصرفکنندگان آمریکا در سال ۲۰۲۱ هشدار داد که این شرکتها فاقد شفافیت لازماند، اما با تغییر دولت، بسیاری از اقدامات نظارتی متوقف شد. در حالی که خطر بدهی برای مصرفکنندگان بالاست، خردهفروشان بیش از هر زمان دیگری شیفتهٔ این مدل شدهاند. زیرا مشتریانی که از سرویسهای « اکنون بخر و بعدا بپرداز» استفاده میکنند، معمولاً بیشتر خرج میکنند؛ بنابراین فروشندگان حاضرند کارمزد بالای این شرکتها را بپردازند.
آخرین سقوط، نخستین بیداری
زمستان ۲۰۲۳. الیشیا در فروشگاهی ایستاده بود، کت مشکی برند Khaite در آغوشش؛ قیمتی روی برچسب: ۷۰۰ دلار؛ اما وی قادر به خرید آن نبود. با دستهای لرزان و پیشانی خیس از عرق، میان حسابهای بانکی مختلف پول جابهجا میکرد تا شاید بتواند پرداخت را انجام دهد. بعدا گفت: «در آن لحظه فهمیدم اگر حتی یک خط اعتباری دیگر باقی نمانده، یعنی وقتش رسیده ورشکستگی اعلام کنم.»
با همان کت از فروشگاه بیرون آمد، اما درونش چیزی عمیقاً تغییر کرده بود. در خانه نشست، برای نخستینبار در سالها به اعداد نگاه کرد و تصمیم گرفت تا زمان تسویهٔ کامل بدهیها، خریدی نکند. حقیقت را به همسرش گفت؛ با ترسی از اینکه شاید او را ترک کند. اما همسرش مهربان بود. سپس با پدر و مادرش صحبت کرد، و آنگاه فهمید که مادرش نیز سالها با اعتیاد به خرید دستوپنجه نرم کرده است. همان گفتوگوها آغاز راه نجات بود. الیشیا برنامهای سختگیرانه برای بازپرداخت بدهیها نوشت. حتی از حساب بازنشستگیاش وام گرفت تا از چاله بیرون بیاید. خودش میگوید: «همهچیز دردناک بود، اما واقعی.»
در آوریل ۲۰۲۴، تمام بدهیهایش را پرداخت و چند ماه بعد، وام بازنشستگی را نیز بست. برای نخستینبار در ده سال گذشته، دیگر به هیچکس بدهکار نبود. اکنون، الیشیا در تیکتاک ویدئوهایی منتشر میکند تا تجربهاش را با دیگران در میان بگذارد؛ سعی میکند جوانانی را که از «یارانههای خرید» و «سبک زندگی قسطی» میگویند، آگاه کند؛ گرچه میگوید «بسیاری گوش نمیدهند.» «کافیست حقیقت را بگویی تا بهت حمله کنند.» او امروز تمام اپلیکیشنهای «اکنون بخر و بعدا بپرداز» را از تلفنش حذف کرده، کارتهای اعتباریاش را هر ماه بهطور کامل تسویه میکند و بیشتر داراییهای لوکسش را فروخته است. تنها چیزی که نگه داشته، همان کت Khaite است؛ یادگاری از آخرین سقوط و نخستین بیداریاش. لبخند میزند و میگوید: «بعضی معاملهها آنقدر خوباند که نمیتونی ازشون بگذری.»