بررسی پرونده قتل زن جوان در مشهد؛ IQ در اوج نیاز جنسی یک چهارم میشود!

پرونده قتل اخیر در مشهد با انگیزه هوسهای شیطانی، بحث مهاجرتهای غیرقانونی و پیامدهای اجتماعی آن را مورد پرسش قرار داده است. در این میان مطرح است که در صورت عدم وجود نظارت دقیق و شفاف بر این نوع مهاجرت، باید انتظار تکرار حوادثی مشابه این پرونده را داشت؟
فرارو- ۱۷ مرداد ماه جسد زن جوانی در خانه ویلایی خود در مشهد پیدا شد. ابتدا به نظر میرسید «سرقت» عامل این جنایت باشد. اما بررسیها حقیقت دیگری را آشکار کرد. قاتل ۱۹ساله افغان در بازجویی از انگیزه خود پرده برداشت که ابعاد پرونده را وسیعتر کرد.
به گزارش فرارو، طبق اعترافات «حامد-م»، انگیزه قتل زن جوان مشهدی، نه سرقت، بلکه «هوسهای شیطانی» بوده است. او از ۱۳ سالگی به شکل غیرقانونی وارد ایران شده بود. حامد خود را فرزند طلاق میداند که رابطهای نزدیک با پدر و ناپدری نداشته و بارها از آنان گریخته بود. در بخشی از اعترافاتش گفته است: «هوس چشمانم را کور کرده بود.»
اما این هوسها چگونه شکل میگیرند و چه فرصتهایی اجازه تحقق چنین جنایتی را فراهم میکنند؟ چه شکافی میان نظارت کلان و کنترل ورود مهاجران ممکن است زمینهساز چنین رفتارهایی باشد؟ آیا تفاوتهای فرهنگی و جامعهشناختی میان ایران و افغانستان میتواند تاثیری پنهان بر ذهن و انتخابهای فرد داشته باشد؟
در این خصوص علیرضا شریفی یزدی، جامعه شناس و روانشناس اجتماعی در گفتوگو با فرارو گفت: «بینظمی در ثبت و نظارت مهاجران، بستر وقوع جرایم را فراهم میکند؛ وقتی جمعیت گستردهای وارد کشور میشوند و سیستم هیچ مشخصاتی از آنها ندارد، از شیوه زندگی گرفته تا فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی، این خلاها میتوانند منجر به وقوع جرم و خشونت شوند.»
نمیدانیم این افراد به کجا وابستهاند و چرا وارد کشور شدهاند؟
علیرضا شریفی یزدی به فرارو گفت: «مسأله امنیت اجتماعی پدیدهای است که عوامل متفاوتی در آن تأثیرگذارند. یکی از مهمترین این عوامل، ثبت تمامی رخدادهاست. علاوه بر این، کسانی که در یک فضای جغرافیایی زندگی میکنند، باید به شکل رسمی و قانونی قابل رصد و پیگیری باشند. وقتی در دورههایی از حیات حکمرانی، مرزهای شرقی کشور آزاد یا رها میشوند و گروههایی نه به صورت صد هزار نفری، بلکه در برخی موارد به شکل میلیونی، بهطور غیرقانونی وارد کشور میشوند، شناختی از هویت، مبدا، شناسنامه، انگیزه، سن و تحصیلات مهاجران به دست نمیآید. در این میان، نمیدانیم این افراد به کجا وابستهاند و بر اساس چه قاعدهای وارد کشور شدهاند.»
وی افزود: «وقتی در دورههایی کمکاری شده یا براساس تفکری مانند این نمونه که مرزها عمداً باز گذاشته شدهاند تا موازنه جمعیتی به نفع گروه خاصی تغییر کند، با چنین پدیدهای مواجه میشویم، که البته مشخص نیست این سخن میتواند پایه داشته و درست باشد.»
اتفاقی شبیه به آنکه در مشهد افتاده قابل پیشبینی است/ با خیل عظیمی از مهاجران روبه روییم که هیچ مشخصاتی از آنها نداریم
این جامعهشناس گفت: «این جمعیت کثیر وارد کشور ما شدهاند و پیامدهای کوچکتر و ریز آن، همچون اتفاقی که در مشهد افتاده، از قبل قابل پیشبینی بوده است. زیرا وقتی در کشور خود هستید یا وارد کشور مقصد میشوید، از بدو ورود مشخصات شما ثبت شده و یک نظارت قانونی و اجتماعی بر عملکرد شما اعمال میشود؛ بنابراین بسیاری از رخدادهایی که در شرایط دیگری ممکن است به وجود آید، رخ نمیدهد.»
وی ادامه داد: «بنابراین، اولین مسأله در بحث آسیبشناسی این است که ما با خیل عظیمی از مهاجران روبهرو هستیم که سیستم هیچ مشخصاتی از آنها ندارد؛ از شیوه زندگی کردن آنها گرفته تا مقدار وارد و خارج کردن ارز، که همگی بر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه تأثیرگذار خواهد بود. این مسائل باید به حساب کمکاری برخی مسئولین، بهخصوص وزارت کشور یا زیرمجموعههای آن گذاشته شود.»
وی افزود: «تا زمانی که بحث مهاجران قانونی به شکل کلان در جامعه حل نشده باقی بماند، باز باید منتظر باشیم تا چندی بعد خبرهایی شبیه به پرونده قتل پسر 19 ساله افغان رسانهای شود. در بسیاری از موارد نیز به دلیل حفظ آبروی خانوادهها، چنین پروندههایی رسانهای نمیشوند.»
بینظمی در ثبت و نظارت مهاجران، بستر وقوع جرایم را فراهم میکند
شریفی یزدی گفت: «در مورد اتفاقی که در مشهد افتاده، وقتی جوانی ۱۹ ساله بدون ثبت شدن بهعنوان یک فرد در جامعه حضور دارد، اولین نیاز او، صرفنظر از خوراک، پوشاک و مسکن، نیاز جنسی است. در این میان، باید به این نیاز پاسخی داده شود. بنابراین، ما باید منتظر باشیم که نمونههایی از این جنایات، از جمله دزدی، قاچاق انسان، قتل و آدمربایی تا تجاوز و خفتگیری و حوادث مشابه رخ دهد.»
وی افزود: «اینها تماماً محصول این مسأله است که ما باید نظم و نسقی به این تشکیلات بدهیم. اخیراً، پس از جنگ ۱۲ روزه و اخراج عدهای، به نظر میرسد فضا مقداری بهتر شده است، گرچه معتقدم پس از مدتی مهاجرت غیرقانونی دوباره رخ خواهد داد. اکثر این مهاجران از مرز تایباد خارج و سپس از مرز زابل وارد میشوند، زیرا گروهی که در حال وارد کردن این مهاجران است همچنان فعال است.»
جنایتهای خشن اغلب ریشه در اختلالات شخصیتی دارند/ احساس پشیمانی Psychopathها برای جلب ترحم است
این روانشناس جامعه گفت: «در مورد این فرد، اصولاً وقتی فردی به این شکل شنیع وارد خانه زنی شده و ابتدا به وی تجاوز کند و بعد او را به قتل برساند، معمولاً دچار اختلال شخصیت، ANTI SOCIAL یا Psychopath است. از نظر روانشناسی، این دو نوع اختلال در انسانها زمینهای فراهم میکند تا برای رسیدن به مطامع خود، حتی اگر کوچک باشند، اقدام کنند؛ بهعنوان مثال، برای ارضای جنسی دست به اعمال تجاوز و رابطه جنسی توأم با زور میزنند.»
وی افزود: «فرق این دو نوع اختلال در افراد این است که فرد ANTI SOCIAL ممکن است کمی تامل بیشتری داشته باشد، اما در مورد افراد Psychopath چنین نیست. علاوه بر این، افرادی که اختلال شخصیت خودشیفته دارند نیز ممکن است مرتکب چنین جنایتی شوند، با این تفاوت که فرد خودشیفته ممکن است بعدتر دچار عذاب وجدان شود، اما فرد Psychopath به هیچ وجه احساس پشیمانی ندارد و ممکن است تنها به زبان تظاهر کند تا ترحم دیگران را جلب کند.»
فرزند طلاق بودن مبنای ارتکاب جنایت نیست اما فرزندان طلاق 4 برابر بیشتر در معرض آسیب اجتماعیاند
شریفی یزدی گفت: «اینکه او در اعترافاتش گفته اگر مبلغ شیربهای نامزدم را پدرم تقبل میکرد شاید سرنوشتم چنین نمیشد، شوخی است. چه بسیار افرادی که بدون ازدواج و به مقصود نرسیدن برای امر جنسی، دست به ارتکاب چنین جنایتی نمیزنند.»
وی افزود: «در مورد فرزند طلاق بودن قاتل، الزاما نمیتواند مبنایی برای ارتکاب جنایت باشد، اما افرادی که در خانوادههای آشفته و گسسته رشد کرده و به دنیا میآیند، گسسته به آن معنا که فرزند طلاق رسمی و آشفته به آن معنا که فرزند طلاق عاطفی باشند، امکان دست یازیدن به انواع خلافها و جنایتها و احتمال آلوده شدن به انواع آسیبهای اجتماعی از یک سو و ابتلا به انواع اختلالات روحی و روانی از سوی دیگر در آنها بسیار افزایش مییابد. مطالعات نشان میدهد که میزان این افزایش گاهی تا ۴ برابر نسبت به فرزندان معمولی میرسد. این مسأله حتی در مورد اعتیاد نیز صدق میکند و فرزندان هر دو نوع طلاق در تهدید بیشتری قرار میگیرند.»
معدل خشونت در افغانستان بالاست/ افغانستانیها با ورود به ایران دچار شوک فرهنگی میشوند
این جامعه شناس گفت: «تفاوت فرهنگی را باید در معدل خشونت در جامعه دید. افغانستان کشوری است که از زمانی که روسیه به آن حمله کرد و ظاهرشاه از آن کشور رفت و رخدادهای نامطلوبی ایجاد شد، پس از آن طالبان در دور اول آمد، نجیبالله اعدام شد، پس از ۱۱ سپتامبر آمریکا وارد افغانستان شد و آن را اشغال کرد و تا کنون... تمام این روند تاریخ نشان میدهد که ۵۵ سال است این کشور روزانه با خشونتهای سنگین و عریان روبهروست. در چنین فضایی، معدل خشونت بسیار بالاست و افراد آن جامعه بیش از یک جامعه امن و آرام، امکان دست زدن به خشونت در آنها افزایش پیدا میکند. البته نمیتوان به طور قطعی آن را تعمیم داد.»
وی افزود: «کشور افغانستان کشوری سنتیتر است و خانمها کمتر امکان عرضه کردن خود را در جامعه دارند؛ از کار و تحصیلات گرفته تا پوشش، و این اصلاً قابل قیاس با ایران نیست. طبیعتاً وقتی فردی افغانستانی وارد ایران میشود، دچار شوک خواهد شد و فضایی برای او به وجود میآید که ممکن است منجر به دوگانگی شود.»
IQ در اوج نیاز جنسی یک چهارم میشود
این روانشناس جامعه گفت: «غلیانهای جنسی باعث میشود که مغز فرد به سمت رفتارهای منفی کشیده شود. میدانیم زمانی که این احساس در انسان به وجود آمده و به اوج میرسد، IQ او به یکچهارم کاهش پیدا میکند؛ بهطور مثال، فردی با IQ 100 در این شرایط به IQ 25 میرسد. همچنین IQ انسانی که دچار خشم میشود نیز به یکسوم تقلیل مییابد. در نتیجه، فرد هم به لحاظ شخصی و هم به لحاظ فرهنگی تحتالشعاع قرار میگیرد.»
وی ادامه داد: «در این میان، از یک طرف مسأله خشونتی است که در برخی از مردم افغانستان نهادینه شده، بهخصوص با بازگشت طالبان و حضور داعش، القاعده و سایر گروهها در دورههای تاریخی متفاوت. از طرف دیگر، حضور او در جامعهای که در آن زنان آزادتر هستند میتواند سببساز نوعی دوگانگی در او شود؛ از یک سو از چنین فضایی لذت میبرد و میخواهد نیازهای خود را برطرف کند، و از سوی دیگر ممکن است در حال گرفتن انتقام باشد. به طور کلی، علت تجاوز او میتوانست این باشد که تصور کند اینها انسانهایی منحرف و خارجشده از دین خدا هستند.»