خاقانی
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت / ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

در غزلی که در ادامه میخوانید، خاقانی به زیبایی هر چه تمامتر، هجران و دوری را توصیف کرده است.
فرارو- خاقانی را باید از آن دسته از شاعرانی دانست که علاوه بر زبان استواری که دارد، از ظرافت ویژهای نیز برخوردار است و میتوان به اشعار او از مناظر متفاوتی نگاه کرد.
به گزارش فرارو، خاقانی از بزرگترین شاعران کلاسیک ادبیات فارسی است. او که بیشتر به خاطر قصایدش در بین علاقهمندان به ادبیات شناخته میشود، غزلهای بسیاری زیبایی نیز دارد.
غزل
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت
گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد
گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت
وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد
زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت
گفتند خرم است شبستان وصل او
رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت
گفتم که بر پرم سوی بام سرای او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت
خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت