بعد هم مرا به صندلی بستند. چند دقیقهای که گذشت از بالای پارچهای که چشمهای مرا با آن بسته بودند نگاه کردم و متوجه شدم آنها رفتهاند. با زحمت فراوان چشم بندم را کنار کشیدم و به سختی دستهایم را باز کردم وبه سمت پنجره رفتم و کمک خواستم.درحالی که پسر جوان مدعی است از سوی سه مرد ربوده شده است داخل خانه لباس نظامی و مدارک جعلی کشف شد.