جزایر سهگانه آزمونی برای حافظه تاریخی منطقه

اسناد حکومتی از دورههای صفوی و قاجار، نقشههای رسمی دولتهای اروپایی و حتی متون جغرافیایی اسلامی، همگی نشان میدهند که جزایر سهگانه در قلمرو ایران قرار داشتهاند. بر همین اساس، تلاش کشورهای عربی برای تغییر هویت تاریخی این جزایر بیشتر شبیه به بازنویسی تاریخ و نادیدهگرفتن واقعیتهای مستند است. چنین رفتاری نشاندهنده شکاف میان روایت سیاسی و واقعیت تاریخی است.
پرهام پوررمضان در اعتماد نوشت: ادعاهای کشورهای عربی درباره جزایر سهگانه درحالی مطرح میشود که واقعیتهای تاریخی و حقوقی کاملا خلاف آن را نشان میدهند. این جزایر در تمام نقشهها و متون معتبر تاریخی، بخشی از قلمرو ایران به شمار آمدهاند و حتی قدرتهای استعماری مانند بریتانیا نیز در گزارشهای خود به حاکمیت ایران اذعان داشتهاند.
با این حال، طرفهای عربی با برجستهسازی این موضوع در بیانیههای اتحادیه عرب و نشستهای بینالمللی، تلاش میکنند این ادعاها را به یک مساله منطقهای تبدیل کرده و آن را به افکار عمومی جهان تحمیل کنند.
ازسوی دیگر، تکرار مداوم چنین ادعاهایی بیش از آنکه برمبنای یک خواست واقعی برای بازگشت سرزمینی باشد، بیشتر یک ابزار سیاسی برای ایجاد فشار بر ایران و بهرهبرداری تبلیغاتی در داخل کشورهای عربی است.
این رویکرد نه تنها کمکی به حل مسائل واقعی منطقه نمیکند، بلکه به گسترش بیاعتمادی و دامن زدن به تنشهای امنیتی در خلیجفارس منجر میشود. بنابراین، موضوع جزایر سهگانه تنها یک بحث تاریخی ساده نیست، بلکه به میدان جدال سیاسی و ژئوپلیتیک تبدیل شده که شناخت دقیق ابعاد آن برای درک رفتار ایران و طرف عربی ضروری است.
اهمیت جزایر سهگانه در درجه نخست به موقعیت ژئوپلیتیک آنها بازمیگردد. این جزایر در ابتدا خلیجفارس و در نزدیکی تنگه هرمز قرار دارند؛ جایی که روزانه بخش بزرگی از انرژی جهان از آن عبور میکند. تسلط بر این گذرگاه استراتژیک به معنای توانایی کنترل بخشی از تجارت جهانی انرژی است. برای ایران، این جزایر نه تنها بخشی از سرزمین ملی، بلکه نقطهای اثرگذار در تامین امنیت ملی و استمرار نقش تاریخی کشور در خلیجفارس به شمار میآیند.
در بُعد تاریخی، پیوند ایران با این جزایر بسیار ریشهدار است. اسناد حکومتی از دورههای صفوی و قاجار، نقشههای رسمی دولتهای اروپایی و حتی متون جغرافیایی اسلامی، همگی نشان میدهند که جزایر سهگانه در قلمرو ایران قرار داشتهاند. بر همین اساس، تلاش کشورهای عربی برای تغییر هویت تاریخی این جزایر بیشتر شبیه به بازنویسی تاریخ و نادیدهگرفتن واقعیتهای مستند است. چنین رفتاری نشاندهنده شکاف میان روایت سیاسی و واقعیت تاریخی است.
از نظر حقوق بینالملل نیز حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه دارای پشتوانه است. ایران در سال ۱۹۷۱، پیش از خروج بریتانیا از منطقه، توافقی رسمی با امارت شارجه درباره ابوموسی امضا کرد و بلافاصله پرچم خود را بر جزایر سهگانه برافراشت. از آن زمان تاکنون ایران بدون وقفه حضور موثر نظامی و اداری در جزایر داشته و این استمرار حاکمیت، مطابق اصول حقوق بینالملل، نشانه مالکیت بلامنازع است. بنابراین، ادعای «اشغال» یا «غیرقانونی بودن حضور ایران» هیچ پایه حقوقی ندارد.
