عکسی عجیب از مراسم امحای ۲۰ تن انواع مواد مخدر
قبلاً خوانده بودیم که این شب تیره اگر صبح قیامت باشد/ آخرالامر به هر حال سحر خواهد شد اما هرگز در تصورمان نمیگنجید که این آخرالامر به دست سردار رادان و بر و بچههای فراجا انجام شود. باید با روابطعمومی فراجا تماس بگیرم و بفهمم دور بعد امحا چه تاریخی است.
امیر جدیدی در هممیهن نوشت: دیروز روز عجیبی بود. اول ماجرا گمان کردیم بعد از مدتها دلگیری و دلتنگی و اخم و تَخم بالاخره نوبت ما شد؛ نوبت مردمان این شهر تلخ خاکستری که لبشان به خندهای باز شود و برای دمی هم که شده نیششان را به قاعده بناگوش باز کنند و ریسه بروند.
به خودمان آمدیم دیدیم کف شهر نشستهایم و میخندیم. از آنطرف بارانکی خرد میبارید و زمین ترگونه میشد. انگار کن که ابر و باد و مه و خورشید و پلیس دست به دست هم داده بودند بلکه یک روز شاد را به مردمان دلتنگ شهر هدیه کنند.
قبلاً خوانده بودیم که این شب تیره اگر صبح قیامت باشد/ آخرالامر به هر حال سحر خواهد شد اما هرگز در تصورمان نمیگنجید که این آخرالامر به دست سردار رادان و بر و بچههای فراجا انجام شود. شاید همه ندانند، اما اهالی تهران حتماً و حکما عرائضم را تصدیق میکنند… دیروز روز عجیبی بود.
اول ماجرا گمان کردیم بعد از مدتها دلگیری و دلتنگی و اخم و تَخم بالاخره نوبت ما شد اما هر چه از ظهر گذشت قضیه ابعاد پیچیدهتری پیدا کرد. هر چه به طرف شمال شهر میرفتی از تعداد مردمان خوشخنده و مهربان پایینشهر که بیخود و بیجهت به روی هم میخندیدند کمتر و کمتر میشد.
از یک جایی به بعد مردمان پایین شهر هم دچار افسردگی بعد از سر خوشی شدند. ساعت ۷ شب دوشنبه ۲۶ آبانماه ۱۴۰۴ دوباره تهران همان تهران و مردمانش همان مردمان.
حالا دوباره توی خیابان، پیادهرو، صف نان، تاکسی، اتوبوس، مترو و… میتوانی مردمان بیاعصاب را ببینی که به ریل عادی روزگار برگشتهاند. دوباره روز از نو و روزی از نو.
باید با روابطعمومی فراجا تماس بگیرم و بفهمم دور بعد امحا چه تاریخی است. چون آنطور که عکس نشان میدهد وضعیت نزدیک میدان، وضعیت شیرینتری بوده است.