ترنج موبایل
کد خبر: ۹۳۳۱۳۴

۲۵۵سالگی یک نابغه

۲۵۵سالگی یک نابغه

هیچ آهنگسازی به اندازه «لودویگ فان بتهوون» چنین تاثیر عمیقی بر موسیقی بر جای نگذاشته است. اغراق نیست که «بتهوون» را تجسم آرمانی از موسیقیدانی بنامیم که بسان یک قهرمان رمانتیک، پرشور و آگاه به سیاست بود.

تبلیغات
تبلیغات

دویست و پنجاه و پنج سال گذشت و هنوز هویت موسیقی با نامش عجین است. «بتهوون»‌ را به عنوان نابغه‌ای می‌شناسیم که موسیقی را برای همیشه تغییر داد. بیش از دو قرن پس از مرگش، او هنوز به‌عنوان آهنگسازی بزرگ شناخته می‌شود که با وجود ناشنوایی، بیشتر از جهان پیرامونش جدا شد، اما همچنان مسیر هنری‌اش جادوانه است.

به گزارش ایسنا،  هیچ آهنگسازی به اندازه «لودویگ فان بتهوون» چنین تاثیر عمیقی بر موسیقی بر جای نگذاشته است. اغراق نیست که «بتهوون» را تجسم آرمانی از موسیقیدانی بنامیم که بسان یک قهرمان رمانتیک، پرشور و آگاه به سیاست بود. امروز با دویست‌ و پنجاه و پنجمین سالگرد تولد او مصادف است.

قطعاتی که «بتهوون»‌ با آن‌ها برای عموم مردم شناخته می‌شود، چه سمفونی پنجم او که در جنگ جهانی دوم به نمادی از امید برای متفقین بدل شد، یا آثار پیانویی‌ همچون «سونات مهتاب»‌ که پیانیست‌های نوآموز با آن بزرگ شده‌اند، فقط بخش کوچکی از داستان «بتهوون»‌ را روایت می‌کنند.

این آثار نام‌آشنا به‌سختی می‌توانند نشان‌دهنده اهمیت واقعی او یا وسعت و عظمت دستاوردش باشند؛ چه رسد به توضیح این‌که چرا او چنین چهره مهمی در تاریخ چیزی است که ما معمولاً «موسیقی کلاسیک» می‌نامیم.

زندگی او …

پیش از «بتهوون»، آهنگسازان اغلب موسیقی را سفارشی می‌نوشتند که این موضوع شامل قطعات سفارشی برای کلیسا یا حامیان ثروتمند یا دربارهای اشرافی اروپا نیز می‌شد. اگرچه آهنگسازان بزرگ آن دوره‌ها هم می‌توانستند از این محدودیت‌ها فراتر روند و موسیقی‌ای شخصی و در عین حال ظریف خلق کنند، اما «بتهوون» مصمم بود که ایده استقلال خلاقیت را بسیار فراتر ببرد.

او در شهر «بن» به دنیا آمد. پدرش خواننده تنور در خدمت اسقف‌اعظم کلن بود که نخستین درس‌های موسیقی را به «لودویگ» آموزش داد. او در ۱۰سالگی یادگیری رسمی آهنگسازی و پیانو را آغاز کرد و حتی در اوایل نوجوانی چند قطعه منتشر کرد، اما بخش اعظمی از آنچه میان سال‌های ۱۷۸۵ تا مهاجرتش به وین در سال ۱۷۹۲ نوشت، در دوران حیاتش شنیده نشد.

با به وجود آمدن مشکلات خانوادگی، «لودویگ» جوان بیش از پیش مسئولیت تأمین خانواده را از طریق تدریس و نوازندگی ویولا بر عهده گرفت. او در وین، مدتی کوتاه نزد «هایدن» تحصیل کرد، اما بیشتر به‌عنوان پیانیست و نه آهنگساز جایگاه خود را تثبیت کرد. البته از همان ابتدا حمایت چندین حامی ثروتمند را به دست آورد و این حمایت در بیشتر عمرش ادامه پیدا کرد. نخستین اجرای عمومی او به‌عنوان پیانیست در سال ۱۷۹۵ میلادی بود. او در این اجرا کنسرتو پیانویی را نواخت که امروز «کنسرتو شماره دو» نامیده می‌شود.

عصر او ...

این دوره، دورانی پرتلاطم در جهان بود: فقط اندکی بیش از یک دهه از تاسیس ایالات متحده می‌گذشت، پژواک‌های انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و به‌قدرت‌رسیدن ناپلئون در پی آن، سراسر اروپا را تحت تاثیر قرار داده بود و آغاز انقلاب صنعتی نیز دگرگونی‌های اجتماعی بزرگی ایجاد کرده بود. اما انقلاب در هنر هم در جریان بود. رمانتیسم در ادبیات جایگاه خود را پیدا کرده بود.

درست است که پیدا کردن شباهت‌های مستقیم بین هنرمندان بزرگ در رشته‌های مختلف آسان نیست، اما اگر بخواهیم برای «بتهوون»‌ هم‌عصری در هنری دیگر پیدا کنیم، آن شخص «فرانسیسکو گویا» خواهد بود: هنرمندی که میان دو دوره سبکی ایستاده بود و مسیرش از نقاش درباری تا شمایل‌شکن و انزوای اجتماعی ناشی از ناشنوایی فزاینده، آینه‌ای از سرنوشت «بتهوون» است.

اما چرا بتهوون هنوز اهمیت دارد؟

مسیر هنری بتهوون معمولا به سه دوره آغازین، میانی و پایانی تقسیم می‌شود، اما از اوایل  ۱۸۰۰ به بعد، موسیقی او پیوسته در حال تغییر بود و همواره مسیر خلاقانه انقلابی منحصر به خود را دنبال می‌کرد. موسیقی او مرز میان دو دوران بزرگ کلاسیک و رمانتیک را مشخص کرد.

آثاری که او در دهه بیست‌سالگی زندگی‌ خود یعنی در پایان قرن هجدهم نوشت مانند دو کنسرتو پیانو و نخستین مجموعه کوارتت‌های زهی، شاید به نظر برسند که به جهان موسیقایی «هایدن» و «موتسارت»تعلق دارند، اما نشانه‌هایی در خود دارند که نشان می‌دهد «بتهوون» از همان زمان در حال آزمودن مرزهای سبک کلاسیکی بود که به ارث برده بود.

همان‌گونه که زندگی او میان دهه‌های پایانی یک قرن و آغاز قرن بعدی قرار داشت، موسیقی‌اش نیز مرز میان دو دوران بزرگ، کلاسیک و رمانتیک را خلق کرد.

تقریبا همه ژانرهای موسیقایی‌ای که «بتهوون» به آن‌ها پرداخت، پس از بازآفرینی او دیگر همان ژانر سابق باقی نماند. دو سمفونی نخست او کم‌ و بیش در چارچوب کلاسیک حرکت می‌کنند، اما سمفونی سوم، «Eroica»، که نخستین‌بار در سال ۱۸۰۵ اجرا شد، در مقیاسی کاملا متفاوت بود. این اثر بیانیه‌ای آشکار از نیت او بود و نشان می‌داد که «بتهوون» مصمم است سمفونی را به قلمروهایی ببرد که پیشینیان او  هرگز تصور نکرده بودند.

او برای تاکید بر جاه‌طلبی انقلابی این اثر، آن را به ناپلئون تقدیم کرد. «بتهوون» او را تجسم آرمان‌های دموکراتیک و جمهوری‌خواهانه انقلاب فرانسه می‌دید. اما وقتی ناپلئون در سال ۱۸۰۴ خود را امپراتور اعلام کرد، آهنگساز با خشم نام او را از صفحه عناوین خط زد.

در همین زمان، نخستین نشانه‌های ناشنوایی «بتهوون»‌ آشکار شده بود. «بتهوون»  در نامه‌ای خارق‌العاده، به نام «وصیت‌نامه هایلیگنشتات»، که در سال ۱۸۰۲ نوشت اما هرگز برای دو برادرش نفرستاد، از اراده خود برای غلبه بر شکست نوشت.

درحقیقت «بتهوون» به وعده خود عمل کرد. سمفونی‌های پس از «Eroica» ساخته او نیز مرزهای تازه‌ای را درنوردید. درام کوبنده سمفونی پنجم و موسیقی توصیفی سمفونی ششم، انقلابی بود. انرژی مهارنشدنی «سمفونی هفتم» نیز بی‌سابقه بود.

در تمام این سال‌ها، ناشنوایی او بدتر می‌شد. آخرین حضور عمومی‌اش به‌عنوان پیانیست در سال ۱۸۱۴ بود و در دهه پایانی زندگی‌اش ناچار شد برای گفت‌وگو با دوستان از دفترچه‌های یادداشت استفاده کند. اما با گذشت دو قرن همچنان به عنوان آهنگسازی تکرارنشدنی در ذهن‌ها ماندگار شده است.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات