ادبیات پزشکیان برای این گروه آزار دهنده است

«پزشکیان بعد از توفیق در انتخابات ریاست جمهوری ادبیاتش را تغییر نداد. کماکان گفت با این امکانات نمیتوان تهران را اداره کرد. گفت مشکل آب و برق به این زودیها حل نمیشود. حتی در مواجهه با دشمنان خارجی گفت راهی به جز مذاکره نمیشناسد.»
عبدالجواد موسوی طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:
بله، فرمود: گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد در سرزمینی که بزرگترین هنرمندانش آنانیاند که از صراحت گریختهاند و به تلویح و تلمیح و اشاره سخن گفتهاند صراحت امر ناپسندی است. این جا سرزمین شعر است و موفقترین شاعران کسانیاند که سخن را چندان چندپهلو و مبهم و استعاری تدارک ببینند که هرکسی از ظن خود یار ایشان شود و در آیینه کلام ایشان سیمای خویش را به تماشا بنشیند.
اما سخن تاریک-روشن هراندازه در شعر پسندیده است در ساحت سیاست و به ویژه در سرزمینهای بحران زدهای هم چون این خاک بلاخیز حکم طاعون و بدتر از طاعون را دارد. با این حال و به دلیل عادت زیستن در تاریخ دور و دراز نهان روشی، مردمانی در این دیار به همه کسانی که به صراحت و بیپرده با آنها سخن میگویند روی خوش نشان نمیدهند.
روزی که مسعود پزشکیان گفت امکان رشد اقتصادی هشت درصدی در این کشور وجود ندارد حافظان وضع موجود برآشفتند که چرا این قدر ناامیدانه سخن میگوید؟ آن هم در مقام کاندیدای ریاست جمهوری. آنها توقع داشتند پزشکیان درست مثل دوستان آنها از ایجاد شغل با هزینه یک میلیون تومان سخن بگوید و از وفور آب و برق. آب و برقی که از شدت وفور نه تنها هشتاد نود میلیون ایرانی بلکه کار دو میلیارد از ساکنین این کره آسفالت را نیز میتواند راه بیندازد.
او اما برخلاف همه کاندیداهای ریاست جمهوری وعده خاصی به کسی نداد. فقط گفت اگر به نزاعهای فرقهای و جناحی پایان دهیم و به وفاق روی آوریم میتوانیم مملکت را از بحرانهای بیشمار خارج کنیم. نزاعی پایان نیافت و وفاقی صورت نگرفت و لاجرم بحرانهای جدید روی بحرانهای قدیم تلنبار شدند.
پزشکیان اما بعد از توفیق در انتخابات ریاست جمهوری نیز ادبیاتش را تغییر نداد. کماکان گفت با این امکانات نمیتوان تهران را اداره کرد. گفت مشکل آب و برق به این زودیها حل نمیشود. حتی در مواجهه با دشمنان خارجی گفت راهی به جز مذاکره نمیشناسد. این حرفها بیش از اندازه مایوس کننده به نظر میآیند اما حقیقت این است که او زیادی واقع بین است. حد و اندازه خودش و دولتش و امکانهایش را خیلی خوب میشناسد. خودارزشی پنداران دوست میدارند او مثل اربابان لاف و گزاف بگوید: فقط با یک نعره حیدری کار اسرائیل را تمام میکنیم.
یا مثل لاتهای کوچههای خلوت بگوید: آمریکا تا یکی دو ماه دیگر کارش تمام است و بعد از گذراندن زمستان سخت دیگر رمقی برایش نمانده. شاید پزشکیان اهل رعایت پروتکلهای معمول و مرسوم نباشد. شاید گاهی زیادی ادبیاتش عامیانه و صمیمی میشود. شاید با کمی تامل و تدبیر بتواند جملات بهتری را به مخاطبانش عرضه کند اما و اما هرچه هست امید دروغین نمیفروشد و فریبکارانه در باغ سبز نشان کسی نمیدهد.
حرفهایش ناامید کننده است؟ باشد. حرفهای ناامید کننده قطعا از امید دروغین و توهم فروشی بهتر است. ما معضلات بیشمار و بحرانهای کمرشکن داریم. شرطِ اولِ رفعِ هر معضل و بحرانی باور کردن آن است. تا وقتی که باور نداشته باشیم مشکلی در کار است چگونه میتوان در رفع آن کوشید؟
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق، لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟
ما سال هاست که در ادبیات رسمی و سیاسیمان به اسم مصلحت و به بهانه شرایط حساس کنونی از مواجه با واقعیات پرهیز میکنیم. آن قدر از روبرو شدن با مشکلاتمان ترسیدهایم که ترجیح دادهایم صورت مسئله را پاک کنیم و از بیخ و بن منکر هرگونه مشکل شویم.
تا وقتی که قبول نکنیم دردی وجود دارد نمیتوانیم به درمان آن بیندیشیم. دردهای ما بیشمارند و پزشکیان اگر هیچ راهی برای مداوای آنها سراغ نداشته باشد دست کم آنها را انکار نمیکند. ادبیات او برای گوشهایی که از عسل آکندهاند و هیچ سخنی جز سخن چرب و شیرین نمیشنوند آزاردهنده است اما برای آنان که میخواهند دردهایشان را مداوا کنند علیرغم همه تلخیهایش عزیز و محترم است چرا که رنگ و بویی از حقیقت دارد.