آیا سوریه میتواند پس از سالها جنگ، شادی را از دل ویرانی بیرون بکشد؟
سوریه؛ سرکوب یک رسم مرگبار در عروسی

پس از سقوط حکومت اسد، دولت جدید سوریه برای پایان دادن به سنت خطرناک تیراندازی در جشنها، قوانین سختگیرانهای وضع کرده است. اکنون آتشبازی جایگزین شلیک سلاح شده و مردم از بازگشت شادیهای بیخطر استقبال میکنند. هرچند هنوز مقاومتهایی وجود دارد، اما نسل تازهٔ سوریها میخواهد پس از سالها جنگ، زندگی را با رنگ و نور جشن بگیرد نه با صدای گلوله؛ این نشانهای از گذار جامعه از خشونت به امید و بازسازی می باشد.
فرارو- راجا عبدالرحیم روزنامه نگار برجسته لبنانی روزنامه نیویورک تایمز
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، محمد شیب با چند کیسه مواد آتشبازی و دانشی ابتدایی از کار با آنها، رهبری گروهی از دوستانش را برعهده داشت تا خیابانی تاریک را برای استقبال از کاروان عروسی آماده کنند. او با هیجان فریاد زد: «دارن میان!» چند لحظه بعد، ردیفی از خودروها از دور پدیدار شد؛ در صدرشان، خودروی سفید عروس و داماد که با گلهای رز قرمز تزئین شده بود، آرام پیش میآمد. ناگهان آسمان شهر بنیّش در شمالغرب سوریه از انفجار رنگها و نورها درخشید و فضای شب را به جشن و شور تبدیل کرد. دوستان و خویشاوندان با فشفشهها و مشعلها، ورود کاروان را جشن گرفتند و شادی در سراسر خیابان پیچید.
عروسیهای سوریه در مسیر تحول؛ طبل و شادی بیسلاح
عروسیهای سوریه همیشه پرهیاهو و پرشور است: موسیقی در بلندترین صدا پخش میشود، طبلها گوش را میلرزانند و زنان با نغمههای شاد و دستهجمعیشان فضا را از شادی لبریز میکنند. کاروان عروسی، صفی طولانی از خودروهاست که بوقزنان از خیابانها عبور میکنند. از گذشتههای دور، تیراندازی هوایی نیز بخشی از این جشنها بوده است ؛ سنتی خطرناک که بارها با گلولههای سرگردان به زخمی یا کشته شدن مردم انجامیده است.
تیراندازی در آسمان تنها به جشنهای عروسی محدود نبود. مردم برای ابراز شادی از تولد نوزاد، فارغالتحصیلی یا بازگشت تبعیدیان نیز تفنگ به دست میگرفتند. حتی در مراسم سوگواری و خاکسپاری، گاهی برای ادای احترام گلولههایی شلیک میشد. اما دولت تازهتأسیس سوریه که پس از سرنگونی بشار اسد در ماه دسامبر بر سر کار آمده اکنون در تلاش است این سنت را برچیند. هدف اصلی، تقویت امنیت عمومی و کاهش حضور سلاح در دست مردم است.
این رسم که ریشهاش احتمالاً به آیینهای کهنِ جشن پیروزیهای نظامی بازمیگردد، تنها به سوریه محدود نیست. در دوران حکومت اسد نیز از نظر قانونی ممنوع بود، اما مردم میگویند با پرداخت رشوه به پلیس، این ممنوعیت عملاً نادیده گرفته میشد. در طول جنگ داخلی نزدیک به چهاردهساله، مشکل بهمراتب وخیمتر شد، زیرا انواع سلاحها در سراسر کشور پراکنده شد و بهسادگی در دسترس مردم قرار گرفت.
در برخی موارد، این رسم از مرز عقلانیت هم گذشته است. محمد دندار، رئیس ادارهٔ اطلاعرسانی پلیس استان حلب میگوید در سال ۲۰۱۴، یکی از مهمانان عروسی در همان استان با یک موشکانداز شلیک کرد. در همان سال، در مراسمی دیگر، فردی نارنجک دستی به میان جمع پرتاب کرد. بسیاری از سوریها از تغییر اخیر استقبال کردهاند و آن را سرکوبی دیرهنگام اما ضروری برای سنتی خطرناک میدانند. پس از سالها جنگ و ویرانی، مردم آمادهاند تا صدای اسلحهها حتی در جشنها برای همیشه خاموش شود. بر اساس قوانین جدید، اگر در مراسمی سلاحی شلیک شود، مقامات میتوانند آن را ضبط کرده و جریمهای ۱۰۰ دلاری برای صاحبش تعیین کنند. در صورتی که سلاح تحویل داده نشود، یکی از بستگان نزدیک داماد مانند پدر یا عمو بازداشت میشود تا زمانی که سلاح تحویل گردد.
آسمان بیگلوله؛ آتشبازی جایگزین تیراندازی در جشنهای سوریه
آتشبازیها که در دوران حکومت اسد به دلایل ایمنی ممنوع بودند، اکنون دوباره در دسترس مردم قرار گرفتهاند. محمد شیبِ سیساله میگوید این اولین بار است که با آتشبازی کار می کنم. قبلاً با تفنگ به هوا تیراندازی میکردیم و آسمان را از گلوله پر میکردیم و هر بار چند نفر زخمی میشدند. اینها کسی را مجروح نمیکنند، مگر اینکه اشتباه نصبشان کنیم.» در گوشهای از حلب، در یک فروشگاه کوچک، احمد زبیده در حال چیدن قفسهها با جعبههای رنگارنگ آتشبازی بود. او میگوید: «تا آخر هفته همهشان فروش میرود.» زبیده نهتنها فروشندهٔ مواد آتشبازی است، بلکه نمایشهای شبانه نیز برگزار میکند و به گفتهٔ خودش، تابستان امسال تقریباً هر شب برنامه داشته است.
در یکی از عروسیهای تابستان امسال در شهر اریحا، در استان شمالغربی ادلب، پدر داماد از مهمانان خواست اگر سلاحی همراه دارند، آن را کنار بگذارند. او گفت: «منظرهٔ آتشبازی بسیار زیباتر از تیراندازی در هواست. ما از دوران گلوله عبور کردهایم و وارد دوران جشن و شادی شدهایم.» صفا جهجه و نامزدش، یحیی زیوانی، نیز پیش از عروسی خود در ماه اوت در شهر بنیّش درخواست مشابهی داشتند. خانم جهجه گفت: «ما نمیخواستیم هیچ تیراندازیای در مراسممان انجام شود، چون تازه از چهارده سال جنگ بیرون آمدهایم.»
با این حال، تغییر سنتها کار آسانی نیست. در حالی که او در خانه آماده میشد، جشن در بیرون از خانه از مدتها پیش آغاز شده بود. مردان در اطراف داماد جمع شده بودند، او را در آغوش میگرفتند، میرقصیدند و شیرینی پخش میکردند. صدای طبلها در سراسر محله طنین میانداخت و هوا آکنده از شور و هیجان بود. برای همراهی با کاروان عروسی این زوج، دوستانشان آتشبازیها را روشن کردند و آسمان شب را با رنگهایی درخشان و چشمنواز آذین بستند. اما چند مهمان، خواستهٔ عروس و داماد را نادیده گرفتند؛ یکی تفنگی را بهسوی آسمان نشانه رفت و دیگری چند گلوله از کلت خود شلیک کرد.
در داخل خودرویی که با گلهای رنگارنگ تزئین شده بود، صفا جهجه و یحیی زیوانی با نگرانی به بیرون نگاه میکردند؛ میترسیدند که مبادا مراسمشان قوانین جدید را نقض کرده باشد. در همین حال، مصطفی زیوانی، پسرعموی داماد که مسئول هماهنگی مراسم بود، نگرانیای نداشت. با لبخندی کمی دیوانهوار گفت: «ما نمیترسیم، اینجا در بنیّش مردیم!»
چند دقیقه بعد، در میانهٔ جشن و پایکوبی در سالن پذیرایی، مأموران پلیس از راه رسیدند. برادران داماد با آنها گفتوگو کردند و در نهایت، بدون آنکه کسی بازداشت شود، ماجرا ختم به خیر شد. روز بعد، زمانی که داماد باید ماهعسلش را آغاز میکرد، ناچار شد به پاسگاه پلیس برود. او به پرداخت ۱۰۰ دلار جریمه محکوم شد و مأموران دستور دادند یک قبضه تفنگ تحویل دهد. اما زیوانیِ ۲۵ ساله، که کشاورز بود، سلاحی نداشت. او گفت: «مجبور شدم یکی بخرم، ۵۰۰ دلار دادم و آن را تحویل دادم.»