ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۱۳۷۳

چشم‌‏انداز منطقه از نظرگاه کارشناس مؤسسه خاورمیانه

توافق بین ایالات متحده و ایران در این مقطع بعید است؟

توافق بین ایالات متحده و ایران در این مقطع بعید است؟

بعد از حدود دو سال جنگ در غزه، تخریب حزب‌الله، سقوط رژیم بشار اسد در سوریه و جنگ ۱۲ روزه اسرائیلی‌آمریکایی علیه ایران، خاورمیانه به لحاظ راهبردی و سیاسی در قلمرو تازه‌ای است.

تبلیغات
تبلیغات

پل سالم، کارشناس ارشد مؤسسه خاورمیانه یا ام‌ای‌آی، به وضعیت کنونی خاورمیانه پرداخته است.

به گزارش هم میهن، او در مطلبی در اینباره نوشت: به نظر می‌رسد توافق بین ایالات متحده و ایران در این مقطع بعید است. ترامپ نشانه‌های این وضعیت را می‌بیند و این را هم گفته که بعد از حمله به ایران، او دیگر نیازی به توافق ندارد. این یعنی آتش زیر خاکستر تقابل ایران و اسرائیل همچنان می‌ماند و خطر تشدید تنش در هر لحظه همچنان برقرار است. فعلاً، به نظر می‌رسد نتانیاهو به ترامپ فرصتی داده تا او بتواند در میانه پایگاه رأی خود به تبعات سیاسی درگیرکردن آمریکا در جنگ دیگری در خاورمیانه رسیدگی کند. خود اسرائیل هم فعلاً پیش از برنامه‌ریزی برای گام بعدش، مشغول ارزیابی اثرات حملات به ایران است. 

بین آرامش و آتش

بدون توافق، ایران می‌تواند به تمدید دوران آرامش امیدوار باشد، یا نوعی آتش‌بس حقیقی که در آن هیچ حرکت قابل‌توجهی برای بازسازی برنامه هسته‌ای یا حرکت به سمت تسلیحاتی‌سازی نکند و نیروهای هم پیمانش را هم از حملات جدی به اسرائیل یا ایالات متحده دور نگه دارد. در این سناریو، ایران، بعد از مشکلات اخیر، صرفاً از هر آسیب دیگری جلوگیری می‌کند و زمان می‌خرد تا بازیابی کند و مسیر ادامه راه را بیابد. 

ترامپ شاید با این مشکلی نداشته باشد و با گذر از این موضوع به سراغ موضوعات متعدد دیگری برود که در دستور کار شلوغ و آشفته‌اش هستند؛ اما نتانیاهو راضی نخواهد بود. او می‌داند که اسرائیل فعلاً موقعیت تعیین‌کننده و شاید موقتی نسبت به ایران دارد. ترامپ مشتاق بود که روبانی با عنوان «۱۲ روزه» روی جنگی ببندد که اسرائیل آغازیده بود، اما نتانیاهو جنگ ماه گذشته را صرفاً شروع ماجرا می‌بیند و شروعی موفق. او شاید چند هفته یا چند ماه دیگر صبور باشد اما منطق راهبردی او می‌گوید در آینده نه‌چندان دور به اقدام نظامی مستقیم علیه ایران بازگردد. 

محور مقاومت ضربه خورده اما پابرجاست. توانایی‌ آنها برای آزار اسرائیل و آمریکا و به صورت بالقوه دیگر دوستان و متحدان ایالات متحده همچنان برقرار است. 

حتی در این وضعیت آسیب‌دیده، حماس به عنوان عضو محور تقریباً دو سال است اسرائیل را درگیر جنگ نگه داشته و احتمالاً سال سوم را هم داشته باشد. حوثی‌ها در یمن توانسته‌اند با کاهش قابل‌توجه رفت‌وآمد دریایی از مسیر کلیدی دریای سرخ، به منافع اسرائیل و آمریکا آسیب بزنند و به نظر می‌رسد بتوانند این را نامحدود ادامه دهند، علی‌رغم تلاش‌های متعدد نظامی آمریکا و اسرائیل برای متوقف‌کردن‌شان. در لبنان، حزب‌الله هنوز در صحنه است. علی‌رغم ضرباتی که خورده و پذیرش عقب‌نشینی از جنوب لیتانی، هنوز خلع سلاح در باقی کشور را نپذیرفته و در همان جنوب لیتانی و نیز در جامعه شیعه، همچنان حزب مسلط سیاسی است. ایران هم به آن نگاه بلندمدت دارد. 

