بنبست صدور گواهینامه موتورسورای بانوان!

واقعیت این است که صدور گواهینامه برای بانوان هیچ بنبست مطلقی ندارد. همانطور که بسیاری از موضوعات دیگر در ۴۶ سال گذشته به دلیل غفلت یا تأخیر در سیاستگذاری به حاشیه رفتهاند، این موضوع نیز میتواند با مطالعه کارشناسی، صرف وقت و ارائه سازوکار دقیق قابل حل باشد.
ماجرای گواهینامه موتورسواری برای بانوان این روزها دوباره به یکی از سوژههای داغ رسانهای تبدیل شده است. برخی آن را یک مطالبه جدی و نشانهای از تغییرات اجتماعی میدانند و گروهی دیگر آن را موضوعی فرعی که نباید جای مسائل اساسی زنان را بگیرد.
به گزارش فارس، در واقع، مسأله نه صرفاً صدور یاعدم صدور گواهینامه، بلکه جایگاه چنین خواستهای در سلسله مطالبات اجتماعی زنان است.
نه بنبست، بلکه نیازمند تدبیر
واقعیت این است که صدور گواهینامه برای بانوان هیچ بنبست مطلقی ندارد. همانطور که بسیاری از موضوعات دیگر در ۴۶ سال گذشته به دلیل غفلت یا تأخیر در سیاستگذاری به حاشیه رفتهاند، این موضوع نیز میتواند با مطالعه کارشناسی، صرف وقت و ارائه سازوکار دقیق قابل حل باشد. حتی اگر در برخی ابعاد، بحثهای فقهی و شرعی مطرح باشد، باید تفکیک میان «زن راکب» و «زن راننده موتور» مورد توجه قرار گیرد و اختلافنظرها بهصورت اصولی و نهادی برطرف شود.
پس از گواهینامه چه میشود؟
اما پرسش مهمتر این است: پس از صدور گواهینامه، چه؟ دختر دانشجویی که امروز برای این مطالبه تلاش میکند، زن خانهداری که در صفحه مجازیاش خواستهاش را بیان میکند یا نوجوانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اما از محرومیتش سخن میگوید، پس از تحقق این خواسته چه مسیری را دنبال میکنند؟
آیا این انرژی اجتماعی به سمت مطالبات بنیادینتر زنان هدایت خواهد شد؟ مثل ارتقای سطح علمی دانشگاهها، توسعه تسهیلات رفاهی، بیمه زنان خانهدار و یا فراهم کردن امکانات ورزشی و تفریحی برای آنها، یا تقویت جایگاه زنان سرپرست خانوار؟ یا این مطالبه در همان سطح باقی میماند و فضای رسانهای را پر میکند بیآنکه به مسائل عمیقتر زنان توجهی شود؟
اولویتها؛ سرگرمی یا ضرورت؟
فرض کنیم مجوز گواهینامه صادر شد. چند درصد از بانوان واقعاً برای حل نیازهای ضروری زندگی به موتور نیاز دارند و چند درصد آن را صرفاً وسیلهای برای تفریح و سرگرمی میبینند؟
مروری بر آمار آقایان هم نکات روشنی دارد: طی دهههای اخیر چه میزان از مردان، موتور را انتخاب کردهاند؟ چند درصد از آنان از خطرات و سختیهای موتورسواری راضیاند و آن را راهحل مسائل زندگی خود دانستهاند؟ پاسخ این پرسشها میتواند نشان دهد که موتورسواری برای زنان، واقعاً تا چه حد یک نیاز اساسی است و تا چه میزان جایگاه تفریح و سرگرمی دارد.
نگاه به تجربه جهانی
مطالعات تطبیقی نیز نکات قابل توجهی را آشکار میکند. در بسیاری از کشورهای غربی، با وجود صدور گواهینامه موتورسیکلت برای زنان، اقبال گستردهای به موتورسواری دیده نمیشود؛ جز در شرایط ضرورت یا در اقشار خاص. این واقعیت نشان میدهد که موتورسواری زنان الزاماً معادل با پیشرفت یا دستاورد اجتماعی تلقی نمیشود و نباید با ذوقزدگی رسانهای، آن را بهعنوان خط مقدم مطالبات زنانه معرفی کرد.
بهرهبرداری دشمنان از شکاف اجتماعی
نکته نهایی، فراتر از اصل گواهینامه است. وقتی رسانهها هجمهای گسترده حول یک موضوع فرعی و اختلافبرانگیز به راه میاندازند، نتیجهای جز تعمیق شکاف اجتماعی ندارد. باید دید از این دوقطبیسازی چه کسانی سود میبرند؟ جز دشمنانی که به دنبال تضعیف همبستگی ملی و بهحاشیهراندن مسائل بنیادین زنان هستند؟
حرف آخر. .
گواهینامه موتورسواری بانوان مسألهای حلنشده است و نه غیرقابل حل! و میتوان با نگاه کارشناسی و زمانبندی درست آن را به نتیجه رساند. اما مهمتر از خود این مطالبه، جایگاه آن در میان انبوه نیازهای زنان جامعه است. اگر انرژی اجتماعی صرفاً بر سر یک مطالبه فرعی متوقف شود و از نیازهای اصلیتر غفلت کنیم، در نهایت دود این جنجال رسانهای به چشم زنان و خانوادهها خواهد رفت. راه درست، اولویتبندی مطالبات و پرهیز از افتادن در دام دوگانهسازیهای سطحی است.