«صبح با هم صبحانهمان را خوردیم که ساعتی بعد متوجه پیامهایی از یک مرد ناشناس شدم و دیدم خواهرم برای عصر با او قرار گذاشت به خاطر همین من بشدت عصبانی شدم و با هم بحثمان شد، اما دیدم گوشش بدهکار نصیحت من نیست. حدود ساعت ۲ بعدازظهر بود که از کشوی آشپزخانه یک چاقو برداشتم و بعد با چاقو به جانش افتادم، بعد لباس هایم را که خونی شده بود عوض کردم و در تماس با پلیس خودم را معرفی کردم».