لیلاز: يونان را دقيقتر ببينيم و عبرت بگيريم
هيچ گريزي براي فرار از مسووليتپذيري و تعهد نيست و هيچ دولتي نميتواند با اتكا به منابع مالي بادآورده، دوام پيدا كند. روند اقتصادي و سياسي كه يونان را به اين روزها رساند، همان روندي بود كه در هشت سال دولت احمدينژاد در ايران طي شد؛ يونانيها به وامهاي خارجي تكيه كردند و ما به دلارهاي نفت. وعده و وعيد دولتمردان و رونق دروغين در اداره مملكت هم رفتار ديگر سياستمداران يوناني بود كه باعث شد اين روزها مردم يونان، به ازاي هر نفر نزديك به ٣٠٠ هزار يورو به بانكهاي اروپايي بدهكار باشند و اين بدهكاري باعث شده تا اين روزها هم درآمد يونانيها بهشدت كاهش پيدا كند و هم حقوق بازنشستگي كم شود و برخلاف راي مردم، دولتمردان يوناني بخواهند كه در اتحاديه اروپا بمانند و فشار و رياضت اقتصادي تا سالهاي سال و زمان جبران بدهيها به اتحاديه اروپا در زندگي مردم يونان باقي بماند. واقعيت اين است كه مردم يونان فريب وعدههاي دروغين دولتهاي راستگرا و در نهايت چپگراي دروغين را خوردند و به اميد يك زندگي راحت و بدون دردسر، به اين روزها رسيدند.
همين نكته است كه مساله يونان را براي ما مهم ميكند. همين كه براي انتخاب دولتمردان صالح و كاربلد، بايد حواسجمعتري داشته باشيم و ياد بگيريم وعدههايي مثل آوردن پول نفت برسرسفره يا پرداخت يارانهاي كه ميتواند زندگي يكماه مردم را در رفاه اقتصادي تامين كند و نيازي به كار نباشد و وعدههايي از اين دست، يك دروغ بزرگ است كه در معادلات اقتصادي و سياسي و حكومتداري، نتيجهاي به جز ورشكستگي و رياضت اقتصادي و اختلاس و فساد مالي ندارد.
مردم ايران نبايد از اين مساله ساده بگذرند و بايد با نگاهي به تجربه يونان، براي هر انتخاباتي با نگاهي آگاه، دست به انتخاب بزنند. انتخابات مجلسشوراي اسلامي، انتخابات خبرگان و انتخابات رياستجمهوري، بايد مهمترين اتفاق سياسي زندگي مردم باشد. چون با انتخاب درستي كه فارغ از وعدههاي پوشالي كانديداهاست، سرنوشت كشور ساخته ميشود. درست مثل انتخابات رياستجمهوري سال ٩٢ و نتيجه مثبتش كه اينروزها ميبينيم و اگر اتفاقي غير از اين رخ دهد، نتيجهاي جز تيرگي و بدهي و سختي ندارد.