پسری ۲۸ساله صفحهای مستهجن راهاندازی و عکسهای دختری را که به او جواب رد داده بود، در آنجا منتشر کرد.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۵۵ مطلب
پسری ۲۸ساله صفحهای مستهجن راهاندازی و عکسهای دختری را که به او جواب رد داده بود، در آنجا منتشر کرد.
شهروندان باید توجه داشته باشند که هر ارزانیای بیعلت نیست و قبل از خرید، آدرسها و هویت مدیران کانالها را بررسی و پس از اطمینان از صحت اطلاعات ثبتشده در شبکههای اجتماعی نسبت به واریز وجه اقدام کنند و از فروشگاههای اینترنتی معتبر خرید و در صورت مواجهه با کالای ارزانتر هوشیارتر عمل کنند. همچنین در صورت مالباختهشدن حتما شکایت خود را مطرح کنند تا علاوه بر شناسایی و دستگیری متهم از بروز جرائم مشابه جلوگیری شود.
متهم که همکار شاکی بود، در بازجوییها عنوان کرد: به علت اختلافات حسابی که با شاکی داشتم ضمن تهدید به انتشار اطلاعات شخصی او، تاکنون مبلغ سه میلیارد ریال از او اخاذی کردهام.
سعید انصاری دو هفته قبل شکایتی از اخاذی را در اداره پلیس رم به ثبت میرساند. بر اساس ادعای فیروز سعید انصاری، کاوه فلاتی دو هفته قبل به منزل او میرود و انصاری را تهدید میکند در صورتی که مبلغ مورد نظر را پرداخت نکند، او را خواهد کشت.
متهم ابتدا هرگونه اقدام مجرمانهای را در این زمینه انکار کرد، اما با قرارگرفتن در برابر ادلههای پلیس لب به اعتراف گشود و اظهار کرد: زمانیکه متوجه شدم شاکی خانواده حساسی دارد، اقدام به تهدید و اخاذی از او کردم، اما از کارم بسیار پشیمانم و درخواست بخشش دارم.
رئیس پلیس فتا استان خراسان رضوی گفت: فرد اخاذ با معرفی خود به عنوان فردی با تابعیت خارجی در ارتباط تلگرامی خود با شاکیان پرونده به بهانه خواستگاری تصاویر محرمانه و خصوصی بانوان را دریافت و برای مهیا شدن امر ازدواج وعده ۱۵ هزار واحد ارز خارجی را به قربانیان داده بود و قربانیان نیز تصاویر خود را ارسال کرده و پس از ارسال عکس نقاب از چهره خواستگار قلابی کنار رفته و تهدید به انتشار تصاویر در قبال دریافت مبالغ ۶۰ میلیون ریالی توسط وی اجرایی میشود.
در پروندههای انتظامی که تاکنون از سوی پلیس اعلام شده، مواردی وجود داشته که افرادی در پوشش راننده خانم اقدام به مسافرکشی و سوار کردن مسافران خانم بر خودرو خود میکنند و در یک موقعیت مناسب اموال آنها از قبیل جواهرات، تلفن همراه و ... را سرقت میکنند.
دیگر به دختری آزاد تبدیل شده بودم و در پارتیهای شبانه شرکت میکردم. ارتباط با جنس مخالف برایم عادی بود و با پسرهای زیادی ارتباط داشتم تا این که روزی وقتی به همراه نوشین به یک کافی شاپ دعوت شده بودیم، با «مازیار» آشنا شدم. این آشنایی خیلی زود به یک ارتباط عاشقانه انجامید. تا جایی که تصمیم به ازدواج گرفتیم. در همین مدت کوتاه خیلی به مازیار وابسته شدم. پدرم نیز فقط به کارت بانکی ام پول میریخت تا سراغ مادرم نروم.
روز حادثه هم با لاله قرار داشتم که یکباره پسر جوانی که نمیدانم چه کسی بود، به سمت من آمد و بهشدت من را کتک زد. او به سرم ضربهای زد که بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم، بخشی از بدنم کار نمیکرد
یکی از متهمان که خود را منصور معرفی میکرد، به من گفت یک پالت در بانک مرکزی گم شده است و ما یک ماه است تو را زیر نظر داریم و متوجه شدهایم که تو این کار را کردهای و با افرادی در بانک مرکزی ارتباط داری. من خیلی ترسیده بودم و نمیتوانستم حرفی بزنم، چون کلت داشتند و مرا تهدید کردند...