مذاکره یا جنگ؟ لزوم تعریف منافع مشترک ایران با آمریکا

اگر استراتژی کلی ایران و امریکا رسیدن به یک توافق برد-برد است باید تاکتیک ها و تکنیک های انتخاب شده برای نزدیک شدن به هدف مناسب و واقعی باشد. استفاده از سیگنال های مبهم، خواسته های ناممکن و فریب همدیگر و درگیری های لفظی جهت توهین به همدیگر در حین مذاکره و یا قبل از آن تلف کردن وقت، لوث کردن موضوع و ضربه زدن به دیپلماسی و گفتگو است.
علی حسین رضایان؛ برنامه هستهای ایران در سال 1329 هجری شمسی (1950 میلادی) با حمایت آمریکا از طریق برنامه "اتم برای صلح" آغاز شد و ایران در سال 1337 (سال 1968 میلادی) به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) پیوست و متعهد شد از تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای صرفنظر کند و در سال 1347 (سال 1974 میلادی) موافقتنامه جامع پادمان (CSA) را امضا کرد و در همان سال سازمان انرژی اتمی ایران تاسیس و قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر امضا شد.
برنامه هستهای ایران برای دههها تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) قرار داشت. در بهمن 1381 (سال 2003 میلادی) محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران، خبر از تهیه سوخت هستهای توسط متخصصین ایرانی برای نیروگاههای هستهای ایران داد و در فروردین 1385 محمود احمدینژاد- رئیسجمهور وقت ایران اعلام کرد که ایران موفق به غنیسازی اورانیوم به میزان ۳٫۵ درصد شده است.
تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران از سال 1384 (2006 میلادی) و با تصویب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد آغاز شد. احمدی نژاد در 25 اسفندماه 1385 در میبد یزد، قطعنامه های شورای امنیت را کاغذپاره خواند. در آذر سال 1389 رهبر جمهوری اسلامی ایران فتوای صادر کرد مبنی بر"کاربرد سلاح هستهای و انواع دیگرِ سلاحهای کشتار جمعی همانند سلاحهای شیمیایی و میکروبی حرام است".
در سال 1394 (2015 میلادی) ایران برجام (JCPOA) را با آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه، فرانسه و آلمان امضا کرد. با این توافق ایران محدودیتهای سختگیرانهای بر غنیسازی اورانیوم پذیرفت و موافقت کرد ذخیره اورانیوم خود کاهش دهد تا از تحریمها رها شود. در سال 1396 (2018 میلادی) و در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، او تصمیم گرفت از برجام خارج شود و کمپین «فشار حداکثری» را برای فلج کردن اقتصاد ایران آغاز کرد. در سال 1398 (2020 میلادی)، پس از حمله هوایی دستور ترامپ که منجر به شهید شدن سردار قاسم سلیمانی شد، تهران اعلام کرد دیگر به هیچ محدودیت عملیاتی در توافق هستهای پایبند نخواهد بود.
مقامات آمریکایی در دولت دوم ترامپ در سال 2025 تلاش کردند مذاکرات با ایران را از سر بگیرند و چندین دور گفتوگوی غیرمستقیم با میانجیگری عمان نیز انجام دادند ولی تجاوز اسرائیل به ایران در تیرماه 1404 و جنگ 12 روزه با اسرائیل و امریکا و نهایتا حمله به تاسیسات ایران توسط دولت ترامپ همه چیز را زیر سوال برد و اعتمادها را ویران کرد و به عبارتی به دیپلماسی خیانت شد و میز مذاکره بمباران شد.
در جنگ 12 روزه، امریکایی ها با بمباران تأسیسات هسته ای ایران که تحت کامل نظارت IAEA، بود نشان دادند که به هیچ قوانین و مقررات پایبند نیستند و عملاً به تمام کشورهای بدون سلاح هستهای گفتند که همکاری با آژانس امنیت چندانی برای آنها محسوب نمی شود. این حمله نه تنها برای امریکا پیروزی به ارمغان نیاورد بلکه پیام اشتباهی به تمامی کشورها جهان ارسال کرد تا به فکر دفاع از تمامیت ارضی و تقویت بنیه های دفاعی خود باشند و این سیگنال ممکن است منجر به آغاز مسابقه تسلیحات هستهای در خاورمیانه و سایر نقاط جهان شود. بمباران زیرساخت های نظامی و هسته ای ایران باعث نابودی دانش هسته ای ایران نشد و به قول فرید زکریا، "پیروزیهای نظامی شاید سرعت ایران را کند کنند، اما مسیر را تغییر نمیدهند. تنها راه عبور از بحران، دیپلماسی جسورانه، شفافیت واقعی و توافقی است که از آزمون زمان، سیاست و امنیت عبور کند."
با توجه به عملکرد و سوابق بد امریکایی ها، ایرانی ها خواستار تضمینهایی هستند که توافق جدید یکجانبه نقض و یا تحریمها دوباره بازنگردد. چون طبق ضرب المثل قدیمی: "مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد" و ایرانیان حق دارند نسبت به دولت امریکا بدبین باشند و جانب احتیاط را بگیرند.
سوابق ترامپ نشان می دهد که توانایی دروغ گفتن، بلوف زدن، تهدید کردن و نقض توافقها را دارد و به قول گراهام آلیسون، استاد برجسته هاروارد؛ ترامپ، این «مخرب اعظم» در واشنگتن، از غافلگیر کردن مخاطبانش لذت میبرد و به غیرقابلپیشبینی بودن خود افتخار میکند. و یا استفان والت استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز رئالیسم تدافعی در مورد ترامپ می گوید: او یک فرد خودشیفته، انتقامجو، که خود را نابغه میپندارد، تنها به منافع شخصی میاندیشد و به قواعد و هنجارها بیاعتناست. ترکیبی از ناآگاهی، تصمیمگیریهای شتابزده و ترجیح دادن وفاداری به جای شایستگی، بارها موجب شده ترامپ به انتخابهایی ناپخته و گاه ابلهانه دست بزند
. سیاست تعرفهای دمدمیمزاج و اجباری او که یکی از مقامات اتحادیه اروپا آن را «باجگیری» خوانده است باعث شده است تا برخی از کشورها برخلاف میل باطنی ناگزیر به پذیرش برخی خواستههای ترامپ شوند، اما نگاه و اعتمادشان به آمریکا دیگر مانند گذشته نخواهد بود و تمایل آنها برای پیروی از واشنگتن یا انطباق با خواستههای آتی آمریکا، بهشدت کاهش مییابد." لذا مذاکره مجدد با چنین فردی پر از ریسک است. البته ترامپ ممکن است جهان را بهنحوی مثبت نیز شگفتزده کند.
تهدید به خروج از NPT توسط کشورمان راه حل دراز مدت و منطقی نیست. بنابراین با درک درست از اتمسفر حاکم بر کاخ سفید و همچنین روانشناسی شخصیت خود ترامپ می توان وارد مذاکره شد. خوشخیالی درباره مذاکره با آمریکا، اشتباه نابخشودنی است و بدون شک، ایران اشتباهات سهلانگارانه گذشته را تکرار نخواهد کرد و تجربه چندین دوره مذاکره و گفتگو می تواند به کشورمان کمک کند تا یک توافق جامع نظیر برجام بین تهران و واشنگتن امضا شود.
لذا انعقاد یک توافق برد-برد ضروری است، ولی باید طرفین واقع بین باشند و از آسمان ها به زمین بیایند و ناهمواری های مسیر را ببینند و از خواسته های حداکثری و غیرمعقول خود دست بردارند و خصوصا آمریکایی ها باید خواسته حداکثری «غنیسازی صفر» را کنار بگذارند، چرا که ایران نشان داده است که در صورت ارائه یک توافق منصفانه، حاضر است ذخیره اورانیوم بسیار غنیشده خود را خارج کند و سطح غنیسازی را دوباره محدود نماید و کارشناسان آژانس برای نظارت بیشتر به فعالیت هسته ای دسترسی داشته باشند.
جنگ راه حل منطقی برای موضوع هسته ای نبوده و نیست و در جنگ همه طرف های درگیر آسیب می بینند و جان هزاران انسان بیگناه به خطر می افتد. جالب است توجه کنیم تمامی جنگ ها نیز آخر سر با مذاکره و گفتگو تمام می شوند و توقف جنگ یا آتش بس فرصتی برای طرفین پیش می آورد تا با همدیگر به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم مذاکره کنند تا از تلفات بیشتر جلوگیری شود البته در جنگ بسته به این که کدام طرف دست بالا را داشته باشد در مذاکرات نیز قدرت چانه زنی بالای خواهد داشت و به خاطر همین طرف شکست خورده و یا بیشتر آسیب دیده معمولا مایل به مذاکره نیست و دنبال فرصتی برای تجدید قوا و ادامه جنگ می شود تا پیروزی بدست آورد چون احساس می کند اگر مذاکره کند به یک توافق برد-باخت ختم خواهد شد و در توافق های که یک طرف برنده و طرف دیگر بازنده است معمولا پایدار و ماندگار نیست و به اصطلاح آتش زیرخاکستری است که با هر بادی می تواند شعله ور شود. لذا انتظار می رود جسور باشیم و به قول نلسون ماندلا: "اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم، ببخشیم اما فراموش نکنیم." لذا بدون ترس از عواقب مذاکره با شجاعت و آینده نگری وارد مذاکره و گفتگو شویم.
مذاکره کنندگان باید قابلیت تطبیق با شرایط و محیط ایجاد شده داشته باشند و هیچ راه کامل و بهترین و از قبل تعیین شده برای یک مذاکره وجود ندارد و این اراده و اعتماد و صداقت طرفین است که در دستیابی به یک توافق را بر اساس یک مذاکره امکانپذیر می سازد. و قلب مذاکره جستجوی منافع مشترک و متفاوت برای ایجاد ارزش و به کارگیری منافع به عنوان بنیادی برای یک توافق نیرومند و ماندگار است. حاصل جمع غیر صفر یا مثبت یا توافق برد-برد نیاز به وابستگی متقابل دارد در این وضیعت هر دو طرف معتقد هستند در صورت توافق و همکاری منافع بیشتری می تواند عاید طرفین باشد و یک زندگی همیاری و سینرژیک داشته باشند.
مذاکره کنندگان باید یاد بگیرند تعارضات پیش آمده را به شکل هوشمندانه و اثربخش مدیریت کنند. تعارض نتیجه نیازهای نیرومند واگرای دو طرف و یا ناشی از سو تفاهم ها و ادراکات نادرست است. ادامه تعارض یعنی مطالبات فعلی طرفین به طور همزمان قابل دستیابی نیستند. تشدید تعارض یعنی کمتر شدن انعطاف طرفین، به حاشیه رفتن عقلانیت، افزایش فشار جهت مجبور کردن طرف مقابل به تسلیم و شکست است و در صورت عدم پذیرش شکست منجر به جنگ، خونریزی و از بین رفتن زیرساخت ها و منابع می باشد. برای مدیریت اثر بخش تعارضات پنج راهبرد وجود دارد، 1-انفعال Inaction، واگذار کردن Yielding، ستیزه کردن Contending، حل مساله problem Solving و مصالحه کردن Compromising می باشد.
برخی نظریه پردازان مصالحه را به عنوان یک راهبرد ارزشمند محسوب نمی کنند و مصالحه را تلاشی تنبلانه برای حل مساله که شامل تلاش همراه با تردیدی برای راضی کردن منافع هر دو طرف است یا صرفا واگذار کردن منافع از سوی هر دو طرف است. ستیزه کردن یا رقابت کردن راهبردی است که طرفین درگیر فقط به منافع خود اهمیت می دهند و به مطالبات خود اصرار می کنند و به دنبال مغلوب کردن طرف مقابل است در این راهبرد تهدید، مجازات، ترساندن و اقدامات یک جانبه از حربه های مذاکره می باشد. راهبرد حل مساله، هر دو طرف رویکرد هایی را به صورت فعالانه پیگیری می کنند تا نتیجه مشترک حاصل از تعارض را بیشنه کنند.
