از طرح مدل کره شمالی برای ایران تا ... ؛ شوخیهای تحلیلی با مفهوم «بازدارندگی»!

اصلیترین عامل بازدارندگی که به طور خودکار در جنگ ۱۲ روزه فعال شد و پس از آن ادامه پیدا کرد، بازی نکردن مردم ایران در پلن اسرائیلیها بود.
فرارو – محسن صالحیخواه؛ بازدارندگی یکی از مفاهیمیست که در تاریخ بشر ریشه دارد. عمر آن به اندازه پدیده جنگ است. اما تئوریزه کردن آن بیشتر به دوران پس از جنگ جهانی دوم و مطالعه علمی سیاست و روابط بینالملل برمیگردد. برخی به صورت مطلق به آن باور دارند و برخی دیگر معتقدند به غیر از این مفهوم، عوامل تاثیرگذار دیگری مانند اراده بازیگران هم وجود دارد. بازدارندگی مفهومی پیچیده است که در ایران هم به خاطر تفاوتهای عمیق در نگاه به حوزههای نظامی، سیاست خارجی و فرهنگی، تعریف آن چالشبرانگیز بوده و هست. اگر بازدارندگی را به معنی اتخاذ تصمیمات، سیاستها و در اختیار داشتن توان دفاعی بدانیم که جلوی اقدامات خصمانه حریف را میگیرد، صرفاً توانایی نظامی آن را رقم نخواهد زد.
تفاوت نگاهها در ایران، گاهی باعث بازی با کلمه بازدارندگی میشود. مثلاً برخی به صورت جدی معتقدند ایران میتواند به سمت بازدارندگی هستهای برود. آنها خود به چند دسته تقسیم میشوند. یک دسته اصل برنامه هستهای ایران را عامل بازدارندگی میدانستند. یک گروه تا قبل از جنگ که بحث سرنوشت ذخایر اورانیوم ایران مطرح بود، اورانیوم ۶۰ درصد را عامل بازدارندگی معرفی میکردند. عدهای دیگر هستند که سیاست ابهام هستهای را عامل بازدارنده میدانند.
معدود افرادی هم هستند که اعتقاد دارند ساخت سلاح هستهای برای ایران بازدارندگی میآورد. البته آنها در این مورد خیلی عمیق نمیشوند و صرف ساخت سلاح – حتی یک عدد - را عامل بازدارندگی معرفی میکنند. در حالی که موضوع ساخت سلاح، شرایط نگهداری، تعداد کلاهکها، ابزار حمل آنها (روشهای سهگانه شامل حاملهای هوایی، موشکهای بالستیک قارهپیما، و زیردریاییهای هستهای)، توانایی ضربه دوم (واکنش پس از حمله اتمی دشمن) از جمله مسائل مطرح در این حوزه هستند. ضمن این که ساخت سلاح از سوی کشوری با شرایط و ویژگیهای ایران با تمام توجیههایی که برای آن میتواند وجود داشته باشد، نقطه آغاز جنگ گستردهتر است.
به طور کلی سلاحهای کشتارجمعی غیرمتعارف و استراتژیک هستند که در حوزه بازدارندگی تعریف میشوند. آنچه بازدارندگی هستهای را به وجود میآورد، تعداد کلاهکهای هستهای روسیه در برابر آمریکا، و ابزار گسترده حمل سلاح در کنار فاکتورهای دیگر است. اما ایران همین امروز چند سلاح تاکتیکی هم بسازد، نمیتواند به بازدارندگی هستهای که این افراد فکر میکنند دست یابد. رسیدن به آن مرحله، نیازمند طی کردن مراحل و داشتن شرایطیست که ایران از آن برخوردار نیست. ضمن این که فتوای آیتالله خامنهای در خصوص حرمت سلاحهای کشتارجمعی نیز وجود دارد. نزدیکترین راه برای دستیابی به این امکانات، در پیش گرفتن مدل کره شمالی از لحاظ انزوا، کنترل شهروندان و زندگی پشت حصار در کنارِ گذاشتن تمرکز کشور بر این برنامه است. مدلی که همین امروز هم گاهی آن را از زبان تحلیلگران در رسانهها میشنویم.
