علی عربی
خنداننده شو؛ تعاملی آمرانه با مردم
برنامههایی که در آن شومنها به هر آنچه دست مییابند از تحقیر اخلاقی تا ابتذال جنسی، بدون توجه به ترکیب تماشاگران خود به عامیانهترین بیان ممکن برای خنداندن مردم، استفاده میکنند.
در این رابطه آنچه در این مقاله مد نظر قرار دارد ضرورت نگاه انتقادی به محتوای برنامههای محبوبی است که خود را متعلق به تمامی مردم قلمداد کرده و وامدار آنها میدانند و به شکل معمول قصد ایجاد نگاهی نو را در برخی زمینهها در افق خویش تصویر کردهاند.
اما متاسفانه چندی است که آفتی گرفتار برنامهها و سریالهای تلویزیونی محبوب شده است، و آن استفاده ابزاری از آنها برای مقاصد خاص فرهنگی و سازمانی میباشد، به نحوی که علیرغم قواعد رسانهای پذیرفته شده، فرم برساخته شده یک برنامه به تمامی به ابزاری برای ایجاد ذائقهای فرهنگی یا نوعی اجبار برای انتخاب در اختیار اسپانسر قرار میگیرد.
در ارتباط با خندوانه دو نکته قابل نقد در ارتباط با محتوا و استفاده ابزاری از فرم، به نحوی که ذکر آن رفت قابل بیان هستند که هر دو به بخشی از آن تحت عنوان "خنداننده شو" مرتبط میباشند.
معرفی استندآپ کمدی به عنوان یک هنر نمایشی-اجتماعی یکی از اهداف برنامه نامبرده برای معرفی به جامعه ایران است. تلاشی که با استفاده بهینه از فضای رقابتی مورد توجه قرار گرفته، ولی متاسفانه این معرفی بیشتر تحت تاثیر بینش مخاطب محور قرار داشته و کمتر تلاشی برای ارائه تعریفی صحیح از آن به بیننده به شکل شفاف و تاثیرگذار ارائه میشود.
" اینکه معضلات و مشکلات اجتماعی در داستان سرایی بداهه گویانه در تعامل مستقیم با تماشاگران به شکلی منتقدانه به چالش کشیده شوند؛ البته این چالش میبایست همراه با لبخند و بدون ایجاد تشویش در ذهن بیننده باشد."
داستان خندانندهشو، متاسفانه علیرغم ادعای تهیهکنندگان، بیشتر به سمت همصدایی یا حداقل همراهی با ابتذالی از استندآپ کمدی در حرکت میباشد که به شکلی آسیبزا در جامعه نهادینه شده است. برنامههایی که در آن شومنها به هر آنچه دست مییابند از تحقیر اخلاقی تا ابتذال جنسی، بدون توجه به ترکیب تماشاگران خود به عامیانهترین بیان ممکن برای خنداندن مردم، استفاده میکنند. فاجعه در این بین، نمایشی هجو از زنانگی است، که تکِ آس آنها شده است.
خنداننده شو به نظر میرسید و هنوز میرسد که شاید نقدی بود بر چنین داستانی و پایانی بر ابطال چنین برنامههایی با روشنگری ذهن مخاطب، امری که بیشک از حضور گروه داوری در برنامه انتظار میرفت.
باید دانست جلوههای متکثر از واقعیت تحت عنوان حقیقت امری نسبی است. پس در داوری برنامهای که ادعای ارائه تعریفی صحیح از استندآپ کمدی را دارد، داوری اجرای نجات حلقه ارتباطی آگاهیبخش است. مرحلهای که صرفا باید توسط داوران و با ارائه مستنداتی مبتنی بر استانداردهای تعریف شده مدیریت شود.
اما نقد مهمتر به سری جدید خندانندهشو تضاد بین ادعای مردمی بودن این برنامه و احترام به حق رای بینندگان است. در این سری تهیهکنندگان فارغ از دغدغه و به شکلی آمرانه، تبعیضی را در بخش رایگیری پایهگذاری نمودهاند که میتواند نوعی سوءاستفاده از عواطف بین فردی افراد و کالایی کردن سرمایه اجتماعی خودشان تفسیر نمود.
اینکه تنها دارندگان اپلیکیشنی خاص (و به تازگی ثبتنام در سایت)، حق شرکت در رایگیری را دارند و در نهایت نتایج با نام "شما مردم ایران انتخاب کردید" بر صحنه رسانه تصویر میگردد، پیامی جز تفکیک کلیت یک جامعه به خودی و غیرخودی ندارد، منشی که سزاوار هیچ ملتی نیست؛ بنابراین این سوال قابل طرح است که برمبنای چه قاعدهای یک برنامه یا سازمان به نام مردم ایران این حق را برای خود قائل میشود که با سوءاستفاده از جایگاه عاطفی و اجتماعیاش، اجباری در استفاده از اپلیکیشنی خاص را مبنای عمل خود به نحوی قرار دهد که افراد جامعه مجبور به انتخابی باشند که پیشتر ارتباط اجتماعی-عاطفی آن برساخته شده است.
از سوی دیگر باید دانست که برنامههایی اینچنینی اگر نتوانند حقله اتصال اثر نمایشی خود را با جریان آگاهی بخشی به جامعه برقرار کنند (از طریق داوری بازاندیشانه)، صرفا به محتواهایی تهی بدل خواهند شد که از دل درد و رنج جامعه و گاه اختلافات طبقاتی و سیاسی، نمودی بدیع برای سرگرمی صرف تولید خواهند کرد و با عادیسازی مسائل اجتماعی به تداوم آن به عنوان یک حقیقت جاری در جامعه حیات خواهند بخشید به نحوی که سبب مشروعیت نابرابری خواهند شد. امید که استنداپ و همچنین طنز از سرنوشت فاجعهآمیزی که به آن مبتلا شدهاند رهایی یابند.
*دکترای بررسی مسائل اجتماعی ایران