در سال ۲۰۱۸ وقتی ترامپ تصمیم گرفت از برجام خارج شود ادعا کرد ایران در ازای تعهدات کم، «بیش از حد» از این توافق سود برده است. درخواستهای متحدان اروپایی برای حفظ توافق، کارساز نبود چرا که ایران بجای اینکه مشکل خود را با آمریکایی ها حل کند امتیازات بیشتری به اروپایی ها داده بود و در ازای امتیازات داده شده به اروپایی ها از امریکایی ها امتیاز لغو تحریم را گرفته بود. در حال حاضر ایران و امریکا منافع مشترک در دستیابی به توافق دارند و ترامپ شخصیت معامله گری و بده بستان دارد و بنابراین باید منافع متضاد اسرائیل و خصوصا شخص نتانیاهو در تشدید خشونت برای بقا در قدرت را کنار بگذارند و با آمریکا و مستقیما با شخص ترامپ وارد مذاکره و گفتگو شد.
پیشنهاد می شود برای جلوگیری از تجاوز و تهدید آمریکایی ها به ایران و خروج از توافق باید سرمایه گذاری شرکت های بزرگ امریکایی در ایران فراهم شود و منافعی برای آنها ایجاد شود تا اینقدر راحت بهانه تراشی نکنند و زیر ساخت های ما را مورد حمله قرار ندهند و یا به عبارتی ایران باید امنیت خود را به امنیت دیگران گره بزند تا به راحتی مورد حمله و تجاوز قرار نگیرد این سیاست را نه تنها با آمریکایی ها بلکه با فرانسوی ها، آلمانی ها، چینی ها و روس ها نیز انجام دهد و توازن بین ابرقدرت را فراهم کند تا مورد تاخت و تاز قرار نگیرد. یعنی برای ایجاد موازنه در قدرت و فعال کردن بازدارندگی ما هم نیاز به موشک داریم و هم بازدارندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داریم. ما باید در تمامی کریدرهای بینالمللی که کشورهای منطقه را بهم متصل می کند حضور فعالانه داشته باشیم و نباید بخاطر تحریم ها فرصت ها را از دست دهیم و بتدریج از نقشه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان حذف شویم و بود و نبود ما برای هیچ کشوری مهم و اثرگذار نباشد. ما باید با کشورهای منطقه و خصوصا همسایگان مان نیز سرمایه گذاری مشترک و منافع مشترک طولانی مدت تعریف کنیم.
بازدارندگی ما باید متشکل از 1-پشتوان مردمی، 2-قدرت نظامی، 3-تعریف منافع مشترک اقتصادی و سیاسی با ابرقدرت های جهان، 4-همکاری و تعامل با همسایگان و 5-توسعه علمی و فناوری باشد.
برای دستیابی به این پنج عامل بازدارندگی ضرورت دارد:
۱-پشتوانه مردمی نیاز به تغییر رویکرد در حکمرانی دارد و باید مردم از فرع به اصل برگردد و در کیک قدرت مشارکت جدی داشته باشند.
۲- قدرت نظامی ما باید هم از نظر منابع انسانی و هم از نظر تجهیزات خصوصا در پدافند هوایی و هواپیما های جنگی با فناوری های نوین مجهز شود.
۳-تعریف منافع مشترک برای قدرت های بزرگ باید براساس منافع ملی باز تعریف شود
۴-روابط با همسایگان باید بر اساس حسن همجواری و اشتراکات فرهنگی باشد و نه براساس نگاه مذهبی شیعه و سنی و یا براساس مداخله و ایجاد تفرقه باشد ایران باید جایگاه رهبری منطقه و بزرگی خود را نشان دهد و خیرخواه کشورهای کوچک همسایگان باشد و نهایتا
۵-توسعه علمی و فناوری کشور باید از زینت المجالس بودن و صرفا استفاده آماری از آن پرهیز شود و به باورهای ذهنی سیاستگذاران و دغدغه مندان هر ایرانی تبدیل شود تا ذهن سرشار از هوش ایرانی خود را به صورت فناوری های پیشرفته مثل ژاپن و کره جنوبی نشان دهد و اثرگذاری ایران در منطقه و جهان بر پایه دیپلماسی علمی باشد و ایران هاب علمی و فناوری منطقه باشد و فناوری های توسعه یافته ایران در هر خانه و سازمان های منطقه و جهان خود را نشان دهد.
ما نیاز به سه مذاکره داریم مذاکره در داخل خانواده، مذاکره با همسایگان و مذاکره با غریبه ها یا با دیگرانی که منافعی با ما دارند و یا می خواهند داشته باشند. اگر ما به عنوان یک خانواده در داخل خودمان تفاهم داشته باشیم در روز های سخت پشت هم خواهیم بود، و اگر با همسایگان روابط نزدیک و حسنه داشته باشیم از نفوذ دیگران و دزدان جلوگیری خواهیم کرد، لذا اگر خانواده یک دست و همدل داشته باشیم و همسایگان خوب و قابل اعتماد داشته باشیم در مذاکره سومی یعنی با غریبه ها و افرادی که می خواهند با ما مذاکره داشته باشند قدرتمندتر و قوی تر گفتگو خواهیم کرد چون می دانیم اگر به جمع بندی نرسیدیم خانواده ما و مردم ما پشت سر ما هستند و همسایگان اجازه نفوذ و خیانت و تجاوز به ما نخواهد داد ممکن است دشمن از دور سنگ پرت کند و باعث شکسته شدن شیشه های ما بشوند و یا به ما آسیب بزنند ولی نخواهند توانست خانه ما را اشغال کنند لذا پیش شرط مذاکره با آمریکا و اروپا این است ابتدا در داخل گفتگوی ملی را آغاز کنیم و همه کسانیکه ایران را قبول دارند وارد بازی کنیم و دوما با همسایگان مذاکره و گفتگو کنیم و نگرانی و دغدغههای آنان را برطرف کنیم و سپس با قوت و قدرت با آمریکا یا هرکس دیگر وارد مذاکره شویم.
ایران کشوری است با تمدن و تاریخ چند هزار ساله، بازار 90 میلیونی، چهار راه شرق و غرب، و سرشار از منابع طبیعی خدادادی و خلاصه سرزمین فرصت ها است و ظرفیت سرمایه گذاری و کارآفرینی در منابع انرژی، نفت و گاز، آب، معادن، راه و ساختمان، گردشگری، هوش مصنوعی، فناوری های نوظهور را دارد و ما با هیچ کشوری البته غیر از رژیم صیهونیستی قطع رابطه نیستیم با آمریکایی ها از طریق سفارت سویس و دیگر میانجی ها در ارتباط بوده و هستیم البته به قول سیاستمدار انگلیسی؛ هیچ کشوری دوست و دشمن دایمی ما نیست دوست و دشمن ما را منافع ملی ما تعیین می کند؛ ما نه نیاز به مرگ بر امریکا داریم و نه مرگ بر شوروی و نه مرگ بر انگلیس. ما هم اعتراض و یا حتی نفرت خودمان را نسبت به یک کشور و یا یک دولت از طریق مجاری دیپلماتیک و دیگر مسیرهای که جهانیان پیش گرفته اند می توانیم اتخاذ کنیم و بجای اینکه به دیگران گزک و بهانه دهیم تا از ایران و ایرانی یک چهره جنگ طلب نشان دهند می توانیم یک کشور توسعه یافته و با مردمان متمدن به نماش بگذاریم.
اجازه بدهید این مطلب را با جملهای از کتابِ بزرگِ کوچک (The Small BIG) نوشتهی استیو مارتین پایان دهم: "اینکه چه امتیازی دهید، در مقایسه با اینکه چه زمانی آن امتیاز را می دهید، از اهمیت کمتری برخوردار است". یعنی انتخاب زمان مناسب برای تصمیمگیری میتواند نتیجه را به طور قابل توجهی تغییر دهد. قدر فرصت ها را بدانیم و به موقع از آن استفاده کنیم. لذا باید قدر فرصت ها را مغتنم شمرد و برای خدمت به مردم و حل مشکلات آنها نباید یک دقیقه را هم از دست داد و فراموش نکنیم؛ گاهی خیلی زود دیر می شود.