حوثیها در میز مذاکره، اسرائیل پشت در بسته؛
آیا ماه عسل تلآویو و واشنگتن به پایان رسیده است؟

سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه بدون توقف در اسرائیل، پیامی روشن داشت: تلآویو دیگر اولویت نخست واشنگتن نیست. مذاکره با ایران، آتشبس با حوثیها و درخواست برای توقف جنگ غزه، همگی نشان از شکاف فزاینده میان ترامپ و نتانیاهو دارند. اگرچه حمایت ساختاری آمریکا از اسرائیل ادامه دارد، اما دولت ترامپ دیگر حاضر نیست منطقه را مطابق خواست اسرائیل شکل دهد؛ تغییری که امنیت راهبردی تلآویو را به چالش میکشد.
فرارو- دنیل بایمن استاد مدرسه خدمات خارجی دانشگاه جرج تاون و مدیر برنامه جنگ، تهدیدات نامظنم و تروریسم در مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل
به گزارش فرارو به نقل از نشریه آتلانتیک، در برنامه سفر اخیر دونالد ترامپ به خاورمیانه، یک غیبت معنادار بیش از هر چیز خودنمایی میکرد: «اسرائیل». رئیسجمهور ایالات متحده در این تور منطقهای، راهی ریاض، ابوظبی و دوحه شد، اما نزدیکترین متحد آمریکا در منطقه را از قلم انداخت.
این حذف آشکار، بلافاصله با پرسشهایی درباره انگیزههای پشتپرده آن روبهرو شد. وقتی از ترامپ در اینباره پرسیده شد، در واکنشی که بیشتر رنگ توجیه داشت تا توضیح، تأکید کرد که هیچگونه بیاحترامیای در کار نبوده و این تصمیم «به نفع اسرائیل» بوده است. این در حالیست که او همزمان از شکلگیری ائتلافهایی سخن میگفت که اعضای آن، همگی کشورهای عربی بودند؛ ائتلافهایی که جای اسرائیل در آنها عمداً خالی بود.
پیام بیپرده ترامپ از خاورمیانه: « اسرائیل دیگر اولویت نیست»
با چشمپوشی از اسرائیل در برنامه سفرش، دونالد ترامپ پیامی روشن و بیپرده مخابره کرد: دغدغههای تلآویو دیگر در صدر اولویتهای او در خاورمیانه قرار ندارند و شاید مدتهاست که چنین است. مرور رفتارها و تصمیمهای دولت ترامپ در قبال منطقه، نشان میدهد که این انتخاب نه استثنا، بلکه ادامه یک روند محسوب میشود. رئیسجمهور آمریکا طی ماههای اخیر بارها مسیری را برگزیده که بهطور مستقیم با منافع و دستورکار سیاسی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در تعارض بوده است. نشانهها حاکی از آناند که فاصله میان واشنگتن و تلآویو در حال افزایش است.
اکثریت قابلتوجهی از اسرائیلیها از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید با آغوش باز استقبال کردند. طبق نظرسنجیها، نزدیک به دو سوم آنها معتقد بودند که او بیش از کامالا هریس حامی منافع اسرائیل خواهد بود؛ باوری که ریشه در واقعیات دوره اول زمامداری ترامپ داشت. دونالد ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری، نهتنها سفارت ایالات متحده را به اورشلیم منتقل کرد، بلکه با خروج از توافق هستهای با ایران، به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان و تسریع روند عادیسازی با کشورهای عربی، جایگاه ویژهای نزد راستگرایان اسرائیلی پیدا کرد. در نگاه بسیاری از اسرائیلیها، ترامپ برخلاف هریس، نه اهل مماشات با ایران بود، نه اسرائیل را زیر فشار برای امتیازدهی به حماس قرار میداد. اما حالا، تنها چهار ماه پس از آغاز دور دوم ریاستجمهوریاش، این اعتماد با آزمونی سرنوشتساز مواجه شده است.
