نقد فیلم «هیچ راه دیگری نیست» (No Other Choice)؛ تاریخ، تلخ، خندهدار و آشنا

فیلم سینمایی «هیچ راه دیگری نیست» درباره زندگی انسانهایی است که تبدیل به یک عروسک خیمه شب بازی دنیای سرمایهداری شدهاند و زمانی که به اجبار کنار میروند، دچار فروپاشی میشوند.
فرارو- فیلم سینمایی «هیچ راه دیگری نیست» در 29 آگوست (7 شهریور) در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد.
به گزارش فرارو، این فیلم کرهای درباره مردی است که همه چیز خود را از دست داده و برای زنده ماندن چارهای جز کشتن رقیبانش پیدا نمیکند.
این فیلم بر اساس رمان ترسناک «تبر» نوشته «دونالد وست لیک» ساخته شده است. داستان درباره خانوادهای است که اتفاقات پیشبینی نشده زندگی آنها را به هم میریزد. ماجرا از جایی شروع میشود که پدر خانواده «یو منسو» با بازی «لی بیونگ هان» کار خود را از دست میدهد. او در یک کارخانه کار میکرد که حالا با تغییر صاحبان آنجا، درگیر تعدیل و در نهایت اخراج شده است. «منسو» فقط سه ماه وقت دارد شغل جدیدی را پیدا کند تا زندگی خانوادگیاش از بین نرود.
او هر چه تلاش میکند به در بسته میخورد به همین دلیل ایدهای ترسناک به ذهنش میرسد. «منسو» با استفاده از تجربهای که در دنیای صنعت داشته، در یک مجله یک آگهی استخدام چاپ میکند و به وضوح اعلام میکند تنها به درخواستهایی که با پست ارسال شود، رسیدگی میشود. او با استفاده از همین اطلاعات ارسالی، متقاضیان را میکشد تا تعداد بیکاران در جامعه کمتر شود. «منسو» این ایده را در مقابل تصمیم اخراجش انتخاب کرده، زمانی که روسای کارخانه به او گفتند برای کاهش هزینهها چارهای جز اخراج نداشتند. حالا «منسو» نیز فریاد میزند برای زندگی چارهای جز قتل عام ندارد.
در فیلم «هیچ راه دیگری نیست»، قاتل تا پایان داستان به کشتن ادامه نمیدهد و خیلی زود متوقف میشود و روند داستان به سمت دیگری میرود. مخاطب به وضوح فروپاشی خانواده را میبیند، پدری که بیکار و بیمار شده، مادری که مجبور به انجام کارهای بیارزش ارزش در مطب یک دندانپزشک بدجنس برای گذران زندگی است و پسری که متهم به دزدی شده است.
انتخابی ترسناک برای زنده ماندن در دنیای سرمایهداری
فیلم یک فضای کمدی شبیه آثار بریتانیایی دارد که هرچه جلوتر میرود از آن فاصله میگیرد و تبدیل به کمدی سیاه از وضعیت کره میشود. در حقیقت «هیچ راه دیگری نیست» یک کمدی سیاه است که در کنار جنایت و اتفاقات تلخ و زننده قتلها را به شکل طنزآمیز نشان میدهد. در دورانی که هر روز به تعداد قربانیهای شرکتهای چند ملیتی و کارخانههای بزرگ اضافه میشوند، «هیچ راه دیگری نیست»، فضایی را به تصویر میکشد که مخاطب با «منسو» احساس همدردی میکند و حتی به او برای کشتن دیگران حق میدهد. فیلمبرداری خیره کننده، طراحی بینقص و موسیقی جذاب به مخاطب این اجازه را میدهد که به لایههای پنهانی ذهن «منسو» نفوذ کند و راهی برای نجات پیدا کند.
یکی از تراژدیترین تناقضهای فیلم این است که «منسو» این راه را انتخاب میکند تا فقط از تغییر طبقه اقتصادی و اجتماعیاش جلوگیری کند. برای او بهشت جایی است که از گلخانه باشکوهش به گلهایش نگاه میکند و فقیر شدن این بهشت را از بین میبرد، در حالی که با انتخابهایش جهنمی جدید برای خودش میسازد.
«هیچ راه دیگری نیست» در عین حال که داستان را روایت میکند، درباره خطر تبدیل شدن انسانها به ماشینهای کوکی یک شکل هشدار میدهد. اتفاقی که توسط دنیای سرمایهداری رخ میدهد و ممکن است انسانیت را زیر سوال ببرد. در نهایت این فیلم تاریک، تلخ و خندهدار و به طرز ترسناکی آشنا مخاطب را با این پرسش تنها میگذارد که اگر جای «منسو» بود چه انتخابی میکرد؟