در سوریه نیز روند «گذار» قطعیتی ندارد. نفوذ ایران در عراق در جنگ ۱۲ روزه کم نشده‌است. محور مقاومت ایران از لحاظ اهمیت راهبردی و کارآیی تا حدی افت کرده اما احتمالاً همچنان مفید دیده می‌شود و همچنان ارزش ادامه سرمایه‌گذاری دارد، حتی اگر این سرمایه‌گذاری نسبتاً کمتر باشد. در واقع، در شرایط فعلی، ممکن است مقامات تهران کاهش تنش را به وضع کنونی با این شدت بالای درگیری و نیز تغییرات جزئی در سیاست کلیشان را به هر گونه تغییر عمده ترجیح دهند. 

اسرائیل: امتیاز نظامی، فلج سیاسی

اما در اسرائیل هم معلوم نیست نتانیاهو حاضر باشد یا بتواند اقدامات نظامی‌اش را به پیروزی‌های سیاسی تبدیل کند، یا معلوم نیست آیا اسرائیل را میان جدالی با پایان باز محصور کرده یا نه. پیروزی در صلح معمولاً به همان سختی پیروزی در جنگ است یا حتی سخت‌تر. ایالات متحده در بعد از پیروزی‌های نظامی اولیه‌اش در افغانستان و عراق این را دریافت؛ اما گذار از پیروزی جنگی به ایجاد صلح و پیروزی در آن، نیاز به تعهدی عمیق و دقیق دارد که نتانیاهو علاقه شدیدی در این زمینه نشان نداده است. 

غزه: جنگی بدون پایان قابل‌اجرا

دو سال پس از شروع درگیری، تعریف حداکثری از هدف نابودی حماس این معنا را ایجاد کرده که تا وقتی یک مبارز حماس برپا یا مخفی باشد، هدف اسرائیل محقق نشده و جنگ باید ادامه یابد. این نه‌تنها به حماس راه بسیار آسانی می‌دهد که اعلام «پیروزی مقاومت» کند، بلکه نتانیاهو را هم درگیر جنگی در غزه کرده که به نظر ابدی می‌آید. نتانیاهو توانایی این را ندارد که «پیروزی را بپذیرد» یا آن را با نوعی ترتیبات پس از جنگ به «پیروزی در صلح» تبدیل کند. دلیل اصلی هم به نظر این است که هر نوع پایان جنگ که در آن حماس حتی اسماً بر جا مانده باشد، باعث خروج شرکای راست افراطی او از ائتلاف، سقوط دولتش و احتمالاً پایان عمر سیاسی او خواهد بود. این شامل پاسخگویی بابت ناکامی‌ها در هفت اکتبر و دردسرهای احتمالی قضایی هم می‌شود. 

هرازگاهی صحبت‌ها دوباره شروع می‌شوند و باز متوقف می‌شوند، صحبت‌ها برای اینکه لااقل آتش‌بسی موقت و تبادل زندانی انجام شود اما جنگی که در غزه جاری است، در معرض ورود به سومین سال خود است، با ویرانی، مرگ و رنج سنگین برای مردم فلسطین و ادامه حضور گروگان‌های اسرائیل. ادامه جنگ هم به این معناست: تبعات مهمی هم که صلح می‌تواند داشته باشد، یعنی پیشرفت توافق آمریکا-عربستان-اسرائیل که شامل عادی‌سازی اسرائیل و عربستان هم می‌شود، باید برای همیشه به تعویق بیفتد. 

این مسئله برای امنیت و پیشرفت اسرائیل بسیار اساسی اما به نظر نتانیاهو نمی‌تواند دستاوردهای نظامی را به پیشرفت‌های سیاسی تبدیل کند. در واقع، سخت بتوان درباره اهمیت پایان‌دادن به جنگ در غزه اغراق کرد، پایان به شکلی که چرخه خشونت را متوقف کند و شرایط را برای ترتیبات صلح‌آمیز و مطمئن هم در این نقطه و هم در منطقه فراهم کند. این وضعیت بحرانی جدید در غزه شروع شد و کاهش تنش منطقه‌ای و برقراری صلح هم باید از همان غزه آغاز شود. 

سوریه: رژیم سقوط‌کرده و گذار پرمناقشه

سیاست اسرائیل در سوریه هم  پیچیده و اغلب متناقض است. نتانیاهو مدعی سهمی، لااقل غیرمستقیم در سقوط رژیم اسد است اما هم‌زمان نسبت به گروه اسلام‌گرای تندرو که قدرت را به دست گرفته هم نگران است. اسرائیل برای دهه‌ها هم‌زیستی ناآرامی با دولت اسد داشت، اما در طول چند روز پس از سقوط او، نتانیاهو دستور داد بیشتر نیروهای مسلح سوری نابود شوند و هجومی زمینی را هم آغازید. 

در روزها و هفته‌های اخیر، او حفاظت از دروزی‌ها در جنوب سوریه را دلیل بمباران وزارت دفاع سوریه و اهدافی بسیار نزدیک به کاخ ریاست‌جمهوری در سوریه کرد. به‌رغم ملاحظات و دغدغه‌های بسیار، ایالات متحده و بیشتر شرکای منطقه‌ای از رهبر جدید سوریه حمایت کردند و چنین نتیجه گرفتند که او نمایانگر بهترین فرصت برای این کشور جنگ‌زده است که روبه‌آینده پیش برود؛ اما به نظر می‌رسد اسرائیل در جهت دیگری حرکت می‌کند و تلاش می‌کند تضمین کند این گذار، لااقل با الشرع، موفق نمی‌شود و سوریه همچنان کشوری شکست‌خورده و قلمروی متفرق باقی می‌ماند. 

دمشق هم کاملاً روشن کرده که مایل است، ترتیباتی غیرتهاجمی با اسرائیل بچیند و در نهایت گزینه صلح را بررسی کند. اینجا هم سؤال این است: آیا نتانیاهو می‌خواهد رفتن رژیم اسد و بیرون‌رفتن ایران از سوریه را به اهرمی تبدیل کند و مشوق ظهور کشوری باثبات و متحد شود یا هدف اولیه‌اش حفظ حضور نظامی بدون محدودیت و بلندمدت و آزادی عمل در سوریه است، حتی اگر نتیجه‌اش ادامه بی‌ثباتی و درگیری باشد. 

در واقع، مخاطره در سوریه بسیار بالاست. کشورهای عرب حاشیه خلیج[فارس]، ترکیه، اروپا و ایالات متحده مسیری را از الشرع خواسته‌اند و خود او هم علناً از همین مسیر سخن گفته، حتی اگر طرفداران تندرو او مکرراً در جهت خلاف این مسیر حرکت کنند. 

اگر الشرع به این مسیر پایبند بماند، سوریه می‌تواند نقطه عطفی شود برای خاورمیانه‌ای که روزبه‌روز یکپارچه‌تر و باثبات‌تر شود؛ اما اگر گذار سوریه شکست بخورد، این کشور می‌تواند به ورطه سرنوشتی بیفتد، حتی بدتر از آنچه با ادامه رژیم اسد تصور می‌شد. این ممکن است شامل جنگ فرقه‌ای و قومی خارج از کنترل در سوریه شود و درگیری‌هایی که اقلیت‌ها و دیگر جوامع را نه‌فقط در سوریه که در لبنان هم گرفتار کند و به دام بیاندازد. 

ناکامی گذار ممکن است برای ایران منفعت داشته باشد و ایران دوباره بتواند جای پایی برای خود بیابد، اما اسرائیل نباید چنین نگاهی داشته باشد. حکومت تحت رهبری الشرع، سال‌ها با آنچه باید فاصله دارد و باید بابت حملات و گاهی کشتار غیرنظامیان در دوران صدارتش پاسخ‌گو باشد اما سرمایه‌گذاری نتانیاهو در فروپاشی سوریه و ناکامی گذار، سیاست غلطی است. 

نتانیاهو تعادل قدرت منطقه را تغییر داده اما از این استفاده نکرده که مسیری طرح‌ریزی کند، به سمت آینده سیاسی پایدار. برای فلسطینی‌های غزه، کرانه باختری و اورشلیم شرقی [بیت‌المقدس شرقی] پیشنهاد او و مسیری که بر اجرایش نظارت کرده، باز هم درگیری با پایان باز، اشغال و آوارگی بیشتر است، بدون هیچ سناریویی که در آن حکمرانی و هم‌زیستی سیاسی پایدار در کار باشد.

درباره ایران، او هیچ توافقی را نمی‌خواهد، بنابراین مسیر پیش رو درگیری نظامی با پایان باز است. درباره لبنان و سوریه، برخی سیاست‌های او کار دولت‌ها برای احیای خود را بسیار سخت‌تر می‌کنند. در «توافق قرن» واقعی، یعنی توافق بین ایالات متحده، عربستان سعودی و اسرائیل هم فرصت‌های بسیاری هست اما نتانیاهو همچنان به نظر برای تحقق این موضوع بی‌میل یا ناتوان است. 

چالش آمریکا

اتفاقات پس از ۷ اکتبر تغییر قابل‌توجهی در شرایط خاورمیانه ایجاد کرده‌اند. این فرایند برای سیاست‌گذاران ایالات متحده، هم سختی‌های تازه آفریده و هم فرصت‌های جدید. رئیس‌جمهور ترامپ مکرر نشان داده ترجیح می‌دهد این مسیرهای تازه به سوی اتمام جنگ‌ها را پی بگیرد و توافقات ماندگار امضا کند. ترکیه و کشورهای مهم عربی هم با آمریکا هم‌نظرند. نتانیاهو اکنون در حال حرکت به سمت صلح و یکپارچگی نیست. ایالات متحده فرصتی هر چند گذرا دارد که به روندها شکل مثبت‌تری بدهد. 

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات