نگاهی به سریال «عملیات مهندسی»
مهندسهای این پروژه ناکام ماندند!

به ضرس قاطع میتوان گفت خلاقیت در عملیات مهندسی با این مضمون ارزشمند در آن مقطع حساس میتوانست ارج و قربی داشته باشد اما با نوع روایتپردازی تبدیل به یک سریال دست چندمی شده است. روایت اصلی بر اساس واقعیت بوده اما روایتهای فرعی همانطور که در بالا ذکر شد از تخیل کارگردان وام گرفته و در آن هیچگونه خلاقیتی دیده نمیشود.
فرزانه متین در ایران نوشت: یکی از تولیدات جدید سیمافیلم که از مردادماه ۱۴۰۴ از شبکه سه سیما با سروصدای فراوانی روی آنتن رفت و هر شب پخش میشد که به تازگی به پایان رسیده، سریال «عملیات مهندسی» است. این سریال به جنایات سازمان منافقین در نیمه اول سال ۱۳۶۱ میپرداخت، از این رو محتوا برای مخاطبان ارزشمند و حائزاهمیت است. بازخوانی وقایع آن دوره، تنها مرور تاریخ نیست، چرا که تهدید و نفوذ تغییر ماهیت داده و شکل ابزارش تغییر کرده است.
با این اوصاف دست گذاشتن روی چنین مقطع حساسی با یک دید خلاقانه و جذاب میتوانست دوباره باعث افزایش مخاطبان شود که متأسفانه این اتفاق رقم نخورد. سروش محمدزاده به عنوان یکی از کارگردانان جوان که با ساخت فیلم چهارشنبه برای سینما برای خود اعتباری کسب کرده بود در قاب تلویزیون نتواست اثری حرفهای و ماندگار را خلق کند.
حسین ترابنژاد در مقام فیلمنامهنویس که نامی آشکار و پرکار در سالهای اخیر بوده و از فیلمهای «ردخون» و «ضد» برای سینما تا سریالهای «ترور خاموش» و «خانه امن» برای تلویزیون سناریست نوشته در این مجموعه به همراه میلاد نجفی، خبرنگار فیلمنامهای را با ارجاع به سه مستند و هفت کتاب مرتبط با تاریخ فعالیت گروهک منافقین که در منابع تیراژ پایانی درج شده نیز نتوانسته با ترابنژاد، یک سریال شاخص عرضه کنند و آنچه که روی آنتن رفت فاصله زیادی با یک اثر ماندگار و حرفهای در ژانر امنیتی-پلیسی داشت.
داستان به دو روایت میپردازد؛ یکی عملیات امنیتی پیچیده برای سرکوب بازماندگان جنایتکار منافقین و دیگری مرتبط با روابط و زندگی شخصی قهرمان داستان است اما در هر قسمت خرده پیرنگها به حدی زیاد بود که هدف اصلی قصه گاهی به فراموشی سپرده میشد.
در واقع روایتهای داستان دچار ابهام میشد و بین بخشهای داستانی که زاییده تخیل کارگردان است با تاریخ هماهنگی کاملی وجود نداشت. با توجه به دوران تنشزایی که هموطنان ما در آن برهه حساس تجربه کردهاند، با دقت و جزءبینی و عملیات مهندسی میتوانست به سریالهای خوب تلویزیونی در حوزه امنیتی-پلیسی تبدیل شود که ناکام ماند.
سریال از خیلی موارد ضربه خورد که بیشتر به کارگردانی مربوط است. ترابنژاد نتواست دست به یک فضاسازی نزدیک به واقعیت بزند به طوری که در این چهل سال گذشته در این حوزه، جلوههای بصری و طراحی صحنه هیچ تفاوتی با آثار سالهای گذشته ندارد وحتی میتوان گفت در این سریال، افت کرده است.
این در حالیست که محمدحسین مهدویان در دهه ۹۰ با دو اثر ماجرای نیمروز و ردخون به حدی این فضا را برای مخاطبان ملموس کرده بود که آنها خود را درگیر ماجرا میدیدند.
در این مجموعه نمایشی که فضا باید به مثابه یک شخصیت عمل میکرد تا بینندگان بتوانند نسبت به آن بیگانه نباشند، بیرونق است و ما طراحی صحنه و فضاسازی خاصی نمیبینیم در صورتی که سریالهایی که تاریخ مشمول حال آن میشود اولین نکته برای مخاطب، جلوههای بصری و صحنههای همگون با آن مقطع زمانی است اما دوباره تلویزیون اسیر این مشکلات شده است. از سویی دیگر لحن روایت برای جذب مخاطب باید نسبت به آثار این چنینی که پیش از آن ساخته شده، تازگی داشته باشد نه آن که کهنه و عقبگرد داشته باشد.
به ضرس قاطع میتوان گفت خلاقیت در عملیات مهندسی با این مضمون ارزشمند در آن مقطع حساس میتوانست ارج و قربی داشته باشد اما با نوع روایتپردازی تبدیل به یک سریال دست چندمی شده است. روایت اصلی بر اساس واقعیت بوده اما روایتهای فرعی همانطور که در بالا ذکر شد از تخیل کارگردان وام گرفته و در آن هیچگونه خلاقیتی دیده نمیشود.
تلویزیون میتوانست حداقل از کارگردانانی که با آثار شاخص در این دوره، روایتی پرشور و جذاب را رقم زدهاند کمک بگیرد اما روایت خطی وسطحی، خالی از ظرافت وزیاده گویی این اثر را ناموفق جلوه داد؛ از سوی دیگر انتخاب بازیگران برای این سریال از دیگر نکات شکست مجموعه به شمار میرود.
بازیگرانی که برای ایفای نقش انتخاب شدهاند از هنرپیشگان دست چندم آثار نمایشی هستند از این رو گروه تولید دست به ریسکی زد که جواب نداد در حالی که انتخاب هوشمندانه بازیگران میتوانست حداقل برگ برنده سریال محسوب شود.
بازیگرانی چون یوسف تیموری، حمید گودرزی، علی دهکردی، مرتضی امینیتبار، مریم سعادت، لیلا اوتادی و ثریا قاسمی هیچکدام به کاراکترها عمق نمیدهند و به اندازه ظاهر نشدهاند. حتی بازی برخی از آنها بشدت اغراقآمیز است.
حمید گودرزی در نقش رضا به عنوان قهرمان با گریمی نامتناسب نتواست حس همذاتپنداری را در تماشاگر بیدار کند و بیشتر به صورت تکبعدی حاضر شده است از سوی دیگر یوسف تیموری به عنوان ضد قهرمان که بیشتر در آثار کمدی بازی میکند، شخصیتاش از همان سکانس ابتدایی سریال، شکل نگرفت. بازیها، بیروح وکلیشهای هستند. گریم نیز در انتها یک ضربه اساسی به شخصیتها میزند.
در هر حال عملیات مهندسی به جای خلق لحظههای پرتنش و تعلیقزا بیشتر شباهت به بازخوانی شعاری تا سطحی دارد و موسیقی تنشزای آن هم به این اثر نتواست کمک کند. ای کاش کارگردانان در آثار اینچنینی از مشاوران زبدهای همکاری بگیرند و در دام کلیگویی و شعارزدگی نیفتند. سریال عملیات مهندسی میتوانست آمار بینندگان سیما را جابه جا کند اما جزو فرصتهای سوخته تلویزیون محسوب شد.