بازخوانی یک ترور تاریخی
احمد شاه مسعود چگونه به سادگی ترور شد؟

در سایه کوههای پنجشیر، در روزی که جهان هنوز از طوفان ۱۱ سپتامبر بیخبر بود، دو عامل القاعده با دوربینی مرگبار وارد شدند. این داستان، لحظهبهلحظه عملیاتی است که احمد شاه مسعود، شیر مقاومت، را در دام توطئهای بیرحمانه گرفت – از اتاقهای تاریک طرحریزی بن لادن تا انفجاری که تاریخ را تغییر داد.
فرارو- 9 سپتامبر 2001 (18 شهریور 1380) احمدشاه مسعود، یکی از مشهورترین چهرههای سیاسی و نظامی معاصر افغانستان بدست عوامل القاعده ترور شد. تروری که خیلی زود جهان را وارد دورهای جدید از خشونتها به ویژه در خاورمیانه کرد.
به گزارش فرارو، در دل کوههای هیمالیا، جایی که بادهای سرد پنجشیر با غبار جنگهای بیپایان آمیخته میشود، احمد شاه مسعود – شیر دره پنجشیر – به عنوان نماد مقاومت افغانستان در برابر اشغالگران شوروی، جنگسالاران داخلی و رژیم طالبان ایستاده بود. او نه تنها یک فرمانده نظامی بود، بلکه یک استراتژیست باهوش بود که جبهه متحد اسلامی را علیه طالبان رهبری میکرد. اما در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، دو روز پیش از حملات ویرانگر ۱۱ سپتامبر به آمریکا، این شیر شجاع در دام یک عملیات جاسوسی پیچیده افتاد. ترور مسعود، که توسط القاعده با دقت یک ساعتساز سوئیسی طراحی شده بود، نه تنها پایان زندگی او را رقم زد، بلکه پردهبرداری از توطئههای عظیمتر بن لادن را پیشبینی میکرد. این مقاله، با تکیه بر اسناد و گزارشهای مستند، لحظه به لحظه این عملیات را ردیابی میکند – از اتاقهای تاریک طرحریزی در اردوگاههای طالبان تا انفجار نهایی که جهان را تکان داد.
زمینه: دشمنی عمیق بن لادن با شیر دره پنجشیر
احمد شاه مسعود، متولد ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ در دره پنجشیر، از جوانی درگیر مبارزه با کمونیسم شد. او در دانشگاه کابل مهندسی خواند، اما انقلاب ۱۹۷۸ او را به صفوف مجاهدین کشاند. در جنگ شوروی-افغانستان (۱۹۷۹-۱۹۸۹)، مسعود با تاکتیکهای چریکیاش، چندین حمله شوروی به پنجشیر را دفع کرد و لقب "شیر دره پنجشیر" را کسب کرد. پس از سقوط رژیم کمونیستی در ۱۹۹۲، او وزیر دفاع دولت اسلامی افغانستان شد، اما جنگهای داخلی با گروههایی مانند حزب اسلامی گلاله خلیلاله حکمتیار – که بن لادن از آن حمایت میکرد – او را به حاشیه راند.
در دهه ۱۹۹۰، با ظهور طالبان – که پاکستان و القاعده از آن پشتیبانی میکردند – مسعود به شمال افغانستان عقبنشینی کرد و جبهه شمالی (Northern Alliance) را تشکیل داد. او تنها ۵-۱۰ درصد خاک افغانستان را کنترل میکرد، اما مانع اصلی برای سلطه کامل طالبان بود. مسعود در آوریل ۲۰۰۱، در پارلمان اروپا در استراسبورگ، از حمایت پاکستان از طالبان انتقاد کرد و گفت: "بن لادن و القاعده تهدیدی برای افغانستان، منطقه و جهان – از جمله آمریکا – هستند." او حتی به مقامات آمریکایی هشدار داد که القاعده در حال برنامهریزی حملات عظیم است، اما نادیده گرفته شد.
این سخنرانی، جرقه خشم بن لادن را زد. اسامه بن لادن، در یک جلسه خصوصی، از نزدیکانش پرسید: "کی حاضره با احمد شاه مسعود برخورد کنه؟ چون اون به خدا و پسرانش آسیب زده." طبق شهادت ابوجندال، محافظ سابق بن لادن، "چند برادر داوطلب شدن تا مسعود رو ترور کنن و پاداش الهی بگیرن." این دستور مستقیم، عملیات را به راه انداخت – عملیاتی که توسط ایمن الظواهری (معاون بن لادن) و ابوحنی المصری (مسئول عملیات خارجی القاعده) هدایت میشد.
طرحریزی: اتاقهای تاریک اردوگاه دارونته
طرح ترور در بهار ۲۰۰۱، در اردوگاه آموزشی دارونته – یکی از پایگاههای اصلی القاعده در شرق افغانستان تحت کنترل طالبان – شکل گرفت. الظواهری، با تجربه در عملیات انتحاری، ایده نفوذ از طریق هویت جعلی را مطرح کرد: دو عامل عرب به عنوان خبرنگار بینالمللی، با یک دوربین مجهز به بمب.
دوربین سونی بتاکام BVW-200 AP، کلید عملیات بود. این دستگاه در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۰ از یک ماشین دزدیدهشده در گرونوبل فرانسه ربوده شد. صاحب آن، ژان-پل وینسنت، بعدها در مصاحبهای گفت: "اون شب، دزدها دوربین رو بردن و من افسرده شدم وقتی فهمیدم برای چی از اون استفاده شد."
کمربند باتری دوربین با ۴۰۰ گرم مواد منفجره C-4 پر شد – ترکیبی مرگبار که در اردوگاه دارونته مونتاژ گردید. نامه جعلی هم آماده شد: الظواهری در ژوئیه ۲۰۰۱، نامهای به زبان فرانسه غلطآمیز نوشت و ادعا کرد از "مرکز مشاهده اسلامی لندن" است. این نامه درخواست مصاحبه با مسعود را داشت و توسط عبدالرسول سیاف (رهبر جبهه شمالی) تأیید شد. ابوحنی المصری، از کندهر، با سیاف تماس گرفت و ادعا کرد از بوسنی با او تماس میگیرد.
دو عامل انتحاری انتخاب شدند: عبدالستار دحمانه (کریم توزانی)، ۳۹ ساله، تونسی متولد ۲۷ اوت ۱۹۶۲ در قابس، و راشد الوائر (قاسم بقالی)، ۳۱ ساله، مراکشی. دحمانه، رهبر عملیات، پس از ناکامی در دانشگاههای بلژیک و مشکلات اقامتی، در اواسط دهه ۱۹۹۰ به القاعده پیوست. او تحت تأثیر طارق معروفی و شیخ بسام عیاشی رادیکال شد. الوائر که "بزرگجثه و بوکسورمانند" توصیف شده، کمتر شناختهشده بود، اما هر دو در دارونته آموزش دیدند. طبق اسناد القاعده، این دو "داوطلب شهید" بودند.
از دارونته تا دره پنجشیر
۱۲ اوت ۲۰۰۱، دحمانه و الوائر اردوگاه دارونته را ترک کردند. با پاسپورتهای جعلی، از طریق پاکستان وارد افغانستان شدند. آنها ابتدا به دره پنجشیر و سپس به خواجه بهاءالدین در استان تخار که مقر موقت جبهه شمالی رفتند. آنها برای دیدار با مسعود مجبور شدند چند روز را در آنجا منتظر بمانند. فهیم دشتی، خبرنگار نزدیک به مسعود، بعدها گفت: "۱۰ روز با ما آرام و صبور بودن و هرگز اصرار بیجا نکردن."
در این مدت، آنها سؤالات مصاحبه را آماده کردند که بیشتر درباره بن لادن بود. مسعود، که همیشه محتاط بود، لیست سؤالات را بررسی کرد و مشکلی ندید. اما در سایهها، القاعده منتظر لحظه مناسب بود. طبق گزارشهای اطلاعاتی، ملا عمر (رهبر طالبان) نیز از این عملیات آگاه بود، هرچند که این موضوع را انکار میکرد ولی این ادعا بعدها توسط اسناد CIA تأیید شد.
دحمانه تروریست مصاحبهگر
لحظه به لحظه انفجار مرگبار
۹ سپتامبر ۲۰۰۱، ساعت ۱۱:۴۵ صبح به وقت محلی (UTC+4:30)، در خانه مهمان در خواجه بهاءالدین. مسعود، همراه با مسعود خلیلی (سفیر و مترجمش)، وارد اتاق شد. دحمانه و الوائر، با لباسهای ژورنالیستی – کت و شلوار و دوربین – منتظر بودند. دشتی دوربین خودش را برای ضبط مصاحبه تنظیم میکرد.
لحظه اول: دحمانه شروع به مصاحبه کرد. او به انگلیسی گفت: "وضعیت در افغانستان چطوره؟" خلیلی کلمه اول را به مسعود ترجمه کرد "What...".
لحظه دوم: قبل از اینکه مسعود پاسخ دهد، الوائر – که کمربند بمب را زیر لباس پنهان کرده بود – دکمه را فشرد. انفجار وحشتناک C-4، دوربین را متلاشی کرد و ترکشها به سینه و تنه مسعود اصابت کرد. دحمانه و الوائر فوراً مردند – اجسادشان تکهتکه شد. خلیلی زخمی شد، اما زنده ماند و بعدها شهادت داد: "انفجار مثل رعد بود؛ خون همه جا پاشید."
الوائر تروریست فیلمبردار
مسعود، با خونریزی شدید، بیهوش شد. محافظانش فوراً واکنش نشان دادند؛ او را به هلیکوپتر بردند و به کلینیک نظامی در فرخور تاجیکستان منتقل کردند. پزشکان مرگ او را در دقایق اول تایید کردند و ساعت مرگ رسمی حدود ۱۲ ظهر معین شد.
پنهانکاری و سایه ۱۱ سپتامبر
مرگ مسعود در ابتدا پنهان شد. رهبران جبهه شمالی، از جمله محمد قسیم فهیم (جانشین مسعود)، میترسیدند طالبان از آن سوءاستفاده کند و جبهه فروبپاشد. جسد به کولاب تاجیکستان منتقل شد و حتی برنامهریزی برای انتقال به مشهد ایران وجود داشت، اما در نهایت در سردخانه محلی ماند. خبر تا ۱۰ سپتامبر لو نرفت؛ بیبیسی ابتدا از "تلاش برای ترور" مسعود پرده برداشت، و نیویورک تایمز در ۱۱ سپتامبر نوشت: "گزارشها درباره سرنوشت رئیس شورشی ضدطالبان متناقض است."
دو روز بعد، ۱۱ سپتامبر، هواپیماها به برجهای دوقلو کوبیده شدند. ترور مسعود، مقدمهای برای این فاجعه بود – القاعده با حذف مسعود، راه را برای حمله به آمریکا هموار کرد. طبق اسناد بن لادن (پس از مرگش در ۲۰۱۱)، این عملیات بخشی از "پاکسازی پیش از طوفان" بود. القاعده مسئولیت را بر عهده گرفت، اما شایعاتی درباره نقش ISI پاکستان نیز وجود داشت که البته تکذیب شد.
میراث ترور شیر دره پنجشیر
القاعده مسعود را کنار زد تا عملیات 11 سپتامبر را بدون مشکل پیش ببرد. این چیزی است که از اسناد بن لادن بدست امد اما هرگز معلوم نشد چرا مسعود را سد راه این عملیات میدانستند و زنده ماندن او چگونه میخواست برای عملیات 11 سپتامبر مشکلساز شود. فاصله کوتاه زمانی ترور مسعود با حادثه 11 سپتامبر نیز نشان میدهد ترور او لازمه 11 سپتامبر نبود زیرا قطعا ریسک عدم موفقیت ترور محاسبه شده بود.
به هرحال احمدشاه مسعود ترور شد و دو روز بعد وقایع 11 سپتامبر با همان هدایت القاعده رخ داد. جهان از آن پس شاهد دورانی جدید از تحولات به ویژه در منطقه خاورمیانه شد. ایالات متحده به افغانستان و سپس عراق حمله کرد و این این کشورها را به اشغال خود درآورد، جریانهای سلفی با توجیه جهاد با اشغالگران توسعه یافت و در ادامه داعش از دل آن پدید آمد، اعتراضات مردمی در خاورمیانه برضد حاکمان شلعهور شد و چندین حکومت نیز سرنگون شدند، طالبان دوباره بر افغانستان مسلط شد و هند و پاکستان و اسرائیل و ایران تا مرز جنگی تمام عیار پیش رفتند.
اما هنوز این سؤال باقیست: اگر احمدشاه مسعود زنده میماند، آیا خاورمیانه و افغانستان مسیر دیگری را میرفت؟