چگونه دختران خبرنگار برای به دام انداختن او وارد دهان شیر شدند؟
ماجرای «پری بلنده»، یکی از سردستگان خانه فساد؛ همه چیز از یک آگهی کوچک آغاز شد!

رئیس دستی به پیشانی میکشد و میگوید: «تمام امکانات ما در اختیار شماست. مخصوصا که شما داوطلبانه در یک کار انسانی وارد شدهاید. در تمام مراحل اجرای نقشه، مامورین من با لباس شخصی و بیسیمهای انفرادی، اتومبیلهای شخصی با مامورین تجسس در کنار شما هستند، شخصا لحظه به لحظه گزارش کار شما را از طریق بیسیم میگیرم، به پشتیبانی کامل پلیس اطمینان داشته باشید.»
ساعت پنج بعدازظهر روز یکشنبه،۳۰ مرداد ۵۶، دختر جوانی به مجله «جوانان» تلفن میزدند:
- الو! مجله جوانان؟
- بله خانم بفرمایید.
- آقا موضوعی را میخواستم بگویم. میبخشید صدایم میلرزد، راستش از ترس نزدیک است صدایم بند بیاید.
- موضوع چیست خانم! آرام باشید. سرویس فوقالعاده خبرنگاری مجله «جوانان» حاضر است به شما کمک کند.
صدای لرزان دختر جوان در گوشی میپیچد:
- من کمک نمیخواهم! من خودم را نجات دادم اما به داد دیگران برسید.
- خواهش میکنم اصل ماجرا را بگویید.
- راستش من برای یکی از دوستانم دنبال کار میگشتم. من از خانواده محترمی هستم. وضع مالی ما خوب است. من به زبان انگلیسی آشنا هستم. اعلانی در یک روزنامه انگلیسیزبان توجهم را جلب کرد. نوشته بود به یک نفر تایپیست درجه اول زن یا دختر احتیاج است. شماره تلفنی نوشته بود و اسم آقای پری!
من برای استخدام دوستم به آن شماره تلفن زدم، به ما گفتند در ساعت ۹ صبح بیایید جلوی بیمارستان فارابی در خیابان سی متری. ما هم رفتیم. در آنجا زنی به دیدار ما آمد و ما را برد به داخل خانهای اما همین که وارد خانه شدیم وحشت کردیم. دیدیم آنجا اداره و موسسه نیست. خجالت میکشم بگویم، شرمم میآید...
من به دوستم گفتم به دردسر افتادیم زود باید فرار کنیم. به خدا نفهمیدیم چطور فرار کردیم. از آن وقت تا این لحظه زبان هردوی ما بند آمده. فکر اینکه اشخاصی در این مملکت برای دخترها دام میگسترند مرا دیوانه میکند. چون خواننده [مجله] شما هستم و مبارزه شما را با عوامل فساد میخوانم گفتم سکوت من ممکن است باعث شود که دختران دیگر به چاه بیفتند و بلافاصله به شما تلفن زدم.
خبرنگار مجله بلافاصله از او آدرس و شماره میخواهد اما دختر میگوید:
- متاسفم، نه اسمم را میتوانم بگویم نه آدرسم را و نه خودم را معرفی میکنم. شما خودتان باید تحقیق کنید...
و ارتباط قطع میشود.
آگهی پیدا میشود
خبرنگار به محض اینکه گوشی را زمین میگذارد، همکاران سرویس فوقالعاده را فرامیخواند و ماجرا را برایشان شرح میدهد: «اگر موضوع صحت داشته باشد این یکی از عجیبترین و در عین حال خطرناکترین دامهایی است که برای کشانیدن دختران جوان به فساد و فحشا کشیده شده و ما باید این موضوع را دنبال کنیم و نگذاریم عدهای دختر معصوم و بیگناه به امید استخدام در یک موسسه معتبر به کثیفترین نقطه شهر کشیده شوند.»
بلافاصله یکی از خبرنگاران داوطلب میشود در مرحله اول آگهی را در روزنامه انگلیسیزبان پیدا کند. با نشانیهایی که دختر داده است، خیلی زود متن اعلان را پیدا میکند. ترجمه متن اعلان به این شرح است:
«یک دختر یا زن حداقل سه سال سابقه کار ماشیننویسی داشته باشد برای خدمت تماموقت مورد احتیاج است و حقوق مکفی داده خواهد شد. تلفن ۵۴۱۱۰۷ خیابان سیمتری، نزدیک سینما مسعود. آقای پری.»
خبرنگاران به متن اعلان گوش میدهند. جمله «مستر پری» به زبان انگلیسی خندهدار است. همه میزنند زیر خنده. یکی از خبرنگاران بلند میشود و شماره تلفن را میگیرد و میپرسد: «ممکن است با مستر پری صحبت کنم؟...» از آن طرف سیم یک نفر پاسخ میدهد: «برو بابا پی کارت! ما مستر پری نداریم ولی پری خانم اینجاست میخواهید صحبت کنید؟» خبرنگار بلافاصله تلفن را قطع میکند.
قضیه هر لحظه جالبتر میشود. مستر پری ناگهان تبدیل به پری شده و از طرفی آدرس در یک محله نزدیک به «شهرنو» است. بلافاصله یکی از خبرنگاران مجله جوانان مامور میشود که ته و توی قضیه را درآورد و فردا یعنی دوشنبه گزارشی به خبرنگاران فوقالعاده بدهد.
روز دوشنبه جلسه شور و حال دیگری دارد. بر و بچهها همه جمعاند که گزارش همکار خود را بشنوند. حقیقت برملا میشود؛ مستر پری آگهیدهنده، زن بدنامی به نام «پری بلنده» است. تلفنکننده اولی مجله جوانان حق داشته که آنچنان بترسد؛ او را به محله بدنام برده بودند.
نامه به معاون دادستان
از بامداد سهشنبه خبرنگاران مجله جوانان رسما وارد مرحله عمل شدیم. سه خبرنگار مرد و دو دختر داوطلب همه کارهای روزانه خود را زمین میگذارند تا در یک سلسله عملیات هیجانانگیز و نجاتبخش شرکت کنند. اول کار آنها طرح شکایت قانونی است. سردبیر مجله نامهای به این شرح برای معاون دادستان مینویسد:
«جناب آقای عالی
معاونت محترم دادستان تهران
احتراما
در روزنامههای انگلیسیزبان تهران، آگهی کوتاهی چاپ شده است که فتوکپی آن به ضمیمه تقدیم میشود. در این آگهی ظاهرا دختران و زنان جوان ایرانی و خارجی به کار دعوت شدهاند اما به طوری که تحقیقات خبرنگاران مجله نشان میدهد و تلفنهای متعدد چند زن و دختر جوان به دفتر مجله هم آن را تایید میکند، حقیقت تلخ این است که زن بدنامی به اسم پری و مشهور به پری بلنده که دارای سوابق سوءمتعددی است این دکان را باز کرده تا به بهانه اشتغال به کار، زنان و دختران سادهدل و بیتجربه را گمراه کند و به راههای ناسالم بکشاند.
از آنجا که وظیفه روزنامهنگاری و وجدان اجتماعی حکم میکند که در ریشهکن ساختن هرگونه لانه فساد با مقامات مسئول همکاری کنیم، قبل از انعکاس شکایات خوانندگان در مجله صلاح دیدیم که مراتب را به آن مقام محترم اطلاع دهیم تا پس از تحقیق و کسب اطمینان از مقاصد سوء و نیات پلید آگهیدهنده در مورد فریب دختران و زنان جوان، نسبت به تعقیب و مجازات آگهیدهنده و همدستانش اقدام شود. نشانی این زن به موجب همان آگهی به شرح زیر است:
خیابان سیمتری، جنب سینما مسعود، مستر پری
شماره تلفن آگهیدهنده هم ۵۴۱۱۰۷ ذکر شده است.»
یکی از خبرنگاران نامه را به اتاق آقای عالی میبرد. معاون دادستان تهران بلافاصله در زیر نامه مجله جوانان از کلانتری پانزده تهران میخواهد سریعا به این موضوع رسیدگی شود. نامه به جلسه میآید و بلافاصله آن را به کلانتری پانزده یعنی ناحیهای که حوادث خطرناک در آنجا شکل میگیرد میبرند.
