پلمب نهادهای مدنی در تهران؛ زاکانی از صادقخان الگو بگیرد

یک جامعهشناس گفت: در همه جای دنیا بهویژه در شهرهای پیشرفته شهرداریها از فعالیتهای مدنی، فرهنگی و هنری حمایت سخاوتمندانهای میکنند. بر همین پایه، این اقدامات زاکانی در پلمپ کردن نهادهای مدنی با وظایف قانونی مدیریت شهری در زمینه اجتماعی و فرهنگی منافات دارد و جای شگفتی و تاسف دارد. بسیاری از شهرهای جهان نمونههای موفقی هستند که شهرداریها نقش فعال و حمایتی در توسعه فعالیتهای مدنی، فرهنگی و اجتماعی دارند. برای مثال، صادقخان، شهردار لندن با سیاستهای مبتنی بر حمایت از نهادهای مدنی و انجمنهای فرهنگی شناخته میشود.»
اقدام شهرداری تهران برای پس گرفتن ساختمانهایش از نهادهای مدنی، آخرینبار همین چند روز قبل بود، تعطیلی ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران درحالی خبرساز شد که قبلتر هم شاهد تجربهی مشابهی در شهر بودیم، خانه اندیشمندان علوم انسانی و البته انجمن جامعهشناسی ایران با همین سرنوشت مواجه شدند؛ همه این سه مورد دو وجه مشترک دارند، اول اینکه شهرداری تهران درباره مالکیت ساختمانها ادعا دارد، دوم اینکه سمتوسوی نگرش نهادهای گفته شده با نگرش مدیران فعلی شهر تهران متفاوت است.
به گزارش خبرآنلاین، شاید برای همین هست که برخی معتقدند اقدام شهرداری برای پس گرفتن ساختمانهایش از روی «تنگنظری» است، درحالیکه بهنظر میرسد اگر شهرداری قرار باشد با حسن نیت و مبتنی با قانون شهر رفتار کند حداقل درخصوص نهادهای مدنی باید رویکرد حمایتگر داشته باشد، آنهم درحالیکه شهردار تهران هر هفته در جلسه هیات دولتی شرکت میکند که تک واژه منتسب به آن «وفاق» است.
حسین ایمانی جاجرمی یک جامعهشناس است، او استاد دانشگاه تهران است و بیشتر در حوزه شهر مطالعه میکند، ایمانی جاجرمی معتقد است درحالیکه بدنهی نهادهای مدنی در جامعهی ایرانی نحیف است انتظار میرود شهرداری تهران برای فربه کردن آن تلاش کند، نه اینکه با اقدامهایی از جنس پس گرفتن ساختمان سنگی در مسیر توسعه نهادهای مدنی شود.
این جامعهشناس میگوید: «در همه جای دنیا بهویژه در شهرهای پیشرفته شهرداریها از فعالیتهای مدنی، فرهنگی و هنری حمایت سخاوتمندانهای میکنند، زیرا این فعالیتها در دنیایی که بازار و پول معیار همه چیز شده ارزشمند هستند. افرادی که برای هنر، فرهنگ، روزنامهنگاری، آموزش جامعهشناسی و امثال آن فعالیت میکنند، باید مورد حمایت قرار گیرند. قانون شهرداریها و شوراها نیز وظیفه مدیریت شهری را حمایت از این فعالیتها از جمله ارائه کمکهای مالی برای آموزش، پرورش و فرهنگ تعیین کرده است. اما متأسفانه در تهران به جای توسعه این فعالیتها شاهد رفتارهایی هستیم که این نهادها را محدود میکند.»
در ایران حدود ۱۸ درصد مردم تجربه عضویت در انجمنهای داوطلبانه دارند
نظر شما درباره اقدام اخیر شهرداری تهران در تعطیلی نهادهایی مانند انجمن جامعهشناسی، خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن صنفی روزنامهنگاران چیست؟
این اقدامات با وظایف قانونی مدیریت شهری در زمینه اجتماعی و فرهنگی منافات دارد و جای شگفتی و تاسف دارد. چنین اقداماتی با قوانین مدیریت شهری مانند بند ۶ ماده ۵۵ قانون شهرداریها برای حمایت از مؤسسات فرهنگی و اجتماعی و بند ۷ ماده ۸۰ قانون شوراها برای تأسیس انجمنهای اجتماعی و فرهنگی تعارض دارد. شهرداری موظف به حمایت از چنین نهادهایی (مانند مراکز فکری علوم انسانی و انجمنهای صنفی رسانه) است، نه بازپسگیری فضاهای آنها که منجر به اختلال در فعالیتهای فرهنگی (مانند همایشهای اندیشمندان) و اجتماعی (مانند حمایت از حقوق روزنامهنگاران) میشود.
این اقدامات پیامدهای منفی در حوزه کاهش مشارکت مدنی یا فعالیتهای داوطلبانه خواهد داشت. تخلیه آنها بدون ارائه جایگزین، مشارکت عمومی را کاهش میدهد حتی اگر بر اساس حکم قضایی (مانند ابطال قرارداد) باشد، شهرداری میتوانست از طریق مذاکره یا واگذاری جدید حمایت کند، اما رویکرد بازپسگیری نشاندهنده اولویت مدیریت املاک بر حمایت فرهنگی است.
فقط ۱۰ تا ۱۵ درصد بهطور فعال در تشکلهای مردمنهاد مشارکت میکنند
چرا وجود این نهادهای مدنی برای شهر اهمیت دارند؟
این نهادها در واقع بخشی از زیرساختهای اجتماعی شهر هستند. خانه اندیشمندان علوم انسانی جایی است که افراد گرد هم میآیند و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد؛ یا انجمن جامعهشناسی که در کنار دانشگاه، آموزشهای اجتماعی را با هزینهای ناچیز برعهده دارد. این مراکز بودجه دولتی و امکانات گسترده ندارند و عمدتاً با کار داوطلبانه و رایگان اعضا اداره میشوند. در ایران، تخمین زده میشود تنها حدود ۱۸ درصد مردم تجربه عضویت در انجمنهای داوطلبانه دارند و فقط ۱۰ تا ۱۵ درصد بهطور فعال در تشکلهای مردمنهاد مشارکت میکنند.
از سوی دیگر، هرچند حدود ۱۲ درصد جمعیت کشور عضو کتابخانههای عمومی هستند، اما تنها ۳ درصد بهعنوان عضو فعال بهطور منظم از خدمات آنها بهره میبرند. این آمار بهروشنی نشان میدهد که نهادهای مدنی و فرهنگی مانند خانه اندیشمندان یا انجمنهای علمی، میتوانند نقش حیاتی در جبران این خلأ و تقویت مشارکت اجتماعی داشته باشند.
مدیران شهری نهادهای فرهنگی و علمی را متعلق به گروههای رقیب سیاسی میدانند
ریشه این تصمیمات شهرداری چیست؟
این رفتارها جای تأمل دارد و به نظر میرسد بخشی از آن ناشی از تنگنظری یا تصور برخی مدیران شهری است که نهادهای فرهنگی و علمی را متعلق به گروههای رقیب سیاسی میدانند. چنین اقداماتی با وظایف قانونی شهرداری در حمایت از فعالیتهای فرهنگی، هنری و اجتماعی سازگار نیست و ضروری است که شهرداری توضیح دهد چرا تصمیم به محدودسازی این نهادها گرفته شده است.
این محدودیتها چه تأثیری بر جامعه مدنی دارد؟
این برخوردها میتواند به نابودی فعالیتهای مدنی منجر شود. با محدود کردن این انجمنها فعالیتشان به تدریج کمرنگ شده و حتی به فراموشی سپرده میشوند. در جامعهای که به سمت سالمندی، انزوا و تکزیستی پیش میرود، این نهادها افراد را به جامعه متصل نگه میدارند. محدود کردن آنها مشارکت مردمی و انسجام اجتماعی را تضعیف میکند. در زمان بحرانها، این نهادها به دلیل اعتبار کلامشان میتوانند کمککننده باشند، اما با تضعیف آنها، شهر از این ظرفیت محروم میشود.
این مراکز علاوه بر تقویت مشارکت مردمی و انسجام اجتماعی، در زمان بحرانها با اعتبار و اعتماد عمومی خود میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند. آنها را میتوان بخشی از زیرساخت اجتماعی برشمرد. با تضعیف آنها شهر نه تنها از ظرفیت اجتماعی مهمی محروم میشود، بلکه توان پاسخگویی جامعه به مسائل و چالشها نیز کاهش مییابد.
موفقیت مدیریت شهری به توانایی حمایت از جامعه مدنی برای مشارکت مردم وابسته است
آیا نمونههای جهانی برای الگوبرداری وجود دارد؟
بله، بسیاری از شهرهای جهان نمونههای موفقی هستند که شهرداریها نقش فعال و حمایتی در توسعه فعالیتهای مدنی، فرهنگی و اجتماعی دارند. برای مثال، صادقخان، شهردار لندن با سیاستهای مبتنی بر حمایت از نهادهای مدنی و انجمنهای فرهنگی شناخته میشود؛ همچنین شهرداریهای بارسلونا، کوالالامپور و استانبول با وجود چالشهای سیاسی، حمایت گستردهای از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی دارند.
تجربه این شهرها نشان میدهد که موفقیت مدیریت شهری امروز نه تنها بر اساس زیرساختهای فیزیکی، بلکه بر اساس سرمایه اجتماعی و فرهنگی شهر سنجیده میشود. شهرداری تهران میتواند از این مدلها الگوبرداری کرده و به جای محدود کردن، توسعه و تقویت فعالیتهای مدنی و فرهنگی را در دستور کار قرار دهد. موفقیت و اعتبار مدیریت شهری در نهایت به توانایی آن در حمایت از جامعه مدنی و ایجاد فضا برای مشارکت مردم وابسته است.
در همه جای دنیا بهویژه در شهرهای پیشرفته شهرداریها از فعالیتهای مدنی، فرهنگی و هنری حمایت سخاوتمندانهای میکنند، زیرا این فعالیتها در دنیایی که بازار و پول معیار همه چیز شده ارزشمند هستند. افرادی که برای هنر، فرهنگ، روزنامهنگاری، آموزش جامعهشناسی و امثال آن فعالیت میکنند، باید مورد حمایت قرار گیرند.
قانون شهرداریها و شوراها نیز وظیفه مدیریت شهری را حمایت از این فعالیتها از جمله ارائه کمکهای مالی برای آموزش، پرورش و فرهنگ تعیین کرده است. اما متأسفانه در تهران به جای توسعه این فعالیتها شاهد رفتارهایی هستیم که این نهادها را محدود میکند، آن هم در جامعهای که فعالیتهای مدنی به خودی خود ضعیف است. در بسیاری از شهرها مانند پاریس، استانبول یا بارسلونا، شهرداریها ساختمانها و فضاهای عمومی را در اختیار انجمنهای فرهنگی و هنری قرار میدهند و بخشی از بودجه شهری را صرف پشتیبانی از این نهادها میکنند.
مدیران شهری همواره حامی فعالیتهای فرهنگی، هنری و مدنیاند، چون این فعالیتها سرمایه اجتماعی شهر را تقویت میکند و بدون حمایت عمومی دوام چندانی ندارند. حتی قوانین خود ما هم همان طور که گفته شد وظایف مدیریت شهری را فقط به خدمات عمرانی محدود نکرده و بر پشتیبانی از آموزش، فرهنگ و فعالیتهای اجتماعی تأکید کرده است. بنابراین حمایت از مراکزی مثل خانه اندیشمندان نه یک لطف، بلکه وظیفه قانونی شهرداری است. با این حال در تهران به جای گسترش چنین نهادهایی شاهد محدودیت هستیم؛ آن هم در جامعهای که فعالیتهای مدنی از ابتدا ضعیف بوده است. این رویکرد در نهایت به زیان شهر و شهروندان تمام میشود.
محدودسازی نهادهای فرهنگی اجتماعی به نارضایتی عمومی منجر میشود
این نهادها چگونه میتوانند استقلال خود را حفظ کنند؟
حفظ استقلال نهادهای مدنی، به ویژه انجمن جامعهشناسی، انجمن صنفی روزنامهنگاران و خانه اندیشمندان علوم انسانی، کار سادهای نیست؛ زیرا این مراکز معمولاً بنیه مالی ضعیفی دارند و به حمایت نیازمندند. با این حال، در حالت ایدهآل، آنها باید به سمت استقلال مالی حرکت کنند تا بتوانند آزادانه دیدگاهها و نقدهای خود را بیان کنند و وابسته به فشارها یا انتظارات حمایتکنندگان نباشند. هر کمکی، حتی از سوی دولت یا شهرداری، ممکن است با انتظارات ضمنی یا فشارهایی همراه باشد، بنابراین ایجاد منابع مالی مستقل میتواند تضمینکننده استقلال و اعتبار نهادهای مدنی باشد.
شهرداری تهران از امکانات و منابع مالی گستردهای برخوردار است و حمایت از نهادهای فرهنگی و علمی، در مقایسه با این منابع، رقم چندانی نیست. در گذشته، امکانات شهری به گروهها و نهادهای مختلف، فارغ از گرایش سیاسی، واگذار میشد، اما محدود کردن یا پس گرفتن این فضاها امروز نوعی تبعیض به نظر میرسد. بنابراین پس گرفتن یک ساختمان که مالکیت آن منتقل نشده، نه تنها توجیهپذیر نیست، بلکه به اعتبار و اعتماد عمومی به مدیریت شهری آسیب میزند.
راهکار شما برای این مسئله چیست؟
شهرداری تهران باید گزارش شفاف و مستندی درباره دلایل محدودسازی نهادهای مدنی ارائه دهد و توضیح دهد که آیا این تصمیمات با وظایف قانونی آن همخوانی دارد یا خیر. مدیریت شهری باید نگاه جامع و بیطرفانه داشته باشد و حتی در صورتی که مواضع این نهادها با سیاستهایش متفاوت است، از فعالیتهای فرهنگی، هنری و علمی حمایت کند. محدود کردن این نهادها نه تنها به جامعه مدنی آسیب میزند، بلکه در شرایط نیاز به مشارکت و همکاری مردم، شهر را از ظرفیتهای حیاتی محروم میکند.
از منظر سیاستگذاری، شهرداری میتواند با ایجاد سازوکارهای شفاف حمایت مالی، اعطای امکانات و همکاری در پروژههای آموزشی و فرهنگی، نهادها را تقویت کند بدون آنکه استقلال و بیطرفی آنها خدشهدار شود. حمایت از این فضاها هم به توسعه فرهنگی و اجتماعی شهر کمک میکند و هم اعتبار مدیریت شهری را افزایش میدهد؛ در مقابل، محدودسازی و تخریب این فضاها به کاهش سرمایه اجتماعی و نارضایتی عمومی منجر میشود. در نهایت، این تجربه میتواند تلنگری باشد تا نهادهای مدنی به استقلال مالی و شفافیت خود توجه کنند و مدیریت شهری نیز به جای محدودسازی، حمایت و توسعه این ظرفیتها را در دستور کار قرار دهد.