کودک ۹ ساله مشهدی چگونه از ازدواج نجات پیدا کرد؟

مسأله حساس بود و ممکن بود ماجرا یک دشمنی بین کسی که تماس گرفته بود و خانواده عروس یا داماد باشد و ما نباید بیگدار به آب میزدیم و اول باید مطمئن میشدیم. خودم هم وقتی او را دیدم دلم برای مظلومیتش خیلی سوخت. این کودک به قدری جثه کوچکی داشت که پایینتر از سنش نشان میداد و به شدت هم از عروسی کردن و داماد میترسید. با وجود اینکه برایش عروسی آنچنانی با حضور ٤٠٠-٣٠٠ میهمان گرفته بودند، اما چیزی از وحشتش کم نشده بود.


چطور شد که به پرونده عروسی یک کودک آن هم در ساعتهای آخر وارد شدید؟
اولا این را بگویم که برای من مسائل مربوط به آسیبهای اجتماعی به ویژه در حوزه کودکان و زنان از حساسیت بالایی برخوردار است. تا جایی که شخصا داوطلب شدهام که به عنوان کشیک شب بمانم و به این امور رسیدگی کنم. همین موضوع هم باعث شده که دوستان اورژانس اجتماعی و بهزیستی رابطه خیلی خوبی با من داشته باشند. زمانی که این اتفاق افتاد نزدیک ساعت ١٠شب بود که از اورژانس اجتماعی با من تماس گرفتند و گفتند فردی در تماسهای پی در پی به آنها اعلام کرده عروسی یک دختر بچه ٩ ساله در جریان است. این فرد مصرانه میخواست که ما اقدامی انجام دهیم، چون دختر خودش هم به هیچ وجه راضی به این ازدواج نیست.
شما چطور از صحت این مسأله با خبر شدید؟
همان ابتدا هیچ اطمینانی وجود نداشت، اما من به سوپروایزر اورژانس اجتماعی گفتم که اگر یک درصد هم این موضوع درست باشد ما باید کاری کنیم. از طرفی مسأله حساس بود و ممکن بود ماجرا یک دشمنی بین کسی که تماس گرفته بود و خانواده عروس یا داماد باشد و ما نباید بیگدار به آب میزدیم و اول باید مطمئن میشدیم.
چطور روی این کار نظارت شد؟
ماموران تا پایان عروسی حضور داشتند و بعد هم نظارت کردند که عروس و داماد جدا به خانههایشان بروند و عروس هم در جایی اسکان داده شود که ماموران از آن خبر داشته باشند. قرار بر این شد که فردای آن روز صبح اول وقت پیش من بیایند تا موضوع را بررسی کنم.
در حال حاضر او چه وضعیتی دارد؟
وقتی برای من مشخص شد که خانواده این کودک از کاری که کردهاند بر نمیگردند و با توجه به عدم همکاریشان این گمان میرفت که به شکلی دیگر ازدواج را ترتیب دهند و کودک را به داماد بسپارند، دستور دادم کودک به بهزیستی تحویل داده شود و در مکانی مشابه خانه نگهداری شود تا دادگاه تکلیف ماجرا را روشن کند و خانوادهاش هم بفهمند که قانون و دولت اجازه نمیدهند که آنها چنین کاری با کودکی به این کوچکی انجام بدهند.
همه میدانیم که این دست تصمیمها حساسیتهایی به دنبال دارد، شما ملاحظه این حساسیتها را نکردید؟
همان طور که گفتم مسائل مربوط به زنان و کودکان خط قرمز من هستند. من پایم را از قانون فراتر نمیگذارم، اما در محدوده قانون هرکاری که در توانم باشد برای جلوگیری از آسیب دیدن این دو گروه به خصوص کودکان انجام میدهم، حتی اجازه نمیدهم مراحل بروکراتیک اداری وقت را تلف کند و سعی میکنم با پیگیری شخصی کار را جلو ببرم، چون معلوم نیست وقتی ما درگیر مسائل اداری هستیم چه اتفاق غیر قابل جبرانی ممکن است بیفتد.
حضور یک قاضی زن آن هم در سمتی مثل معاون دادستان و در شهری مانند مشهد برای خیلیها تعجبآور است، این تعجب چقدر به جاست؟
از نظر تبلیغاتی که شده، مردم حق دارند تعجب کنند، اما برای ما که سالها است شاهد تلاش زنان در عرصه قضاوت هستیم و میبینیم که آنها چطور با جدیت در آزمونها شرکت میکنند و رتبههای خوب میآورند موضوع خیلی عادی است. من به عنوان یک دانش آموخته علوم قضائی و کسی که ١٩ سال است در دستگاه قضا کار میکنم به جرأت میتوانم به کسانی که هنوز هم به قضاوت نگاه زنانه و مردانه دارند بگویم که قاضی مجری قانون است، قانونی که آن را مجلس تصویب میکند، پس یک کار شخصی نیست که به جنسیت فرد ربط داشته باشد، اجرای قانون مرد و زن نمیشناسند.
مردم عادی با دیدن قاضی زن آن هم در مرتبهای بالا چه واکنشی دارند؟
واکنشها در ابتدای امر متفاوت است، اما وقتی نوع کار و عملکرد را میبینند اتفاقا اعتماد زیادی میکنند. به هر حال حضور زن در دستگاه قضائی یک نیاز است، جامعه به عنوان یک موجود زنده در حال رشد است و در یک جامعه در حال رشد مرد و زن در کنار هم رشد میکنند. همان طور که زنان در عرصههایی مانند خبرنگاری، پزشکی و... دایما در حال تاثیرگذاری بیشتر هستند، در امر قضاوت هم شاهد حضور پررنگتر زنان هستیم.