نخستین جلسه در کلانتری
دو نفر از خبرنگاران مجله جوانان به کلانتری میروند. نامه بلافاصله از طرف رئیس کلانتری مورد بررسی قرار میگیرد. رئیس زنگ میزند و معاون انتظامی خود را به تشکیل یک جلسه دعوت میکند. خبرنگاران گزارش کامل ماجرا را میدهند و میگویند: «ما حاضریم برای کشف ماجرا همه نوع کمک بکنیم» رئیس میگوید: «ما میتوانیم به استناد همین آگهی برویم و پری بلنده را دستگیر کنیم اما ممکن است بهسادگی بگوید که این آگهی را من ندادهام بنابراین ما از سرویس شما کمک میخواهیم که دو دختر زرنگ طبق نقشهای که میکشیم وارد عمل بکند، آنها ماموریت دارند که از طریق همین شماره تلفن با پری تماس بگیرند و هنگامی که این تماس حاصل شد و آنها دختر خبرنگار را به داخل خانه کشیدند آن وقت است که مامورین ما وارد عمل میشوند و دیگر این موجود کثیف نمیتواند منکر بشود.»
خبرنگاران میگویند: «ما قبول میکنیم چون نمیخواهیم دختران دیگری از این طریق به فساد و فحشا کشیده شوند اما مسئله اینجاست که ما حمایت میخواهیم. اینجا را شما بهتر میشناسید، یک دختر خبرنگار وقتی بخواهد با چنین موجوداتی وارد جنگ شود احتمال هزار خطر میرود شما در تمام مراحل با ما خواهید بود؟...»
رئیس دستی به پیشانی میکشد و میگوید: «تمام امکانات ما در اختیار شماست. مخصوصا که شما داوطلبانه در یک کار انسانی وارد شدهاید. در تمام مراحل اجرای نقشه، مامورین من با لباس شخصی و بیسیمهای انفرادی، اتومبیلهای شخصی با مامورین تجسس در کنار شما هستند، شخصا لحظه به لحظه گزارش کار شما را از طریق بیسیم میگیرم، به پشتیبانی کامل پلیس اطمینان داشته باشید.»
فرجام کار
به هر روی با دستور دادستان کلانتری ۱۵ و نقشه مجله جوانان، دو دختر به عنوان «طعمه» در دسترس پری بلنده قرار داده میشوند. پری یکی از آنان را به محله بدنام میکشاند ولی درست در لحظه حساس، ماموران کلانتری و خبرنگاران جوانان سرمیرسند و ضمن نجات دختر، پری بلنده و همدستانش را تحویل دادسرا میدهند. اما در آن برهه با وجود اثبات جرم و سنگینی آن، بازپرس پرونده تنها با صدور یک قرار سی هزار تومانی پری را میفرستد پی کارش.
خبرنگاران مجله جوانان در واکنش به این برخورد، طی مقالهای تند خطاب به کیانپور وزیر وقت دادگستری از او میخواهند موضوع را روشن کند و پاسخ دهد که چطور زنی با این حجم از فساد را اینقدر راحت رها کردهاند تا باز جوانان بیشتری را به فساد بکشاند، از وزیر پاسخی نمیآید و پری بلنده به کار خود ادامه میدهد. او از آن سال تا پیروزی انقلاب چندین بار دیگر به جرم فروش دختران ۹ تا ۱۱ ساله به خانههای فساد دستگیر میشود ولی هر بار بدون مجازاتی درخور رها میشود به سر کار خود برمیگردد.
سکینه قاسمی مشهور به پری بلنده یکی از سردستگان شهرنو مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب توسط پاسداران کمیتههای انقلاب دستگیر، و سرانجام ساعت یک بامداد روز پنجشنبه بیستویکم تیرماه ۱۳۵۸ به حکم دادگاههای انقلاب همراه با یک مرد (منصور باقریان) و دو زن دیگر (صاحب افشاری معروف به اشرف چهارچشم و زهرا عافیها ثریا ترکه) به جرم فساد فیالارض تیرباران میشود.
منبع: خبر آنلاین