وحید محمودقره باغ
هوندا؛ قدرت رویاها در امپراتوری موفقیت

سویچیرو هوندا صاحب شرکت بزرگ هوندا، در ابتدا چنان شکستهایی خورد که چنانچه اعتقادی به شانس وجود داشته باشد، میتوان به جرات او را فرد بدشانسی نامید. ولی با تمامی این شکستها، شرکت هوندا که پس از یک سلسله ناکامی، روزی با محوطه کاری ۱۶ متر مربع و ۱۲ پرسنل کار خود را شروع کرده بود، توانست در سال ۲۰۱۱ بیش از ۱ میلیون و ۱۴۷ هزار خودرو به فروش برساند.

شکل ۱. سویچیرو هوندا، در آغوش موفقیت
هوندا معتقد بود، مشتری همیشه پادشاه است. متفاوت بودن، مشتریمداری و خدمات خوب رمز موفقیت است. او میگفت: خدمات را پیش از فروش باید آغاز کرد.
هوندا ایمان داشت که از ناکامی نباید ترسید و باکی داشت. او معتقد بود موفقیت را تنها میتوان از راه ناکامیهای مکرر و خویشتن نگری به دست آورد و شکیبایی را شرط موفقیت میدانست. هوندا بر این باور بود که موفقیت در واقع یک درصد از کاری است که ۹۹ درصد آن شکست است. او معتقد بود برای موفقیت همواره میبایست در کمین فرصت بود، فرصتی که به نوبه خود نیاز به شکیبایی دارد. هوندا در عین مهربانی، مدیری سختگیر بود. سعی و خطا، راهبرد هوندا در مدیریت موفق خود بود، او ریسک را لازمه موفقیت میدانست. صاعقه نامی بود که کارمندان هوندا به او اختصاص داده بودند و به راستی که برازنده او بود. او، به راستی که فاتح رویاها بود.
موفقیت هوندا به این جا نیز ختم نشد. او موفق شد بالاترین درجهی افتخاری کشور ژاپن یعنی روبان آبی را نیز به دست آورد. از دیگر افتخارات او میتوان به کمربند بزرگ نظام خورشید طالع، رتبه سوم سینیور یا ارشد و جایزه طلایی انجمن فیزیک اسکات ژاپن اشاره کرد. موقعیت او تا بدانجا پیش رفت که مجله "مردم" او را در فهرست ۲۵ نفر از جذابترین افراد سال ۱۹۸۰ انتخاب کرد و لقب" هنری فورد ژاپنی" را به او داد.
او باوری داشت که در نوع خود قابل توجه است؛ هوندا میگفت: چنانچه شما فقط افرادی که دوست دارید را استخدام کنید، هرگز پیشرفت نخواهید کرد؛ غالبا افرادی که شما برای موفقیت نیاز دارید در میان آنهایی هستند که دوستشان ندارید.
هوندا در مقطعی جهت ساختن کارخانه احتیاج به سیمان داشت. از سویی ژاپن که درگیر جنگ جهانی دوم شده بود، دچار کمبود شدید سیمان بود. هوندا که چنین دید با جمعی از دوستانش هفتهها به صورت شبانه روز کار کرد تا در نهایت توانست راهی برای ساختن سیمان پیدا کند. هوندا برای رسیدن به رویاهای خود در ابتدا تصمیم میگرفت، سپس به تلاش و فعالیت همه جانبه و پیگیر میپرداخت. او در این مسیر تغییر را فراموش نمیکرد و به عبارتی منعطف بود و در نهایت به رویاهای خود میرسید.
هوندا در جوانی تا دیروقت با جدیت کار میکرد و در این راه پس انداز ناچیزش را نیز خرج میکرد. او حتی مجبور شد جواهرات همسرش را نیز در این راه بفروشد. با این وجود او نتوانست قطعات خود را به تویوتا بفرشد، ولی همچنان ادامه میداد. هوندا میگفت: خدمت، خدمت، خدمت؛ هر چه بیشتر بهتر؛ و این شعار را به کار میبست. او بهرههای کوتاه مدت را در برابر دستاوردهای بلند مدت ترجیح میداد. هوندا خود بازرس کنترل کیفیت محصولات شرکت بود.
این مرد بزرگ، اولین رهبر ژاپنی جهان صنعتی خودرو بود که بر صندلی تالار مشاهیر صنعت اتومبیل آمریکا تکیه زد. در شرکت هوندا، ترفیع تنها با پیشرفتهای شخصی ممکن بود و ارتباطی به موقعیتهای خالی موجود نداشت.
هوندا راه اقیانوس آرام را دو طرفه میدانست و فقط متعلق به آمریکا تصور نمیکرد. او تاکید داشت به جای افزایش نمایندگی، میبایست نیاز نمایندگی را برآورده کرد. او شکست نمایندگی را شکست خود میدانست. هوندا مدیریتی غیرمتخاصم داشت، اکسیری که او را به اوج رساند و شرکتش را به شرکتی یکه و تنها مبدل کرد. شرکت هوندا، شرکتی شهروند بود. او باور داشت که اندیشههای نو در میدان رقابت شکل میگیرند و معتقد به اصل "گامی کوچک و راهی دراز" بود. کتاب "هوندا برابر هوندا" تالیف این صاعقه ژاپنی است.
بله، بدین صورت بود که هوندا امپراتوری رویاهای خود را در ذهن پروراند و در دنیای خارج به آن واقعیت بخشید، او غیرممکنها را ممکن ساخت و شکست را به زانو درآورد.