باید توجه داشت که طرح مداوم ادعاهای ارضی ازسوی کشورهای عربی نه یک اختلاف واقعی بر سر مالکیت، بلکه یک ابزار فشار سیاسی است. این کشورها در شرایط داخلی و منطقهای خاص، از موضوع جزایر به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای تحریک احساسات ملیگرایانه استفاده میکنند. چنین رفتاری نه تنها کمکی به ثبات منطقه نمیکند، بلکه میتواند موجب بیاعتمادی بیشتر و تشدید شکاف میان ایران و همسایگان عرب شود. در مقابل، ایران با درک اهمیت استراتژیک و هویتی جزایر سهگانه، آنها را خط قرمز خود تعریف کرده و هیچگونه انعطاف یا سازشی در این زمینه نشان نخواهد داد.
از نگاه قدرتهای فرامنطقه ای؛ روسیه همواره تلاش کرده روابط نزدیکی با ایران و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس حفظ کند در مساله جزایر سهگانه، مسکو هیچگاه رسما حاکمیت ایران را زیر سوال نبرده است. در عین حال، در برخی بیانیههای مشترک روسیه با شورای همکاری خلیجفارس، بهصورت کلی از «حل مسالمتآمیز اختلافات مرزی» سخن گفته شده است؛ عبارتی که طرف عربی آن را به سود خود تفسیر کرده است.
با این وجود، روسیه در سطوح دوجانبه با ایران، بارها تاکید کرده که موضوع جزایر را یک مساله حاکمیتی میداند و از هرگونه تنشزایی در این زمینه پرهیز میکند. واقعیت این است که روسیه باتوجه به روابط استراتژیک با ایران، به ویژه در حوزه نظامی و انرژی، تمایلی به تضعیف موضع تهران ندارد، اما همزمان میکوشد مناسبات اقتصادی و تسلیحاتی خود با امارات و عربستان را نیز حفظ کند.
در نگاهی دیگر؛ چین نیز سیاستی مشابه و حتی محتاطانهتر از روسیه اتخاذ کرده است. پکن به دلیل وابستگی شدید به انرژی خلیجفارس، مایل است با همه کشورهای منطقه روابط متوازن داشته باشد، به همین دلیل در بیانیههای مشترک با کشورهای عربی، گاه عباراتی دیده میشود که به «حمایت از راهحل مسالمتآمیز درباره جزایر» اشاره دارد.
این موضع هر چند بهظاهر بیطرفانه است، اما عملا فضای تبلیغاتی به نفع طرف عربی ایجاد میکند. با این حال، چین در تعاملات دوجانبه با ایران، از ورود به جزییات این مساله خودداری کرده و همواره تلاش کرده آن را موضوعی «بین ایران و کشورهای عربی» معرفی کند. حال با توجه به موارد مذکور، ادامه این روند را در قالب سه سناریو بررسی خواهم کرد:
سناریوی شماره۱: ادامه ادعاهای تبلیغاتی اعراب
در این سناریو، کشورهای عربی به ویژه امارات متحده عربی، همچنان بر تکرار ادعاهای خود در مجامع منطقهای و بینالمللی تمرکز میکنند. این ادعاها بیش از آنکه ریشه در یک مطالبه واقعی داشته باشند، ابزاری برای تقویت انسجام داخلی و نشان دادن نوعی «همبستگی عربی» است. بیانیههای دورهای اتحادیه عرب یا نشستهای شورای همکاری خلیجفارس، معمولا محل اصلی این ادعاهاست.
هدف اصلی طرف عربی در این روند، ایجاد فشار روانی و تبلیغاتی علیه ایران و القای این تصور است که موضوع جزایر سهگانه یک «اختلاف حلنشده» است، درحالی که از نظر حقوقی و تاریخی چنین اختلافی اساسا وجود ندارد. ایران در برابر این سناریو، با تکیه بر اسناد تاریخی و حقوقی، ادعاهای عربی را بیاساس میخواند و آن را بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی میداند.
راهبرد تهران در این وضعیت، حفظ موضع قاطع مبنی بر غیرقابل مذاکره بودن جزایر و همزمان استفاده از دیپلماسی فعال برای خنثی کردن اثر تبلیغات عربی است. ایران از طریق ارتباط مستقیم با کشورهای منطقه، گفتوگوهای دو یا چندجانبه و همچنین بهرهگیری از رسانههای بینالمللی، تلاش میکند تصویر روشنتری از واقعیت تاریخی و حقوقی جزایر ارایه دهد و مانع از آن شود که ادعاهای عربی به افکار عمومی جهانی تحمیل شود.
سناریوی شماره ۲: تلاش برای بینالمللیسازی موضوع
در این سناریو، کشورهای عربی به جای محدود ماندن به بیانیههای تبلیغاتی، تلاش میکنند موضوع جزایر سهگانه را به عرصههای بینالمللی بکشانند. ارجاع پرونده به سازمان ملل، جلب حمایت قدرتهای بزرگ و صدور بیانیههای مشترک با کشورهای تاثیرگذار مانند چین و روسیه، بخشی از این راهبرد است. هدف طرف عربی آن است که ادعای خود را از سطح یک نزاع منطقهای فراتر برده و به عنوان یک «اختلاف حقوقی بینالمللی» معرفی کند.