مذاکره با ایران، آتشبس در غزه؛ چرا ترامپ بنیانهای سیاست نتانیاهو را به لرزه انداخته؟
بیایید از ایران شروع کنیم. در هفتههای گذشته، دولت ایالات متحده درگیر مذاکراتی با دشمن دیرینه اسرائیل یعنی جمهوری اسلامی ایران بوده است. این گفتوگوها، هرچند هنوز به نتیجه قطعی نرسیدهاند، اما زمزمههایی از احتمال کاهش تحریمها و چرخش نرمتر واشنگتن نسبت به تهران را به گوش میرسانند؛ روندی که برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل بهشدت نگرانکننده است. نتانیاهو که از توافق هستهای پیشین آمریکا با ایران متنفر بود، مخالفت سرسختانه با جمهوری اسلامی را به ستون فقرات سیاست خارجی خود تبدیل کرده است و حتی مطرح شدن احتمال احیای توافقی دیگر، برای او حکم یک کابوس سیاسی را دارد.
نوار غزه نیز به کانون دیگری از تنش و اختلاف میان آمریکا و اسرائیل تبدیل شده است بهویژه در هفتههای اخیر که ارتش اسرائیل دامنه حملات موشکی خود را علیه این منطقه بهشدت گسترش داده است. این دور تازه از تهاجم، نهتنها پروژه بلندپروازانه و تا حد زیادی غیرواقعگرایانه ترامپ برای تبدیل غزه به «ریویرای خاورمیانه» را به تعویق انداخته، بلکه بار دیگر ناکامی رئیسجمهور آمریکا در تحقق وعدهاش برای پایان دادن به این درگیری را به رخ کشیده است.
بنیامین نتانیاهو بهصراحت از هدف خود برای «نابودی کامل» حماس سخن گفته؛ هدفی که تحقق آن بدون ادامه جنگ و حتی تشدید آن ممکن نیست. با اینحال، ترامپ در ابتدای ماه جاری خواستار برقراری آتشبس شد؛ درخواستی که در محافل سیاسی و نظامی اسرائیل زنگ هشدار را به صدا درآورد و این نگرانی را برانگیخت که شاید حمایت نظامی آمریکا از تلآویو در این نبرد، دوام نیاورد.
نشانه نگرانکننده دیگر برای اسرائیل، اقدام اخیر دولت ترامپ در مذاکره برای آزادی یک شهروند دو تابعیتی اسرائیلی-آمریکایی، «عیدان الکساندر»، آنهم بدون دخالت اسرائیل بود. این اقدام، دست منتقدان نتانیاهو را بازتر کرد؛ همانهایی که بر این باورند او در تلاش برای آزادی دهها گروگان باقیمانده اسرائیلی که بیش از ۲۰ نفرشان احتمالاً همچنان زندهاند کوتاهی کرده است.
اسرائیل زیر آتش، واشنگتن در حال مذاکره!
در پرونده یمن نیز، دولت ایالات متحده مسیری را در پیش گرفته که با منافع اسرائیل در تضاد آشکار قرار دارد. پس از حملات ۷ اکتبر، حوثیهای یمن در اقدامی هماهنگ با حماس، به شلیک موشک بهسوی اسرائیل و حمله به ناوهای آمریکایی دست زدند؛ اقداماتی که با واکنش نظامی ایالات متحده مواجه شد. در آن مقطع، واشنگتن مواضع حوثیها را هدف قرار داد؛ حرکتی که با استقبال تلآویو همراه بود. اما در چرخشی معنادار، دولت ترامپ در اوایل ماه جاری به توافقی برای آتشبس با حوثیها دست یافت؛ توافقی که اسرائیل نهتنها در آن نقشی نداشت، بلکه بهوضوح از فرآیند گفتوگو کنار گذاشته شد و ناگزیر شد بهتنهایی با تبعات آن مواجه شود. این آتشبس تنها ۴۸ ساعت پس از آن اعلام شد که یک موشک حوثی به فرودگاه اصلی اسرائیل اصابت کرد؛ حملهای که با موج جدیدی از حملات موشکی علیه اسرائیل دنبال شد.
در نگاهی کلانتر و شاید از منظر راهبردی مهمتر دولت ترامپ نشانههای آشکاری از کاهش تمایل به ایفای نقشی فعال و پررنگ در خاورمیانه بروز داده است؛ نقشی که آمریکا طی دههها برعهده داشته و اسرائیل به آن اتکا یافته بود. در دوران ریاستجمهوری جو بایدن، ایالات متحده همچنان حضوری نظامی گسترده در منطقه حفظ کرده و بهطور علنی از عملیات ارتش اسرائیل در نوار غزه حمایت میکرد؛ هرچند بهموازات آن، کاخ سفید با فشارهای دیپلماتیک، تلآویو را به پذیرش آتشبس و تعامل با جریانهای میانهرو فلسطینی ترغیب میکرد.
