نظام جبران خدمات؛ آری یا خیر ...

امروزه تقریباً تمامی سازمانها، شرکتها و مدیران سرمایهی انسانی به این باور رسیدهاند که نظام جبران خدمات از الزامات اساسی محیط کار به شمار میرود.
از دیرباز کارفرمایان برای افزایش انگیزه و ارتقای بهرهوری کارکنان، روشهای گوناگونی از تشویق و پاداش را به کار گرفتهاند. این تشویقها گاهی بهصورت نقدی و گاهی غیرنقدی بوده است. برای نمونه، در گذشته برخی مدیران کارگاهها یا کارخانهها برای تقویت روحیه کارگران و افزایش تولید، مزایایی هرچند ساده و کوچک همچون غذای روزانه (مانند نان و پنیر) یا نوشیدنی فراهم میکردند.
این اقدامها از یکسو سبب میشد کارگران موقعیت شغلی خود را ارزشمند بدانند و احساس کنند که دیده میشوند و مورد توجه قرار گرفتهاند؛ و از سوی دیگر، همین احساس تعلق خاطر باعث رشد روحیهی کار تیمی و در نهایت افزایش تولید میگشت. افزون بر این، کمکهای نقدی و غیرنقدی بهعنوان ابزارهای حمایتی، وابستگی کاری کارگران نسبت به محیط کار را تقویت میکرد و زمینهساز پایداری و همدلی بیشتری در سازمان میشد.
ضرورت نظام جبران خدمات در سازمانها
امروزه تقریباً تمامی سازمانها، شرکتها و مدیران سرمایهی انسانی به این باور رسیدهاند که نظام جبران خدمات از الزامات اساسی محیط کار به شمار میرود. هر سازمان، متناسب با نوع فعالیت و توان مالی خود، در این مسیر گام برمیدارد و تلاش میکند با طراحی برنامههای جبران خدمات، رضایت شغلی و انگیزه کارکنان را افزایش دهد. همین احساس ضرورت سبب شده است که مدیران و سیاستگذاران سازمانها برای تحقق این هدف، به برنامهریزی جدی روی آورند.
تقریباً در سراسر جهان، سازمانها بسته به نوع فعالیت، فضای فرهنگی و اجتماعی و شرایط اقتصادی، برنامههای متفاوتی را در زمینه جبران خدمات تدوین میکنند. نکته کلیدی در این برنامهریزی، توجه به شرایط اقتصادی – فرهنگی هر جامعه است.
آنچه اهمیت دارد این است که هر جامعه با توجه به فرهنگ غالب خود، نظام جبران خدمات را به گونهای برنامهریزی کنند که علاوه بر افزایش رضایت کارکنان، به پویایی سازمان و ارتقای بهرهوری نیز بینجامد.
نگرانیها از اجرای نظام جبران خدمات
در برخی سازمانها و جوامع، نگرانیهایی میان کارکنان وجود دارد. یکی از پرسشهای اصلی این است که: آیا با اجرای نظام جبران خدمات، سطح توقع کارفرمایان بالاتر خواهد رفت؟ به عبارت دیگر، آیا کارکنان مجبور خواهند شد وظایف بیشتری را بر عهده گیرند و فشار کاری آنها افزایش یابد؟
این نگرانی بهویژه در کشورهای در حال توسعه یا جوامع نیمهصنعتی بیشتر دیده میشود. در چنین شرایطی گاهی اجرای شتاب زدهی نظام جبران خدمات سبب میشود کارفرمایان توقع بیشتری از کارکنان داشته باشند و آنها را به انجام حجم بالاتری از وظایف وادار کنند. نتیجه این روند میتواند نه تنها کاهش تمرکز، بلکه افت کیفیت کار و حتی افزایش نارضایتی باشد.
از همین رو، پیادهسازی نظام جبران خدمات باید تدریجی و پلکانی باشد. برای مثال، سازمانها میتوانند در یک دوره دو تا پنجساله بهصورت مرحلهای این نظام را استقرار دهند. چنین رویکردی به کارکنان فرصت میدهد تا به تدریج با شرایط جدید، انتظارات کارفرما و فضای کاری تازه سازگار شوند.
در نهایت، باید توجه داشت که اگر نظام جبران خدمات با برنامهریزی دقیق و هماهنگ با ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی جامعه اجرا شود، نه تنها تهدیدی برای کارکنان و بازنشستگان نخواهد بود، بلکه یکی از عوامل اصلی افزایش راندمان کاری، تقویت حس تعلق سازمانی و ایجاد رضایت شغلی در میان آنها و جامعه خواهد شد.