متهم جواب داد: «اشکهای مادرم. مادرم در طول ۵۰ روزی که از پدرم خبری نداشت از صبح تا شب گوشهای کز کرده بود و اشک میریخت. دیگر نتوانستم اشک و ناراحتیاش را تحمل کنم و خودم را معرفی کردم. باور کنید فقط میخواستم به خاطر زجرهایی که مادرم کشیده بود پدرم را تنبیه کنم، اما قتل رخ داد، الان هم خواهر و برادرهایم فقط به خاطر فرزندانم رضایت دادهاند، اما من شرمنده مادرم و آنها هستم. من خیلی عذاب وجدان دارم بهخصوص وقتی فهمیدم پدرم قبل از اینکه به ویلا برود و تنها زندگی کند مخفیانه همه اموالش و…