آنها از بازدارندگی هستهای کره شمالی صحبت میکنند اما از موشکباران سنگین اسرائیل توسط ایران حرفی نمیزنند. چرا که اسرائیل تنها کشور دارنده تسلیحات اتمی در دو نوع استراتژیک و تاکتیکی در منطقه است. آیا تسلیحات اتمی رژیم اسرائیل باعث شد که ایران پاسخ حمله به خود را ندهد؟ در نگاهی از زاویه دیگر، آیا برنامه هستهای ایران، ذخایر اورانیوم، ذخایر موشکی و پهپادی ایران باعث شد جنگ ۱۲ روزه اتفاق نیافتد؟ یافتن پاسخ این سوالها به ما نشان میدهد که محاسبات کشورهای درگیر بحران، با تصورات برخی تحلیلگران متفاوت است.
بازدارندگی با مجموعهای از سیاستها و امکانات مادی و ذهنی به دست میآید که در طرف مقابل ترس از اقدام ایجاد میکند. موشک، پهپاد و ابزار دفاعی به تنهایی بازدارندگی به وجود نمیآورد و زمانی که کنار عوامل دیگر قرار میگیرد، میتواند عامل اجرای این اصل شود. مولفههای قدرت مانند وسعت، جمعیت، فناوری، توان اقتصادی، در کنار منافع مشترک با کشورهای همسایه و منطقه، همکاری امنیتی مشترک در کنار استقلال آن و در همتنیدگی اقتصادی که باعث رایزنی کشورها و فعال شدن دیپلماسی برای جلوگیری از بروز یا گسترش بحران میشود نیز عواملی تاثیرگذار هستند.
زمانی که ایران یک جنگ ۱۲ روزه را پشت سر گذاشته و نقاط ضعف و قوت آن در حوزههای مختلف تا حدی مشخص شده و بخشی از این جنگ نیز با استفاده از امکان دشمن برای ضربه از درون بوده، احیای بازدارندگی و بازیابی توان پیچیدهتر از شرایطی عادیست. پرهیز از جنگ به معنی برداشتن انگشت از روی ماشه نیست. وضعیت در خاورمیانه آنقدر شکننده است که امکان بسیاری اتفاقات وجود دارد.
پس حتما باید برای جنگ آماده بود. این آمادگی هم در چند حوزه تعریف میشود و امری حاکمیتیست. در حال حاضر عدهای از تحلیلگران و اساتید دانشگاه مشغول تئوریزه کردن این هستند که آمادگی برای جنگ، یعنی رفتن درون آن که ایران بتواند بازدارندگی خود را احیا کند. برای این نظریه هم فلسفهبافیهای عمیقی انجام میدهند. برخی حتی پا را فراتر گذاشته و میگویند این جنگ اگر ۲۴ روز یا بیشتر طول میکشید کار اسرائیل تمام بود. بر چه اساس؟ نامشخص است. اما در نقطه مقابل، از این موضوع صحبت نمیکنند که ایران در ادامه جنگ میتوانست با چه آسیبهایی روبرو شود. با جریان مواجه هستیم که روایت فتح و پیروزی را با تحلیلهای حماسی مبتنی بر آرزو، اشتباه گرفتهاند. تئوریزه کردن جنگ به خصوص از نوع آخرالزمانی آن، هیچ کمکی به ایران نمیکند.
آنها در جریان ارائه تحلیلها خود، یک نکته خیلی مهم را فراموش میکنند. اصلیترین عامل بازدارندگی که به طور خودکار در جنگ ۱۲ روزه فعال شد و پس از آن ادامه پیدا کرد، بازی نکردن مردم ایران در پلن اسرائیلیها بود. جایی که بیفایده بودن هزینههای گزاف نظامی را به حریف نشان داد. تقویت این عامل هم با توجه به مردم ایران و حل مشکلات زندگی آنها صورت میگیرد؛ نه با ایجاد دستهبندیهای کاذب، به زبان آوردن الگوی تقلید از کره شمالی، یا حتی فاکتور کردن این رفتار مردم ایران به پای حمایت از برخی سیاستها. بزرگترین درس جنگ اخیر این بود که هیچ چیز و هیچ کس جای ملت را نمیگیرد.