عاقبت نبایدهای بسیار تلویزیون

چالشهای امروز صداوسیما بازتابی از تنش میان تلاش برای جلب اعتماد واقعی مردم و بازنمایی تصویری آرمانی از یک الگوی واحد است. این تصویر که در قالب «خودی» ارائه میشود، ممکن است با واقعیت جامعه فاصله داشته باشد.
فرارو- طنازسادات حسینیفر؛ تلویزیون این روزها با چالشهای تازهای روبهروست؛ از اختلاف نظر کارشناسان و مجریان درباره موضوعات روزمره و خوراکیهای ترند تا بحث درباره گریم و ظاهر مجریان روی آنتن.
به گزارش فرارو، چندی پیش یکی از مجریان صداوسیما، در برنامهای زنده با یک کارشناس تلویزیونی درباره چای ماچا دچار اختلاف شد. کارشناس معتقد بود که صحبت درباره این نوشیدنی ژاپنی در تلویزیون به نوعی ترویج فرهنگ خارجی است. پس از آن، برنامه قطع شد.
این حواشی در کنار اظهار نظرهای تند برخی مجریان درباره جریانات سیاسی، باعث شده است که برخی تحلیلگران از وضعیت موجود به عنوان نمونهای از «بیسوادی رسانهای» یاد کنند؛ پدیدهای که به گفته آنها میتواند هزینههای اجتماعی قابل توجهی به همراه داشته باشد.
نبایدها و نبایدها و نبایدها
جوانان و نوجوانان ایرانی این روزها سوار بر «موج کرهای» هستند؛ جریانی که از دهه ۱۹۹۰ آغاز شد و نه تنها ایران، بلکه بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار داده است. این موج فرهنگی با فروش محصولات هنری به نوجوانان، به تدریج فرهنگ کرهای را ترویج میکند. اغلب این محصولات توسط هنرمندانی عرضه میشوند که برای جوانان تبدیل به الگو شدهاند.
گزارش یک رسانه دولتی نشان میدهد: «در دوران نوجوانی و جوانی، فشارهای اجتماعی و خانوادگی بالا است. کیپاپ به عنوان راه فراری برای برخی از جوانان ایرانی عمل میکند و موسیقی و اجراهای آنها به آنها اجازه میدهد از مشکلات روزمره فاصله بگیرند و وارد دنیای رنگارنگ کیپاپ شوند.»
یک نوجوان 18 ساله به خبرنگار فرارو گفت: «وقتی یکی از شبکههای صداوسیما را روشن میکنم، احساس میکنم عزاداری است. هیچ اتفاق شادی، به جز برخی تبلیغات در تلویزیون نمیافتد اما من تلویزیون را برای تبلیغات روشن نکردم، میخواهم کمی سرگرم شوم.»
کارشناسان صداوسیما اما نظر متفاوتی دارند. یکی از آنها درباره چای ماچا گفت: «وقتی شما ترند ماچا را مطرح میکنید، آن را در کشور ترویج میکنید.» این اظهار نظر کارشناس به جدال لفظی نسبتا تندی با مجری ختم شد.
تحلیلگران میگویند، وقتی رسانه واقعیت جامعه را نادیده میگیرد، اعتماد مردم کاهش مییابد و مخاطبان کم میشوند. گزارشها نشان میدهد: «در چند سال اخیر، تعداد مخاطب تلویزیون کاهش یافته است.» یکی از دلایل این کاهش، سانسور واقعیتهای جامعه است.
یک استاد علوم ارتباطات میگوید: «وقتی افکار عمومی نادیده گرفته شود و نیاز اطلاعاتی آنها پاسخ داده نشود، رسانه با بحران مواجه میشود.» حتی سریالها و فیلمهای سرگرمکننده هم در این شرایط مخاطب خود را از دست میدهند. همانطور که رسانههای دولتی گزارش دادهاند: «سریالهای صداوسیما از واقعیت جامعه دور هستند و مخاطب آنها را نگاه نمیکند؛ زیرا با کار بدون برنامه و سرمنزل مواجه است که بیشتر حوصلهبر و وقتتلفکن است.»
خبر داریم تا خبر
تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد فاصله رسانه ملی از واقعیت جامعه چه تبعاتی دارد. نظرسنجی یکی از خبرگزاریها نشان داد: «اکثریت شرکتکنندگان نگاهی انتقادی، بیاعتماد و گاه خشمگین نسبت به رسانه داشتند.»
یک عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی این پدیده را «ناترازی ارتباطی» مینامد و توضیح میدهد: «نهادهای رسمی با عدم شفافیت و نادیده گرفتن خواستههای مردم، اعتماد عمومی را کاهش دادهاند و جامعه به سمت منابع خبری غیررسمی و شبکههای اجتماعی سوق پیدا کرده است.»
یاسمین، تجربه خود را اینگونه بیان کرد: «به گوشهای خودم بیش از هر رسانه دیگری ایمان دارم. تا چیزی را با چشم خود نمیدیدم یا کسی که دیده بود تعریف نمیکرد، باور نمیکردم.»
اما مادر او به خبرهای منتشر شده در فضای مجازی اعتماد داشت و گفت: «میدانم که گاهی رسانه ها برای ملتهب نشدن جامعه برخی اخبار را منتشر نمیکنند، اما من به دنبال واقعیت بودم تا تکلیف زندگیم مشخص باشد.»
در این راستا یک استاد علوم ارتباطات گفت: «همانجایی که اغلب افراد معتقدند اصلا نیازی نیست بخواهیم به افکار عمومی اطلاعات بدهیم و در این شرایط است که روایت اول به دست «اطلاعرسان» هایی میافتد که ما اسم آن را میگذاریم خبرپراکن، بیگانه و معاند.»
در این میان کم نیستند افرادی که اخبار را از رسانههای مستقل و بیطرف داخلی دنبال میکنند و تحلیلهای منصفانه کارشناسان را میخواند چرا که بر اساس تجربه زندگی اخبار رسانههای مستقل هرچند با رعایت حدود قانونی منتشر می شود ولی جزء منصفانه ترین خبررسانیها محسوب میگردد.