ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۶۶۶۸

اسراییل با استراتژی زمین سوخته در سوریه؟!

اسراییل با استراتژی زمین سوخته در سوریه؟!

«اسراییل درصدد تضعیف همسایگان خود با استراتژی زمین سوخته است و علاقه‌ای به همسایگی با ترکیه عضو ناتو ندارد! در این میان، سیاست خارجی ترکیه در قبال خاورمیانه با فقدان ژرف‌نگری و همه‌جانبه‌نگری مواجه است.»

تبلیغات
تبلیغات

با توجه به درگیری‌های اخیر اسرائیل در خاورمیانه، بالخص حملات وی به ایران و سوریه،  تحلیلگری استراتژی وی را «زمین سوخته» نام‌گذاری می‌کند. در این خصوص، نصرت‌الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و استاندار پیشین، در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:

بعد از سرنگونی رژیم اسد، اسراییل نشان داد مشکلش نه با حکومت سوریه بلکه با کشور سوریه است. نحوه رقابت و مخالفت اسراییل با ترکیه و ایران در سوریه متفاوت است! در مورد ترکیه بحث رقابت برای حوزه نفوذ است، اما با ایران بحث هویتی و وجودی است. میزان و عمق حوزه نفوذ ترکیه و اسراییل در سوریه یکسان نیست و متفاوت است که در ‎سویدا خود را نشان داد و باعث ایجاد وضعیت شکننده‌ای در سوریه شده که می‌تواند مقدمه گسیختگی منجر به تجزیه در سوریه گردد! آن‌هم در زمانی که این کشور شاهد فقدان دو عامل تاریخی حفظ تمامیت ارضی‌اش یعنی مشت آهنین داخلی و متحد بزرگ خارجی است! در میان کشورهای خاورمیانه، سوریه یکی از قدیمی‌ترین، پیچیده‌ترین ساختارهای سیاسی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی را دارد.

این پیچیدگی نه‌ تنها ناشی از وضعیت سیاسی و حکمرانی است، بلکه حتی نحوه قرارگیری عوارض طبیعی مانند کوه و دشت نیز در طول تاریخ تبعات سیاسی و اجتماعی قابل‌توجهی برای این کشور به‌جا گذاشته‌اند. سوریه کشوری است با بالاترین تنوع نژادی، قبیله‌ای و مذهبی در منطقه. در پنج دهه گذشته، به ‌دلیل حکومت متمرکز حزب بعث و اعمال فشار به جای تقسیم قدرت از مسیر دموکراتیک، با سرپوش‌گذاری سیاسی روی شکاف‌های اجتماعی و قومی آن انرژی گریز از مرکز متراکم شده است. اکنون، با کنار رفتن آن فشارها و فروپاشی نسبی ساختار متمرکز، طبیعی است که انرژی انباشته‌شده در جامعه آزاد شود و شکاف‌های اجتماعی و هویتی، خود را به‌گونه‌ای احتمالا انفجاری و تخریبی همراه با خشونت بروز دهند.

از این منظر، جهش‌ها و درگیری‌های کنونی در سوریه چندان هم غیرمنتظره نیستند و قابل پیش بینی بودند. بنابراین برای تحلیل وضعیت سوریه اعم از سیاسی، اجتماعی و امنیتی باید آن را در سه سطح بررسی کرد: سطح ملی (داخلی)، سطح منطقه‌ای و سطح بین‌المللی. در سطح ملی، پیش‌تر به برخی نکات اشاره شد، اما بررسی دقیق‌تر نیازمند واکاوی عمیق گسل‌های اجتماعی و قومی است که جامعه سوریه در درون آنها زیست می‌کند. این تحلیل مستلزم پژوهش‌های میدانی و کتابخانه‌ای گسترده است تا تصویری جامع و دقیق از زیست‌ سیاسی و اجتماعی مردم سوریه و نیازها و دغدغه‌های آنان به دست آید.

در سطح منطقه‌ای، آنچه بیش از هر چیز به چشم می‌خورد، رقابت بازیگران منطقه‌ای مانند ترکیه و اسراییل است. اسراییل درصدد تضعیف همسایگان خود با استراتژی زمین سوخته است و علاقه‌ای به همسایگی با ترکیه عضو ناتو ندارد! در این میان، سیاست خارجی ترکیه در قبال خاورمیانه با فقدان ژرف‌نگری و همه‌جانبه‌نگری مواجه است. اقدامات شتاب‌زده و مقطعی آنکارا، بدون توجه به تبعات بلندمدت، عملا فرصت‌هایی را برای سوءاستفاده اسراییل فراهم کرده است. وضعیت نزار کنونی سوریه! نانی است که اردوغان و هاکان فیدان در سفره کشورهای اسلامی، دنیای عرب و کشورهای منطقه گذاشتند! که شرم‌آور است! یک اشتباه استراتژیک یا خوش‌خدمتی پیمانکارانه برای رقابت با ایران ولی بدون شناخت و تبعات آن! حساسیت اسراییل به ترکیه از جهاتی خیلی کمتر از حساسیتش به ایران نیست! بعد از سرنگونی رژیم اسد، اسراییل نشان داد مشکلش نه با حکومت سوریه بلکه با کشور سوریه است.

نحوه رقابت اسراییل با ترکیه و ایران متفاوت است! درمورد ترکیه بحث رقابت برای حوزه نفوذ است، اما با ایران بحث هویتی و وجودی است. میزان و عمق حوزه نفوذ ترکیه و اسراییل در سوریه متفاوت است که در ‎سویدا خود را نشان داد که باعث ایجاد وضعیت شکننده‌ای در سوریه شود که مقدمه گسیختگی منجر به تجزیه در سوریه گردد! آن‌هم در زمانی‌که این کشور شاهد فقدان دو عامل تاریخی حفظ تمامیت ارضی‌اش یعنی مشت آهنین داخلی و متحد بزرگ خارجی است! نتیجه این روند آن شده که امروز اسراییل به مهم‌ترین و شاید تنها بازیگر تاثیرگذار در صحنه سوریه بدل شده است.

سیاست اسراییل برای امنیت حداکثری، تضعیف و تجزیه همسایگان، باقی‌گذاشتن زمین‌های سوخته و تبدیل واحدهای جغرافیایی بزرگ به واحدهای کوچک و کنترل‌پذیر. در این بستر، برخی احتمال مواجهه مستقیم ترکیه و اسراییل در خاک سوریه را مطرح کرده‌اند، اما بیشتر تحلیلگران این سناریو را بعید می‌دانند. علت این است که سیاست خارجی ترکیه-به‌ویژه مواضع شخص رجب طیب اردوغان- دارای ثبات، تداوم و راهبرد مشخصی نیست.

مواضع آنکارا به‌طور دایم در حال تغییرند و بیشتر مبتنی بر تاکتیک‌های مقطعی‌اند تا یک راهبرد جامع و باثبات. این تغییرپذیری و بندبازی سیاسی، احتمال تقابل ترکیه با اسراییل را به‌شدت کاهش می‌دهد. در سطح بین‌المللی نیز اهداف امریکا در سوریه حمایت کامل از اسراییل و در بسیاری از موارد با سیاست‌های روسیه و چین همخوانی ندارد. در نتیجه، سوریه نه‌فقط میدان درگیری‌های داخلی، بلکه صحنه رقابت‌ قدرت‌های جهانی با منافع و اولویت‌های متضاد است. آنچه در سویدا شاهد بودیم، در واقع آغاز فعال شدن گسل‌های قومیتی در سوریه است.

دلیل این امر به ماهیت تحولات سیاسی اخیر این کشور بازمی‌گردد. به‌طور مشخص، می‌توان گفت آنچه در سوریه در سرنگونی رژیم اسد رخ داد، تحولی درون‌زا برای آزادی و ایجاد جامعه‌ای دموکراتیک نبود. قدرت‌های خارجی، از‌جمله ایالات‌متحده امریکا، اسراییل، ترکیه و برخی کشورهای عربی، به منظور محو بازدارندگی خاورمیانه‌ای ایران، در روند تحولات سیاسی و به‌ویژه در فرآیند تقسیم قدرت پس از رخدادهای سال گذشته، نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کردند. این نقش‌ها سازنده نبوده بلکه تخریبی هم بوده! در حقیقت، نمی‌توان تحولات سوریه را به مثابه یک زایش سیاسی طبیعی تحلیل کرد.

این تحولات بیشتر واکنشی اجتماعی بودند به مجموعه‌ای از تصمیمات سیاسی تحمیل‌شده حکومت در کنار امن کردن جبهه شمالی اسراییل‌ که فاقد بنیان‌های بومی و درونی بودند. در چنین شرایطی، تقسیم قدرت به‌درستی و به‌طور متوازن انجام نگرفته است. اقلیت‌های قومی و مذهبی از‌جمله کردها، علوی‌ها و سایر گروه‌های قومی در ساختار قدرت سیاسی، مدیریت اجتماعی و نهادهای حکومتی جایگاه متناسب و واقعی خود را نیافته‌اند. آنها یا از قدرت محروم شده‌اند یا سهم‌شان با واقعیت‌های اجتماعی و جمعیتی همخوانی ندارد. همین مساله باعث شده تا، آن‌گونه که پیش‌تر هم اشاره شد، شکاف‌های اجتماعی و قومی‌ای که سال‌ها سرکوب یا پنهان شده بودند، اکنون به سطح بیایند و به‌نوعی به «دمل چرکینی» تبدیل شوند که سر باز کرده‌اند.

تجربه سویدا نمودی از همین وضعیت است؛ یعنی سرریز شدن نارضایتی‌های انباشته، در قالب درگیری‌های اجتماعی و مطالبات هویتی. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، تحولات سوریه را نمی‌توان یک زایش طبیعی دانست؛ آنچه در این کشور رخ داد، در واقع نوعی «سزارین» سیاسی اجتماعی بود. از این منظر، به باور من، آقای احمد الشرع را می‌توان نماد یک کاتالیزور «دوران تخریب» دانست. سوریه برای نیل به ثبات و آرامش، بی‌تردید مسیر دشوار و درازی در پیش خواهد داشت. در این میان، بازیگران خارجی همچون امریکا و اسراییل نقش جدی در شکل‌دهی به تحولات سوریه ایفا کرده‌اند و همچنان عناصر جدیدی از اهداف آنان در صحنه سوریه و در غیاب مردم رخ می‌نماید.

از همین‌رو بعید به نظر می‌رسد که حوادث سویدا به دلیل اهداف اسراییل به این زودی پایان یابد و هر گونه آتش‌بس نیز شعله زیر خاکستر است! اسراییل در سال‌های گذشته سابقه‌ای روشن از تلاش برای نزدیک کردن اقلیت‌ها و جوامع قومی سوریه به خود داشته است. این سیاست در جهت تضعیف دولت مرکزی و دامن‌زدن به روندهای جدایی‌طلبانه طراحی شده است. در واقع، شعله‌های تمایل به جدایی از دولت مرکزی در میان برخی اقلیت‌ها، با تغذیه و هدایت اسراییل همواره روشن و فعال نگاه داشته شده است.

در مورد سویدا، به‌ویژه باتوجه به حضور گسترده دروزی‌ها در این منطقه و ویژگی‌های سیاسی اجتماعی و تاریخی این جمعیت سه درصدی در سوریه، باید به اهداف مشخص اسراییل برای ایجاد «منطقه حائل» توجه کرد. راهبرد اسراییل در این سال‌ها بر این اصل استوار بوده که اطراف سرزمینش را با گروه‌ها و اقوامی که احساس نزدیکی بیشتری به آن دارند، محصور کند. این خط‌مشی از همان آغاز موجودیت اسراییل، به دلیل درگیری عربی اسراییلی، به‌ویژه در تعامل با اقلیت‌های غیرعرب در خاورمیانه، دنبال شده است.

نتیجه این رویکرد، شکل‌گیری ارتباطات عمیق و پنهان میان تل‌آویو و برخی جوامع قومی و مذهبی در سوریه است. اکنون این جوامع در موقعیتی قرار دارند که می‌توانند به نیابت از اسراییل، نقش‌آفرینی امنیتی و سیاسی داشته باشند. از منظر من، مهم‌ترین مساله در حال حاضر، ناتوانی در طراحی یک چارچوب پایدار برای مدیریت تعارض در سوریه است. مدیریت تعارض نه‌تنها یک روند علمی، بلکه نیازمند مرحله‌بندی دقیق، مشارکت همگانی و نیت واقعی برای سازش است.

در حال حاضر، حتی اگر آرامشی نسبی نیز به وجود‌ آید، این آرامش بر بستری از خاکستر است و شعله‌ور شدن دوباره تنش‌ها در هر لحظه ممکن خواهد بود. در این میان، نمی‌توان از نقش گروه‌های تندروی حامی دولت مرکزی از‌جمله جبهه النصره در این تنش‌ها غافل ماند. این گروه‌ها نیز بخشی از پازل پیچیده تنش در سطح ملی هستند و می‌توانند هر لحظه بر بحران دامن بزنند، اما در کنار این عوامل داخلی، باید به کنش و واکنش بازیگران خارجی نیز توجه کرد. در صورتی که تنش‌ها کاهش یابد و به سمت تثبیت برود، بازیگرانی هستند که به‌دنبال استمرار این ثبات خواهند بود. در این میان، یکی از بازیگران که علاقه‌مند به ثبات و حکومت قوی در سوریه نیست، اسراییل است. امریکا نیز معمولا در چنین مواردی از سیاست‌های اسراییل حمایت می‌کند.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات