هدفگذاری؛ راهنمای علمی تنظیم و دستیابی به اهداف

اگر واقعاً در دستیابی به اهداف خود جدی هستیم، به نظر میرسد باید با یک سؤال بسیار متفاوت شروع کنیم. به جای اینکه فکر کنیم چه نوع موفقیتی را میخواهیم، بهتر است بپرسیم: «برای دستیابی به این هدف چه زحمات و رنجهایی را باید تحمل کنیم؟»
۱. هدفگذاری چیست؟
اما اگر واقعاً در دستیابی به اهداف خود جدی هستیم، به نظر میرسد باید با یک سؤال بسیار متفاوت را شروع کنیم. به جای اینکه فکر کنیم چه نوع موفقیتی را میخواهیم، بهتر است بپرسیم: «برای دستیابی به این هدف چه زحمات و رنجهایی را باید تحمل کنیم؟» این استراتژی است که نویسنده مشهور «مارک مانسون» آن را مطح کرده است. مارک مانسون این نکته را گوشزد میکند که داشتن هدف تنها بخش ساده و آسان ماجراست. چه کسی نمیخواهد کتاب پرفروش بنویسد یا وزن کم کند یا درآمد بیشتری کسب کند؟ همه میخواهند به این اهداف برسند. چالش واقعی این نیست که شما برای خود اهدافی را تعیین کنید و بخواهید نتیجه بگیرید؛ بلکه چالش واقعی این است که برای رسیدن به این اهداف چقدر حاضرید فداکاریها و سختیها را بپذیرید. آیا حاضرید عادتهای معمول و سبک زندگی پیشین خود را رها کنید؟ آیا توان این را دارید که زندگی بیدغدغه فعلی خود را رها کنید و به سختیهای پیش از موفقیت تن بدهید؟

نشستن و فکر کردن به کارهایی که میتوانستیم انجام بدهیم یا کارهایی را که میخواهیم انجام بدهیم، آسان است. اما داستان پذیرفتن الزاماتی که با اهداف و موفقیتهای ما همراه است، کاملاً متفاوت است. همه دوست دارند مدال طلای المپیک را به دست بیاورند؛ اما کمتر کسی حاضر است مانند یک قهرمان المپیک تمرین کند. این مسئله ما را به اولین بینش اصلی هدایت میکند؛ یعنی هدفگذاری تنها به معنای انتخاب چیزی که در آینده قرار است از آن لذت ببریم نیست؛ بلکه شامل هزینههایی است که مایل به پرداخت آن هستیم.
سکانها و پاروها

این استعاره از سکان و پاروها به روشن شدن تفاوت بین فرآیند رسیدن به اهداف و خود اهداف کمک میکند. این یک تمایز مهم است که در همه جای زندگی میتوان آن را دید.
ــ اگر مربی هستید، هدف شما کسب یک قهرمانی است. فرآیند رسیدن به هدف همان کاری است که تیم شما هر روز در تمرین انجام میدهد.
ــ اگر نویسنده هستید، هدف شما نوشتن کتاب است. فرآیند رسیدن به هدف همان برنامه نوشتن است که هر هفته دنبال میکنید.
ــ اگر دونده هستید، هدف شما اجرای یک ماراتن است. فرآیند رسیدن به هدف همان برنامه تمرینی است که هر روز دنبال میکنید.
ــ اگر کارآفرین هستید، هدف شما رسیدن به یک تجارت پر سود است. فرآیند رسیدن به هدف همان روند فروش و بازاریابی شماست.
اهداف برای تعیین جهت مفید هستند و فرآیندها برای پیشرفت مناسب هستند. در حقیقت فایده اصلی داشتن یک هدف این است که به شما میگوید چه نوع فرآیندی را باید به کار بگیرید. این ما را به بینش اصلی دوم میرساند: اهداف تعیین کننده جهت شما هستند و فرآیندها پیشرفت شما را تعیین میکنند. شما هرگز با نگه داشتن دکل به جایی نخواهید رسید، شما حتماً باید پارو زدن را هم دنبال کنید.
۲. چگونه میتوان یک هدف گذاری واقعی انجام داد؟
اول: بیرحمانه اهداف خود را محدود کنید
یکی از سریعترین راهها برای پیشرفت در اهداف این است که بهسادگی فشار و مکث روی موارد کم اهمیت را کنار بگذارید و روی یک هدف در یک زمان تمرکز کنید. گاه شما فقط باید اولویتهای خود را کمی سازماندهی کنید و در این صورت خواهید دید که ناگهان پیشرفت خیلی سریعتر اتفاق میافتد؛ زیرا اکنون کاملاً به هدفی متعهد هستید که قبلاً فقط توجه متوسطی را به خود جلب میکرد.

این یک بینش مهم است. به طور معمول هنگامی که ما نتوانیم به اهداف خود برسیم، فکر میکنیم چیزی در مورد هدف یا رویکردمان اشتباه بوده است. گاه در این شرایط کارشناسان به ما میگویند که مثلاً «شما باید بزرگتر فکر کنید! رویایی را انتخاب کنید که بسیار بزرگ باشد و هر روز به شما انگیزه بدهد.» یا اینکه به خودمان میگوییم «کاش فقط ساعات بیشتری در روز را صرف این کار میکردم!». اما این بهانهها مسئله را بزرگتر میکنند. آنچه اغلب به نظر میرسد، مشکل تعیین هدف یا در واقع مشکل انتخاب هدف است. آنچه واقعاً نیاز داریم، اهداف بزرگتر نیست؛ بلکه تمرکز بهتر است. شما باید یک چیز را انتخاب کنید و چیزهای دیگر را بیرحمانه کنار بزنید. به قول ست گودین «شما به زمان بیشتری احتیاج ندارید؛ بلکه فقط باید تصمیم بگیرید».
زندگی ما مثل بوتههای گل رز است. با رشد بوته گل رز جوانههای بیشتری ظاهر میشود که بیش از توان بوته خواهد بود. اگر با یک باغبان باتجربه صحبت کنید، به شما خواهد گفت که بوتههای گل رز باید هرس شوند تا از نظر ظاهری و عملکرد بهترینها را نشان بدهند. به عبارت دیگر اگر میخواهید یک بوته گل رز شکوفا و زیبا داشته باشید، باید برخی از جوانههای خوب آن را جدا کنید تا پایدار و زیبا بماند.
اهداف ما نیز مشابه بوته گل رز هستند. آنها باید مرتب هرس و بریده شوند. طبیعی است که اهداف جدیدی به زندگی ما بیایند و ما از فرصتهای جدید هیجان زده شویم، درست مثل یک بوته گل رز که جوانههای جدیدی را اضافه میکند. اگر بتوانیم شجاعت لازم برای هرس کردن برخی از اهداف خود را به دست آوریم، در این صورت فضای لازم برای اهداف باقی مانده را در جهت شکوفایی کامل ایجاد میکنیم. رشد کامل و زندگی مطلوب به هرس نیاز دارد.
دوم: به اهداف خود نظم و ترتیب بدهید
در اینجا میتوانید چند مثال دیگر را مشاهده کنید:
مدیتیشن: بعد از اینکه قهوه یا چای صبح خود را دم کردم، یک دقیقه مدیتیشن خواهم کرد.
شنا زدن: قبل از اینکه دوش بگیرم، ۱۰ تا شنا خواهم زد.
نخ دندان: بعد از اینکه مسواک زدم، دندانهایم را نخ میکشم.
قدردانی: قبل از اینکه شام بخورم، یک جمله سپاسگذاری خواهم گفت.
شبکهسازی: بعد از بازگشت از ناهار یک ایمیل برای شخصی که میخواهم او را ملاقات کنم، ارسال میکنم.
راهکار ترتیب عادت به خوبی جواب میدهد؛ زیرا شما نهتنها برنامه مشخصی را برای زمان و مکان اهداف خود ایجاد میکنید، اهداف جدید خود را نیز به کارهایی که قبلاً هر روز انجام میدادید، پیوند میدهید.
به نظر میرسد این یک راهکار مفید برای ایجاد شکاف بین اهداف و فرآیندهاست. اهداف به ما میگویند به چه چیزی میخواهیم برسیم، درحالیکه فرآیندها روش و مسیری است که ما هر روز دنبال میکنیم تا به چیزی که میخواهیم، برسیم. اهداف و ترتیب عادت به ما کمک میکند تا از هدفی در ذهن خود به سمت روند خاصی برویم که آن را به واقعیت تبدیل کند.
سوم: بالاترین حد را در نظر بگیرید
ــ یک فرد ممکن است بگوید: «من میخواهم حداقل ۳ کیلو از وزنم را در این ماه کم کنم».
ــ ممکن است یک کارآفرین بگوید: «من میخواهم امروز حداقل ۱۰ تماس فروش برقرار کنم».
ــ یک نویسنده ممکن است بگوید: «من میخواهم امروز حداقل ۵۰۰ کلمه بنویسم».
ــ یک بسکتبالیست ممکن است بگوید: «من میخواهم امروز حداقل ۵۰ پرتاب آزاد را انجام بدهم».
اگر حد بالای آستانه اهداف خود را به آن اضافه کنیم، این جملات به چه شکلی در خواهند آمد؟
ــ «من میخواهم حداقل ۳ کیلو از وزنم را در این ماه کم کنم؛ اما بیشتر از ۶ کیلو نخواهد بود».
ــ «من میخواهم امروز حداقل ۱۰ تماس فروش برقرار کنم؛ اما بیشتر از ۲۰ تماس نخواهد بود».
ــ «من میخواهم امروز حداقل ۵۰۰ کلمه بنویسم؛ اما بیشتر از ۱۵۰۰ تا نخواهد بود».
ــ «من میخواهم امروز حداقل ۵۰ پرتاب آزاد انجام بدهم؛ اما بیشتر از ۱۰۰ پرتاب نخواهد بود».
در بسیاری از مراحل زندگی گاه با شرایطی خاص مواجه خواهید شد که به اصطلاح فرصت را در اختیار شما قرار میدهد. شما میخواهید به اندازه لازم فشار بیاورید تا پیشرفت کنید؛ اما نه به اندازهای که شما را با ناپایداری مواجه کند. اینجاست که تعیین حد بالا در اهداف میتواند مفید باشد. تعیین حد بالا در اهداف باعث میشود که پیشرفت و تلاش خود را ادامه بدهید. این امر بهویژه در ابتدای هدفگذاری بسیار مهم است. هر وقت هدف جدیدی را تعیین و به سمت آن حرکت کردید، باید مهمترین و بالاترین آن را تعیین کنید. تعیین بالاترین حد اهداف در ابتدای امر حتی مهمتر از موفقیت است؛ زیرا اگر عادت به چنین کاری نداشته باشید، هرگز در آینده چیزی برای پیشرفت نخواهید داشت.

۳. چگونه به طور مداوم به اهداف خود برسیم؟
اول: چگونه محیط خود را با اهدافمان هماهنگ کنیم؟
ــ اگر دمبل را کنار میز خود در محل کار نگه دارید، استفاده از آنها در اوقات بیکاری و استراحت احتمالاً یک تصمیم پیشفرض خواهد بود.
ــ اگر در طول روز یک بطری آب با خود داشته باشید، نوشیدن آب به جای نوشابه احتمالاً یک تصمیم پیشفرض خواهد بود.
ــ اگر نخ دندان را در مکان قابل رویت قرار بدهید (مانند کنار مسواک)، احتمالا نخ دندان کشیدن بعد از مسواک یک تصمیمگیری پیشفرض خواهد بود.
دانشمندان به تأثیری که پیشفرضهای محیطی میتوانند در تصمیمگیریهای ما به عنوان ساختار انتخاب داشته باشند، تأکید دارند و این مسئله تأثیر مهمی در رسیدن به اهداف دارد. رسیدن به اهداف ارتباط زیادی با انواع تأثیرات شما در کوتاه مدت دارد. بسیار سخت است که در یک محیط منفی بتوانید عادات مثبت را ادامه بدهید.