آواز ایرانی در دنیای دیجیتال: از بنان تا شجریان با افکتهای مدرن!

«آنچه که مبرهن است، مدرنیته در ذات خود از شکست فرم و معنا و روایتهای پیشین پا به عرصه ظهور گذشته و چنین ویژگیای در تفسیر پدیده بازتملک اثر هنری قابل لمس است. مخاطب امروزی مصرفکننده نیست و به صورت فعال وارد مشارکت خلاقانه در درک اثر هنری میشود.»
روزنامه اعتماد در مطلبی نوشت: حالا دیگر باید اعتراف کرد از جادوی تام و تمام آواز فاصله گرفتهایم. آن حس تخدیرکننده اعجابآمیزی که پیشترها بنان و قوامی و طاهرزاده و بعدها شجریان به وجود مخاطبانشان سرازیر میکردند، اینک در میانههای دهه اول از سده هزار و چهارصد خورشیدی به نوعی دگردیسی و تطور همهجانبه دچار شده است.
ما در پنجاه سال گذشته - چونان دیگر جوامع در گذار تاریخ- با افت و خیزهای متعدد اجتماعی و سیاسی مواجه بودهایم. در خلال انقلاب، جنگ هشت ساله، وقایع متعدد اجتماعی و سیر رشد و نمو اندیشه نسلها و با اهمیتی فزونتر ظهور شبکههای اجتماعی اینترنتی - این انقلاب بزرگ در روابط اجتماعی- به اجتماع ایران کنونی رسیدهایم. جوان ایران کنونی، دیگر صرفا شنونده و بیننده مطلق و پذیرای بیچونوچرا نیست. از اسطورهپردازی و شیفتگی به هنرمند و آثار هنری گریخته و خود به صورت فعالانه وارد فرآیند تولید و بسط اثر هنری میشود.
این گزاره را با نگاهی به شبکههای اجتماعی خاصه در حوزه موسیقی میتوان تشخیص داد. حالا مدتهاست آوازهای شجریان و بنان و قمر و دیگر بزرگان با افکتهای صوتی گاه اغراقآمیز و تصاویری که تداعیکننده حس و لحن آن اثر است در هم آمیخته شده و پیش روی مخاطب قرار میگیرد. این واقعه نهتنها در موسیقی آوازی، بلکه در موسیقی پاپ دهههای چهل و پنجاه و آثار سینمایی و تصویری نیز قابل ردیابی است.
افزودن سرعت تمپوی قطعات، نشانهگذاریهای تماتیک و بهرهگیری از هوش مصنوعی برای تغییر فضای اثر بیشترین کاربرد را برای کاربران دارد. با تاملی در نظریات و اندیشههای جامعهشناسان نوینی مانند استوارت هال و جان فیسک -نظریهپردازان شهیر بریتانیایی- تا حدی به تفسیر این پدیده که میتوان آن را بازتولید، بازتعریف یا بازتملک اثر هنری برشمرد، پرداخت.
آنچه که مبرهن است، مدرنیته در ذات خود از شکست فرم و معنا و روایتهای پیشین پا به عرصه ظهور گذشته و چنین ویژگیای در تفسیر پدیده بازتملک اثر هنری قابل لمس است. مخاطب امروزی مصرفکننده نیست و به صورت فعال وارد مشارکت خلاقانه در درک اثر هنری میشود. پس عامل اولیه، تغییرات اجتماعی در بستر مدرنیته است؛ اما از دیگرسو آزادی و برابری که شبکههای اجتماعی به عموم مردم ارزانی داشته، فضایی بیمنتها را در اختیار افکار عمومی گذاشته است.
«آواز» به عنوان یک سوژه عمدتا نخبهپسند، حالا در صفحاتی با مضامین عشقهای دوره نوجوانی، سبک زندگی و… هم به چشم میخورد. این درهمآمیختگی، حاوی پیامی است که جان فیسک آن را به مقاومت فرهنگی و مفهوم مخاطب فعال نسبت میدهد. بر اساس این اندیشه میتوان گفت کاربران فضای مجازی آواز شجریان را گاهی به عادیترین لحظات زندگی روزمره خود پیوند میدهند و با افزودن تصویر و افکتهای صدایی و… اثر هنری را از آن تمایلات و ادراک خود میکنند.
پدیده هنری که پیش از این با داعیه نخبهپروری و نخبهپسندی در پستوی ذهن روشنفکران رو به مرگ تدریجی میرفت، اکنون جامهای نو بر تن کرده و به میدان زندگی روزمره پا گذاشته است. هرچند این لباس به چشم خیلیها بدریخت و بدهیبت بیاید! اما این جریان تا چه حد مثبت و موجب ارتقای سلیقه شنیداری مردم و تا چه حد آسیب زننده و وهنآمیز به نظر میرسد؟
قطعا این جستار محل پاسخ به این پرسش مهم نیست چرا که به بررسی و مداقه دقیق علمی و میدانی در گذر سالها نیاز دارد؛ باری توجه به نظریات مخاطبان در فضای مجازی، میزان به اشتراکگذاریها و پسندها، نشان میدهد، این جریان بازتعریفی، جدیترین مشارکت مخاطبان در حوزه موسیقی ایرانی خاصه آواز در چندین و چند سال اخیر است. مخاطب دیگر آن فضای خشک و رسمی آواز ایرانی را کنار زده و با نوعی مقاومت فرهنگی، روزمرگی خود را با این گستره معنایی پیوند زده است.
بهطور مثال ما هماینک با نسخههای جدیدی از آواز شجریان یا بنان مواجهیم که در عین آنکه متعلق به ایشان است شباهت چندانی به اصل اثر ندارد و دیگر تحت سلیقه و تملک صاحبان صفحات اجتماعی و مخاطبان آن است! در انتها اشاره به این نکته خالی از لطف نیست: اثر هنری گویی یک موجود زنده است، تا زمانی که برای مخاطب معناسازی در پی دارد، نفس میکشد؛ حال با کسوتهای گوناگون و با تفاسیر بسیار متغیر. این ویژگی است که جاودانگی هنر آواز و اثرگذاری و اهمیت آن را بیش از پیش ثابت میکند.
نویسنده: ندا حبیبی