چنین اقدامی اگرچه از منظر حقوقی بیپایه است، اما میتواند فضای رسانهای و دیپلماتیک را علیه ایران سنگینتر سازد. ایران در برابر این روند، موضعی کاملا قاطع اتخاذ میکند. تهران بارها اعلام کرده که حاکمیت بر جزایر سهگانه نه موضوع مذاکره است و نه قابلیت داوری بینالمللی دارد.
در این وضعیت، ایران احتمالا علاوه بر تاکید بر اسناد تاریخی و حقوقی، از ابزارهای دیپلماسی منطقهای و جهانی برای جلوگیری از مشروعیتبخشی به ادعاهای عربی بهره خواهد گرفت. در صورت افزایش فشارها، ایران میتواند حضور نظامی و اداری خود در جزایر را پررنگتر کند تا هم پیام قاطعیت ارسال شود و هم نشان دهد که هیچگونه تلاشی برای بینالمللیسازی نمیتواند بر واقعیت حاکمیت تاریخی و عملی ایران تاثیر بگذارد.
سناریوی شماره ۳: همکاری منطقهای با احترام به واقعیتهای تاریخی
در این سناریو، کشورهای عربی میپذیرند که پیگیری مداوم ادعاهای ارضی نتیجهای جز تشدید تنشهای منطقهای ندارد، به همین دلیل، به جای تاکید بر ادعاهای بیپایه، مسیر همکاری امنیتی و اقتصادی با ایران را درپیش میگیرند. این همکاری میتواند در حوزههایی مانند حفاظت از امنیت انرژی در خلیجفارس، مقابله با تروریسم و توسعه پروژههای مشترک اقتصادی تعریف شود.
پذیرش واقعیت تاریخی حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه، مقدمهای برای ایجاد اعتماد متقابل خواهد بود و میتواند از رقابتهای پرهزینه بکاهد. ایران در چنین شرایطی آماده است که با رویکردی سازنده، همسایگان عرب خود را در پروژههای منطقهای مشارکت دهد. تهران بارها نشان داده که خواهان خلیجفارسی باثبات و عاری از دخالت خارجی است.
اگر طرف عربی حاکمیت ایران بر جزایر را به رسمیت بشناسد، مسیر برای شکلگیری یک نظم امنیتی بومی باز خواهد شد؛ نظمی که در آن همه کشورهای منطقه بدون تکیه به قدرتهای فرامنطقهای، امنیت جمعی را تضمین کنند. در این چارچوب، جزایر سهگانه نه نقطه اختلاف، بلکه میتوانند به کانون همکاری و ثبات منطقهای تبدیل شوند. در پایان گفتنی است که؛ بررسی تاریخی، حقوقی و ژئوپلیتیک نشان میدهد که حاکمیت ایران بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک یک واقعیت تثبیتشده است که هیچگونه مبنای حقوقی برای تردید در آن وجود ندارد.
استمرار حضور اداری و نظامی ایران در جزایر، توافق رسمی سال ۱۹۷۱ با شارجه و اسناد تاریخی متعدد از دوران صفوی تا معاصر، همگی نشان میدهد که ادعاهای عربی فاقد اعتبار حقوقی است و بیشتر در چارچوب رقابتهای سیاسی و تبلیغاتی مطرح میشوند. از این منظر، جزایر سهگانه بخشی جداییناپذیر از قلمرو ملی ایران بوده و طرح مکرر ادعاهای خلاف واقع، بیشتر تلاشی برای بهرهبرداری سیاسی است تا یک اختلاف واقعی مرزی. با این حال، تداوم این ادعاها میتواند آثار منفی بر ثبات منطقهای بگذارد و زمینهساز سوءاستفاده قدرتهای فرامنطقهای شود.
بنابراین، راهبرد ایران باید ترکیبی از دو بعد قاطعیت و ابتکار دیپلماتیک باشد؛ قاطعیت در دفاع از تمامیت ارضی و ابتکار در ارایه سازوکارهای همکاری منطقهای. تنها در چنین چارچوبی میتوان هم حاکمیت ملی را حفظ کرد و هم از تبدیل اختلافات تبلیغاتی به بحرانهای امنیتی جلوگیری نمود. نتیجه نهایی آن است که آینده خلیجفارس به پذیرش واقعیتهای تاریخی و حقوقی وابسته است؛ واقعیتی که در آن جزایر سهگانه بیتردید ایرانی هستند و خواهند ماند.