ترنج موبایل
کد خبر: ۹۰۵۳۰۸

فرارو گزارش می دهد؛

۳ قاعده عجیب در اقتصاد ایران

3 قاعده عجیب در اقتصاد ایران

«در ۲۸ فرودین ۱۴۰۳، قیمت هر دلار آمریکا ۶۵ هزار تومان و قیمت هرگرم طلای ۱۸ عیار، ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان بوده است. حال در شهریور ۱۴۰۴، قیمت هر دلار آمریکا چیزی در حدود ۱۰۰ هزار تومان و هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز ۸ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است. حال در این شرایط باید پرسید که براستی تولید‌کنندگان باید چه انگیزه ای برای کار تولیدی داشته باشند؟»

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- اقتصاد ایران در سال های گذشته فراز و فرودهای قابل توجهی را به خود دیده است. تشدید تحریم و فشارهای خارجی علیه ایران در کنار تداوم یافتن برخی نابسامانی های ساختاری و سومدیریت ها در اقتصاد این کشور سبب شده اند تا سال به سال، شاهد تضعیف برخی شاخص های اقتصادی و سخت‌تر شدن زندگی برای طیف های مختلف مردم در ایران باشیم.

به گزارش فرارو؛ البته که آمارهای مختلف نیز در این رابطه چشم اندازهای صریحی را ارائه می کنند. به عنوان مثال، به گفته کارشناسان اقتصادی، ایران در حداقل 5 سال اخیر با تورم دست‌کم 40 درصدی دست به گریبان بوده است.

در عین حال، در وضعیت کنونی، چیزی بیش از 57 درصد از درآمد خانوارهای ساکن در تهران صرف پرداخت هزینه های مسکن می شود. عددی که در دیگر بخش های ایران نیز اگرچه کمتر است با این حال، همچنان قریب به 50 درصد از درآمد خانوارهای ایرانی را به خود اختصاص می دهد.

در کنار این ها، تورم مواد غذایی نیز کاملا محسوس بوده و بر سبد هزینه های خانوار سنگینی می کند. البته که این ها تنها بخش های کوچکی از آمارهایی هستند که گواهی روشن بر سخت‌تر شدن معیشت مردم ایران هستند. با این حال، مروی بر روند تحولات سال های اخیر، درس های معنادار و بعضا عجیبی را نیز در مورد اقتصاد ایران گوشزد می کند که خوانش و ادراک آن ها از  اهمیت زیادی برخوردار است. در این رابطه، به طور خاص می توان به 3 گزاره عجیب در اقتصاد ایران اشاره کرد.

1: برای تولید، انگیزه ای نیست!

یکی از جلوه های عینی نوسانی بودن اقتصاد ایران در سال های گذشته، افزایش قابل توجه قیمت طلا و ارز بوده است. تنها در یک نمونه کافی است بدانیم که در 28 فرودین 1403، قیمت هر دلار آمریکا 65 هزار تومان و قیمت هرگرم طلای 18 عیار، 3 میلیون و 700 هزار تومان بوده است. حال در شهریور 1404، قیمت هر دلار آمریکا چیزی در حدود 100 هزار تومان و هر گرم طلای 18 عیار نیز 8 میلیون و 800 هزار تومان است!

در این چهارچوب، یک سوال مطرح می شود و آن هم این است که براستی یک تولیدکننده چرا باید راه پُرپیچ و خم تولید را به جان بخرد و از سود هنگفت گذاشتنِ پولش در بازار طلا و ارز، صرف نظر کند؟ مگر غیر از این است که با هر افزایش نرخ ارز، سرمایه در گردش او در کار تولیدی اش نصف می شود؟ مگر این نیست که برای فعالیت تولیدی، بسیاری از فعالان باید سیل قابل‌توجهی از بوروکراسی اداری را به جان بخرند؟

مگر این نیست که اساسا اقتصاد هر کشوری بر پایه تولید قرار دارد و این بخش بنیان پیشرفت کشورهای مختلف جهان را تشکیل می دهد؟ حداقل در ایران، انگیزه های زیادی وجود دارد تا تولیدکنندگان، سرمایه خود را وارد بازار طلا و ارز کنند و با دردسر کمتر، سودهای هنگفتی به جیب بزنند. معادله ای که البته در سطحی کلان به هیچ وجه به نفع اقتصاد ایران نیست.

2: گاهی هیچ کاری نکردن بهتر از کار کردن است!

تاکنون شاید پیش آمده باشد که با برخی از فعالان بازار برخورد کرده باشید که اشاره می کنند اگر فلان دارایی و کالای در دسترس خود را مثلا در سال قبل نمی‌فروختند، اکنون دارایی بیشتری داشتند. این جمله اگرچه ساده است اما یک معمای مهم دارد و آن هم این است که با توجه به تورم جاری در ایران، گاهی هیچ کاری نکردن می‌تواند مفیدتر از فعال بودن و زحمت‌کشیدن باشد.

اینکه یکچینین معادله ای در یک اقتصاد مجال بروز و ظهور چپیدا کند، به هیچ وجه خوب نیست. به هر حال، اقتصاد کشورها بر پایه ابتکارات و فعالیت و سخت‌کوشی است که رشد می کند. با این حال، اگر افراد این تفکر را داشته باشند که مثلا فلان کالای خود را دِپو کنند و از این رهگذر، به سود قابل توجه و کم دردسر برسند، دقیقا نوعی ضربه زدن به اقتصاد ملی محسوب می شود و تبعات منفی را برای همه به همراه دارد. برخی معتقد به اجرای اصلاحات اقتصادی در ایران برای پُرهزینه کردن این قبیل مسائل هستند.  

با این حال، عده‌ای به طور خاص به این موضوع اشاره می کنند که اجرای اصلاحات مذکور آن هم در شرایطی که اقتصاد ایران با سیل قابل توجهی از خصومت‎ورزی های خارجی رو به رو است و البته که نواقص ساختاری داخل آن نیز وضعیت خوبی ندارند، خود می تواند ایجادکننده مشکلات بیشتر باشد.

3: رویکرد آتش‌نشانیِ دولت به اقتصاد

در نهایت باید گفت که دولت های مختلف سال های اخیر در ایران، نگاهی فعال و ابتکاری به حوزه اقتصادی نداشته اند و بیش از همه، در مقام آتش نشان در رابطه با اقتصاد ایران ظاهر شده اند. این بدان معناست که دولت‌ها و تیم اقتصادی آن ها صرفا یک گوشه ایستاده اند و هرجایی مشکلی ایجاد شده، همچون نیروهای آتش‌نشانی که وقتی جایی آتش می گیرد فورا خود را به آن می رسانند تا از ایجاد آسیب بیشتر جلوگیری کنند، وارد میدان شده اند و صرفا به دنبال مدیریت بحران بوده اند.

این در حالی است که اگر قبول داریم در اقتصاد ایران مشکلات جدی وجود دارد، باید در بازه های زمانی کوتاه‌مدت، میان مدت و بلند مدت، راهکارهایی جامع و علمی اندیشیده شود و فعالانه به دنبال حل مشکلات بود.

البته در این رابطه نیز با یک مشکل جدی دیگر در اقتصاد ایران رو به رو هستیم و آن هم این است که هنوز در میان نخبگان کشورمان اجماعی در مورد یک راه حل جهت برون رفت از مشکلات اقتصادی فعلی ایران وجود ندارد.

همین مساله سبب شده تا با روی کار آمدن هر دولتی، تیم اقتصادی آن راهی خاص را در پیش گیرند و این موضوع نه تنها مشکلات کلان اقتصاد ایران را حل نکرده، بلکه آن ها را به مشکلاتی پیچیده‌تر نیز تبدیل کرده است.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات