«گیلبرت گالوان» در سال ۱۹۸۴ از زندانی در ایالت میشیگان فرار میکند و خودش را به مرز کانادا میرساند. گیلبرت با کمک یکی از دوستانش به طور غیرقانونی وارد خاک کانادا میشود و تنها طی دو سال، ۵۹ فقره سرقت سریالی از بانکها و جواهرفروشیهای شهرهای مختلف را در کارنامه خود ثبت میکند و دست دیگر سارقان شهر را در پوست گردو میگذارد. در این بازه در زندگی شخصی او هم اتفاقاتی میافتد و ازدواج میکند. این دزد افسانهای، در حالی که یک گروه ضربت از پلیسهای کارکشته در تعقیب او هستند، ثروتی هنگفت و افسانهای…