در نقطه مقابل رویکردهای پیشین، دونالد ترامپ بخشی از نیروهای نظامی آمریکا را از سوریه خارج کرده و کابینهای را گرد آورده که اعضایش در بیاعتمادی به مداخلات خارجی با او همعقیدهاند. در حالیکه رهبری سنتی آمریکا در خاورمیانه، طی دههها ساختاری را شکل داده بود که بهطور مستقیم به نفع امنیت و منافع اسرائیل عمل میکرد. ( از مهار ایران و مقابله با داعش و دیگر گروههای افراطی گرفته تا تقویت روابط با متحدان عرب میانهرو مانند مصر و عربستان سعودی). در شرایط کنونی دولت ترامپ نشان داده که دیگر تمایل چندانی به حفظ کامل این نقش ندارد. اگرچه واشنگتن هنوز بهطور رسمی از این تعهدات دست نکشیده، اما شواهد بسیاری از عقبنشینی تدریجی از بخشی از این مأموریتها حکایت دارند؛ روندی که میتواند معادلات امنیتی اسرائیل را دستخوش تحول کند.
اختلافات واشنگتن و تلآویو پررنگتر شده، اما هنوز از مرز گسست عبور نکردهاند
با اینحال، نباید این تحولات را بهمنزله ورود اتحاد واشنگتن و تلآویو به مرحله بحران تلقی کرد. اختلافنظرها وجود دارند و احتمالاً در آینده نیز بروز خواهند کرد، اما اسرائیلیها همچنان دلایلی برای خوشبینی دارند. حمایت کلی ایالات متحده از اسرائیل، دستکم در سطح ساختاری و سیاسی همچنان قدرتمند باقی مانده است.
بیشتر مشاوران ترامپ خود را مدافع منافع اسرائیل میدانند؛ همانطور که اکثریت نمایندگان جمهوریخواه کنگره نیز از حامیان سرسخت تلآویو بهشمار میروند. اگرچه برخی در اسرائیل نگران تغییر لحن کاخ سفید هستند، شواهد چندانی وجود ندارد که ترامپ قصد داشته باشد حمایت از عملیات نظامی اسرائیل در غزه را متوقف کند؛ بهویژه با توجه به اینکه او تاکنون نسبت به فاجعه انسانی در میان غیرنظامیان فلسطینی، تقریباً هیچ واکنش یا ابراز نگرانیای نشان نداده است.
رئیسجمهور ترامپ همچنان به حمایت از شهرکنشینان تندرو اسرائیلی در کرانه باختری ادامه میدهد و در اقدامی جنجالی، «مایک هاکبی» را بهعنوان سفیر ایالات متحده در اسرائیل منصوب کرده است؛ شخصیتی که پیشتر از کارزار اسرائیل برای الحاق این مناطق اشغالی بهصراحت حمایت کرده بود. طعنهآمیز آنکه، همین حمایتهای بیقیدوشرط، ناخواسته کار را برای بنیامین نتانیاهو دشوارتر کردهاند. تشویق آشکار کاخ سفید، جناح راست افراطی در ائتلاف حاکم اسرائیل را جسورتر کرده و خواستههای آنها برای اجرای تغییرات بنیادین در سیاستهای داخلی و خارجی، حالا دیگر بهسادگی قابل نادیدهگرفتن نیست.
با اینحال، آنچه امروز بر اسرائیل میگذرد، با وضعیت چند سال پیش تفاوتی اساسی دارد. در مقایسه با رؤسایجمهور پیشین، دونالد ترامپ تمایل آشکارتری نشان داده که منافع اسرائیل را نادیده بگیرد و در عوض، اهدافی را دنبال کند که در عمل میتوانند به تضعیف جایگاه راهبردی این کشور بینجامند. بعید است که تلآویو حمایت ایالات متحده را بهطور کامل از دست بدهد، اما آنچه اسرائیل در دوران جدید باید با آن کنار بیاید، متحدی است که دیگر حاضر نیست منطقه را طبق نقشه مطلوب تلآویو شکل دهد و این میتواند خاورمیانهای بهمراتب پرخطرتر و تهدیدآمیزتر برای اسرائیل رقم بزند.