بازخوانی ۵ اشتباه استراتژیک محصولی و پایداری

راهبردیترین اشتباه دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جریان فکری او، این است که تصور میکنند امکان اشتباه ندارند. نکته جالب توجه این که در اعتقادات و آموزههای دینی ما، تنها معصومین از اشتباه و خطا مبرا هستند.
فرارو- دبیرکل جبهه پایداری، در گفتگویی تفصیلی با خبرگزاری فارس به تحلیل شرایط سیاسی کشور پرداخت. دو ادعای صادق محصولی جنجالبرانگیز شد. زمانی که ادعا کرد جبهه پایداری انقلاب اسلامی تا کنون اشتباه نکرده و زمانی که مدعی شد «ما مأمور شدهایم از طرف خداوند در برابر باطل بایستیم.»
به گزارش فرارو، سیدمحمدصادق محصولی در این مصاحبه گفت: «بیانیههای جبهه پایداری در رابطه با مذاکرات همیشه هوشمندانه بوده است؛ وقتی مذاکرات ماه گذشته شروع شد، نگفتیم نکنید، بلکه اعلام کردیم مردم دوباره خواهند فهمید تحریمها از این مسیر برداشته نخواهد شد و دیدیم حتی بدتر هم شد و جنگی رخ داد. این مسائل را باید بررسی کنند. ما در طول ۱۴-۱۵ سال گذشته بیش از صد بیانیه دادهایم، اما هیچکس نتوانسته یک مورد اثبات کند که جبهه پایداری اشتباه کرده باشد.» در این گزارش پنج اشتباه راهبردی این جریان را مرور میکنیم.
اول؛ همه اشتباه میکنند
راهبردیترین اشتباه دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جریان فکری او، این است که تصور میکنند امکان اشتباه ندارند. نکته جالب توجه این که در اعتقادات ما، تنها معصومین هستند که از اشتباه و خطا مبرا هستند. همانطور که امام رضا (ع) در این حدیث میفرمایند: «پس، امام معصوم است و تأیید و تقویت شده و توفیق یافته و استوار گشته [از جانب خدا]. از هر گونه خطا و لغزش و اشتباه در امان است. خداوند این خصوصیات را به او مى بخشد تا حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفریدگانش باشد.» چنین تعبیری برای هیچ بندهای حتی علمای دین نیز وجود ندارد.
دوم؛ عدم شناخت مردم
جبهه پایداری در بیانیههای خود برای نام بردن از مردم کشورمان، همواره از اصطلاح ملت انقلابی ایران استفاده میکند. در حالی که نگاهی به دستهبندی سیاسی، سرد شدن جریان انتخابات، اظهارات سیاستمداران ارشد کشور و تحولات اجتماعی نشان میدهد که این جریان برداشت درستی از جامعه متکثر ایران ندارد. او همچنین در این مصاحبه مدعی شده بود که در حال حاضر، اکثر مردم از بعضی سیاستهای خاص پشتیبانی میکنند و به درست بودن آنها پی بردند. در حالی که فکت و دادهای برای این ادعا ارائه نمیکند. سیاستهای مذکور هم تا حد ممکن در فضای رسانه نقد و بررسی میشود. اما این نگاه از کجا نشأت میگیرد؟ یک نمونه از آن را میتوان در بیانیه اعلام حمایت از سعید جلیلی به عنوان نامزد اصلح انتخابات زودهنگام سال ۱۴۰۳ جستجو کرد:
آنها در انتخابات زودهنگام ۱۴۰۳ در بیانیه اعلام حمایت از سعید جلیلی نوشتند: «اکنون که در آستانه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته ایم توجه به این مسیر در حال رشد و رو به جلو و تاکید بر عدم بازگشت به دورههای ناآرام و پرتنش “ما نمی توانیم”، امری لازم و بیبدیل است. مردم در این انتخابات دنباله رو دولتی هستند که بتواند «پُرکار» و«فعال»، «آگاه» و «معتقد به مبانی انقلاب» باشد تا بتواند ضمن برطرف کردن مشکلات معیشتی و پرکردن حفرههای اقتصادی و فرهنگی، منافع ملت در منطقه و جهان را حفظ و تأمین کند. دولتی که دولتمردان آن از جنس مردم بوده و در ساده زیستی مسئولین یادآور نمایی از دولت علوی باشد. دولتی که بداند نماینده تمام مستضعفین جهان در برابر تمام دنیای کفر است. دولتی که نماینده کار و تلاش باشد تا بتواند دنیا و عقبای بندگان خدا را به زیباترین شکل ممکن بسازد. امروز در آستانه انتخابی هستیم که می تواند با ادامه مسیر رئیس جمهور شهید، این دولت کریمه را بسازد.»
در انتخابات ۱۴۰۳ بر خلاف تمام تجربیات سیاسی پیشین در جمهوری اسلامی و برآوردها، جریان تندرو نتوانست به رغم رخ دادن پایینترین نرخ مشارکت در هر دو دوره، نامزد مورد نظر خود راه راهی پاستور کند. نگاهی به درصد مشارکتکنندگان در انتخابات ریاستجمهوری در ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ و دو دوره مجلس یازدهم و دوازدهم (۱۳۹۸ و ۱۴۰۲) که پایینترین نرخ مشارکت در تاریخ ایران پس از انقلاب است، برداشت اشتباه پایداری از وضعیت کشور و خواستههای تمام مردم را به خوبی نشان میدهد.
این جریان پرچمدار لایحه حجاب بود که با حمایت دولت وقت به صورت غیرعلنی (به استناد اصل ۸۵ قانون اساسی) تصویب شد و فقط شورای عالی امنیت ملی به خاطر مخاطرات امنیتی برای کشور توانست جلوی آن را بگیرد. مرتضی آقاتهرانی، رئیس شورای مرکزی جبهه پایداری و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس چهره اصلی این برنامه بود که در تجمعات ماههای گذشته تندروها هم حضور داشت.
سوم؛ سیاست هستهای
جبهه پایداری از سیاست هستهای حمایت میکنند که محمود احمدینژاد و سعید جلیلی در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ پیگیری میکردند. این سیاست هستهای طی سالهای گذشته همواره مورد نقد و بررسی قرار گرفته و ابعاد گوناگون آن زیر ذرهبین رفته است. از جمله این که این سیاست اگر چه تحت پوشش جریان تفکرات مکتب واقعگرایی در روابط بینالملل ارائه میشد، اما ایران را در پازل امنیتیسازی غرب قرار داد. به نحوی که دو قدرت شرقی یعنی روسیه و چین نیز در این برنامه با غرب همراهی میکردند. رهاورد این سیاست نامتوازن، درگیر شدن ایران با تحریمهای سنگین ایالات متحده، اتحادیه اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد بود.
بیتوجهی به سازوکارهای نظام بینالملل، ظرفیتهای ایران و طرف درگیری، ایران را دروضعیت سختی قرار داد و اولویتهای حکمرانی را تا حد زیادی عوض کرد. ایران در این دوران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد رفت و پس از برجام از آن خارج شد. اما با توجه به تحولات صحنه بینالملل پس از جنگ اوکراین، حمله ۷ اکتبر و موضوع مکانیسم پسگشت قطعنامههای فصل ۷ بیشتر شده است.
نگاه پایداری در بیانیهای که درباره مذاکرات هستهای ژنو (مهر ۱۳۹۲) منتشر کرد، شباهت زیادی به نکات مطرح شده در انتقادهای اصولگرایان و اصلاحطلبان نسبت به مذاکرات هستهای تحت مدیریت سعید جلیلی دارد: «عملکرد و سیاستهای اعلامی سردمداران کاخ سفید و ایادی نظام سلطه در گروه ۵+۱ نه تنها نشان از تغییر رویکرد آمریکا در قبال حقوق اساسی ملت ایران ندارد، بلکه تقویت کننده سوءظن و بی اعتمای ما به روند مذاکرات هسته ای بوده و بر مواضع زیر تاکید داریم: امروز چالش های داخلی اجتماعی و اقتصادی در آمریکا که بخش اعظم آن ناشی از اتخاذ سیاست ها و رفتار های نادرست بین المللی آمریکا در خاورمیانه و بالاخص اقدامات تحریمی علیه ایران است، آمریکا را در بن بست تاریخی «منتج به افول هژمونی» گرفتار کرده است و این موضوع بیش از دیگر کشورها به عنوان دغدغه ای مهم و اصلی در گفته ها و اظهارات سیاستمدارن و نخبگان آمریکا به کرات برجسته و عنوان شده است.»
چهارم؛ نادیده گرفتن واقعیت تحریمها
در اظهارات و بیانیههای پایداری، اثری از تاثیرگذاری واقعی تحریمها نیست. آنچه در بیانیههای متعدد آنها از زمان اعلام موجودیت تا امروز برمیآید، همان ادبیات سیاسی جلیلی و احمدینژاد درباره اموری مانند مدیریت جهانی، امت اسلامی، فروپاشی نظم جهانی و مانند آن است. روشی که امروز مورد انتقاد و آثار همچنان برقرار است. با توجه به نگاهی که پایداری ارائه میکند، باید با تحریمها روبرو شد و آنها را دور زد. چرا که با نظام سلطه درگیر هستیم و آنها با تحریم واکنش نشان میدهند.
نکته جالب توجه این که آنها در تبیین ارزشمند بودن این برخورد ناگزیر، به فسادهای ایجاد شده از مسیر دور زدن تحریمها، درگیر شدن کشور با بحران اقتصادی، عدمالنفع ایران به دلیل تحریمها طی حداقل حدود ۱۳ سال گذشته، ایجاد یک اقلیت نوظهور با ثروتهای بادآورده متصل به جریانهای قدرتمند، معمولاً سکوت میکنند. آنها همچنین به عدم برداشته شدن تحریمهای ایران با مذاکرات هستهای نیز اشاره میکنند که به تعبیر تحلیلگران، نافی لزوم تلاش دستگاه سیاسی کشور برای خروج از چاه نیست. ضمن این که تحریمهای ایران ذیل موضوعات مختلفی اعمال شده و مذاکرات هستهای آنها را به تنهایی رفع نخواهد کرد.
پنجم؛ حق و باطل کدام است؟
محصولی در این مصاحبه از جبهه حق و باطل صحبت میکند. این تقسیمبندی بارها در بیانیههای پایداری از زمان اعلام موجودیت تا کنون با ادبیات گوناگون تکرار شده است. او صحبت خود در این گفتگو را با این جملات آغاز کرد: «در رابطه با شروع جنگ، باید گفت تقابل ما با رژیم صهیونیستی و هژمون غرب یک تقابل موجودیتی و همیشگی است که در ابعاد مختلف بخصوص ابعاد ایدئولوژیک قابل بررسی است. ما مأمور شدهایم از طرف خداوند در برابر باطل بایستیم. همانطور که در آیه ۲۵۱ سوره بقره آمده، "وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ" اگر خداوند اجازه نمیداد برخی از مردم در برابر تجاوزگری برخی دیگر مقاومت کنند، زمین به فساد میافتاد. از بعد تمدنی هم جنگ اهمیت دارد؛ به ویژه در نگاه غربیها مانند کتاب «برخورد تمدنها» اثر هانتینگتون و کتابهای ژئوپلیتیکی مثل «تخت شطرنج بزرگ» برژینسکی، ایران به عنوان محور تقابل شرق و غرب شناخته میشود. جمهوری اسلامی ایران با الهام از مکتب امام حسین (ع) و فلسفه ایستادگی و دفاع از مظلوم، تنها عاملی است که رژیم صهیونیستی را از رسیدن به اهدافش بازمیدارد.
بیشترین تولید و فروش تسلیحات نظامی توسط غرب صورت می گیرد و دولت های غربی برای فروش بیشتر شرکتهای تولید کننده تسلیحات که عمدتا اسپانسرهای کمپین های انتخاباتی غربی مخصوصا در آمریکا هستند باید تهدید جنگ یا وقوع جنگ و یا سایه جنگ را نشان دهند تا به نوعی جبران مخارج انجام شده در تبلیغات انتخاباتی را بکنند.»
او در بخش دیگری از مصاحبه نیز گفت: «واقعیت این است که ما باید از این فرصت استفاده کنیم تا شکست بزرگ جبهه باطل را - که شامل رژیم صهیونیستی، آمریکا، کشورهای غربی و حتی برخی کشورهای منطقه که در حمایت از رژیم صهیونیستی فعال بودند - به روشنی تبیین کنیم. ابعاد و شدت ضرباتی که این جبهه خوردهاند باید به طور شفاف بیان شود.»
مشخص نیست جریان پایداری، این تقسیمبندی را با چه معیاری انجام میدهد. برای مثال، روسیه که همکاری نزدیکی با ایران دارد اما از سوی دیگر شراکت راهبردی با اسرائیل دارد، در جبهه باطل قرار میگیرد یا نه؟ چین که در کنار آمریکا، اتحادیه اروپا، کانادا و سوئیس بزرگترین سرمایهگذار در اقتصاد اسرائیل و بزرگترین صادرکننده کالا به سرزمینهای اشغالی بالاتر از آمریکا و آلمان است، در کدام جبهه است؟ این تعاریف با اصول سیاست خارجی و سیاستگذاری کلان برای اداره یک کشور همخوانی ندارد.