ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۴۰۱۸

بررسی سریال شکارگاه؛ بازسازی معماری یک راز

بررسی سریال شکارگاه؛ بازسازی معماری یک راز

نیما جاویدی، پس از موفقیت چشمگیر سرخپوست، بار دیگر به سراغ جهانی محدود، پرتعلیق و شخصیت‌محور رفته، اما این‌بار در مدیوم سریال و در بستر تاریخی متفاوت‌تر. «شکارگاه» در همان دو قسمت اول خود نشان می‌دهد با اثری صرفاً سرگرم‌کننده یا تکرار ملال‌آور سریال‌های شبکه نمایش خانگی طرف نیستیم؛ بلکه با روایتی مواجهیم که در ظاهر آرام و مینیمال، اما در باطن، پر از بحران‌های فروخورده، نقد ساختار طبقاتی و روابط درهم‌تنیده انسانی‌ است.

تبلیغات
تبلیغات

ایران نوشت: از همان آغاز، «شکارگاه» خود را نه فقط به‌ واسطه شخصیت‌های انسانی‌اش، بلکه با اتکا به «مکان» تعریف می‌کند. عمارت باشکوه و مرموزی که در دل کوه و جنگل پنهان شده، نه‌تنها صحنه رویدادهاست، بلکه همانند زندان در سرخپوست، یک شخصیت زنده است. دوربین جاویدی بارها و بارها با تعمد روی زوایا، بافت‌ها و سایه‌های عمارت مکث می‌کند، انگار بناست خود «مکان» نیز راوی داستانی پنهان و سر به ‌مهر باشد.

این جنبه تصویری، کارکردی فراتر از زیبایی‌شناسی دارد: شکوه عمارت، رمزگذاری قدرت فرادستان است و طبقات زیرین و گوشه‌های تاریک آن، بازتابی از انزوا، ترس و سرکوب فرودستان.

بر خلاف بسیاری از سریال‌های تاریخی-رازآلود، «شکارگاه» بدون مقدمه‌چینی‌های ملال‌آور وارد اصل ماجرا می‌شود. معرفی خانواده میرعطا با لحنی طبیعی، باورپذیر و بدون اغراق‌های رایج انجام می‌شود و اولین چالش‌های درام، خیلی زود رخ می‌نمایند. اگرچه بخشی از اکشن ابتدایی به لحاظ بصری و منطق دراماتیک دچار لغزش است، اما در مجموع، جهان داستانی به ‌خوبی چفت‌ و بست یافته و بیننده را در همان اپیزود اول با خود همراه می‌کند.

ریتم سریال در دو قسمت اول، به وضوح محل مناقشه است. از یک ‌سو، جاویدی جسورانه از پرداخت تودرتو به شخصیت‌ها نمی‌هراسد و سعی می‌کند همزمان هم تعلیق معمایی را حفظ کند و هم به پس‌زمینه کاراکترها نقب بزند. از سوی دیگر، گاهی این تعجیل در تدوین و تغییر فازهای احساسی، بیننده را دچار سردرگمی می‌کند. لحظات برخورد و نبرد، بویژه در اپیزود اول، با سرعتی پیش می‌روند که گویی صرفاً پل عبوری به سمت روایت اصلی‌اند، نه عنصری هویت‌ساز در روایت.

در «شکارگاه» خبری از شخصیت‌های تیپیکال و کلیشه‌ای نیست. جاویدی همان‌طور که در سرخپوست با حذف آگاهانه اطلاعات پیش‌زمینه‌ای، شخصیت را در حین کنش معرفی می‌کرد، اینجا نیز شخصیت‌ها را قطره‌چکانی می‌سازد. مخاطب باید با دقت، جزئیات بصری، مکث‌های گفتاری و حتی سکوت‌ها را رصد کند تا لایه‌های درونی کاراکترها را بشناسد.

یکی از امتیازات مهم این سریال، پررنگ بودن نقش زنان و جایگاه آنها در پیشبرد درام است. سیمین، زنی کنشگر با گذشته‌ای پیچیده، نماینده زنانی است که نه در حاشیه، بلکه در کانون تعارض قرار دارند. همچنین فروغ و راز بارداری‌اش، به‌عنوان یک عنصر تعلیقی مستقل، توانسته زنانگی را به ‌مثابه «میدان سیاست» در روایت وارد کند. این نکته، در فضای مردسالار و نظامی‌مآب سریال، جای تحسین دارد.

پرویز پرستویی به‌عنوان میرعطا، سنگ بنای اصلی روایت است. ایفای نقش یک نظامی مقتدر، پرغرور و متزلزل از درون، برای او تازگی ندارد، اما همچنان قدرت و کاریزمای پرستویی، مخاطب را قانع می‌کند. از سویی حضور الهام پاوه‌نژاد در نقشی متعادل اما دقیق، فضای بازی را از تک‌صدایی مردانه دور می‌کند. رضا فیاضی، حضوری درخشان و کمتر دیده ‌شده دارد و الهام نامی، بدون تکیه بر اغراق‌های رایج بازی‌های زنانه، تصویر قابل دفاعی از سیمین می‌سازد.

شکارگاه صرفاً یک درام معمایی نیست؛ در زیر پوست آن می‌توان رد پای مفاهیم قدرت، طبقه، انتقال قدرت و حتی مشروعیت سلطه را دید. جواهرات سلطنتی به‌عنوان عنصری نمادین، نه فقط اُبژه‌ای روایی، بلکه کانون درگیری‌های ایدئولوژیک‌اند. اینکه قدرت چگونه حفاظت می‌شود، چگونه به غارت می‌رود و چه کسانی نقش «محافظ» و چه کسانی نقش «متجاوز» را بازی می‌کنند، در این سریال پاسخی ساده ندارد.

همچنین مرز میان فرادستان و فرودستان نه‌ فقط در دیالوگ و کنش، بلکه در معماری عمارت، تفاوت نورپردازی طبقات و حتی در طراحی لباس‌ها مشخص شده است. در این معنا، «شکارگاه» فراتر از یک سریال درام، یک اثر استعاری درباره روابط سلطه است.

درخشش دو قسمت اول نباید ما را از ریسک‌های آینده غافل کند. بزرگ‌ترین خطر برای شکارگاه، پخش شدن روایت در چندین خرده‌پیرنگ و ضعف در حفظ انسجام روایی است. همچنین ادامه مسیر شخصیت‌پردازی نیازمند انسجام و ظرافتی است که اگر رها شود، شخصیت‌ها به تیپ‌هایی بی‌جان بدل می‌شوند. جاویدی باید مراقب باشد در دام «ادای پیچیدگی» نیفتد؛ سریال‌های ضعیف بسیاری هستند که با ارائه اطلاعات قطره‌چکانی، تنها پیچیدگی ظاهری ایجاد می‌کنند و به عمق نمی‌رسند.

«شکارگاه» یک تجربه خوش‌ساخت، جسورانه و خوش‌ریتم در ژانر معمایی-تاریخی است که تلاش کرده مؤلفه‌های سینمای جدی را با مدیوم سریال پیوند بزند. نیما جاویدی نشان داده هم در معماری فضا و هم در مدیریت بازی‌ها و تعلیق، کارگردانی مسلط است، اما ادامه راه، محک جدی‌تری خواهد بود؛ اینکه آیا سریال می‌تواند رازها را بدون فرار به جلو یا پُرگویی رایج، باز کند یا خیر.

در دورانی که نمایش خانگی مملو از سریال‌های پُرادعا و کم‌محتواست، شکارگاه با همه کاستی‌هایش، نقطه امیدی برای مخاطب جدی و سینمادوست است؛ تماشاگرانی که نه به دنبال شوخی‌های دم‌دستی‌اند، نه عاشقانه‌های شتابزده، بلکه در پی یک روایت فکرشده، خوش‌ساخت و تأثیرگذار.

نویسنده:علی نعیمی

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات