فخر فروشی سینمای جهان با شاهنامه

«من فرانسیس فورد کاپولا هستم. شاهنامه، این حماسه عظیم شاهان، چند سال پیش به دستم رسید و با ولع خواندم. حس کردم گنجینهای همپایه گیلگمش و حماسههای هومر را کشف کردهام؛ این بار از ایران باستان. اشعارش توسط فردوسی سروده شدهاند و با داستانها و نامهای پادشاهانش، انتظارم را کاملاً برآورده کرد.»
شاهنامه فردوسی، فراتر از یک کتاب تاریخی، مجموعهای از داستانهای جذاب برای همه نسلها و سنین است. تا امروز در بسیاری از موارد این روایتهای حماسی و پرهیجان، الهامبخش نویسندگان و فیلمسازان سراسر جهان بودهاند، از پویانماییهای فانتزی گرفته تا فیلمهای اکشن و حماسی که نبردهای دیروز و امروز را به تصویر میکشند. اما سؤال مهم این جاست: ما چقدر از این گنجینه استفاده کردهایم؟ آیا سینما و ادبیات ایران توانستهاند از این اثر ماندگار بهره ببرند؟ حقیقت تلخ این است که سهم ما در اقتباس از شاهنامه تقریباً هیچ است.
به گزارش خراسان، به تازگی در فضای مجازی صحبتهایی از فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان معروف و سازنده فیلم مشهور پدرخوانده دوباره آن هم پس از چند سال در رسانهها پربازدید شده است. به همین بهانه، در این گزارش نگاهی میاندازیم به چند اثر سینمایی و ادبی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از این شاهکار حکیم توس الهام گرفتهاند. واقعیت این است که دیگر کشورها در مقایسه با سینما، پویانمایی و داستاننویسی در زمینه اقتباس از شاهنامه سالهای سال است که گوی سبقت را از ما ربودهاند.
پدرخوانده و الهام از شاهنامه
فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان مطرح هالیوود، در یکی از مصاحبههایش از تأثیر شاهنامه فردوسی بر فیلم «پدرخوانده» سخن گفته و اظهار کرده است: «اگر به داستانهایی علاقهمندید که رابطه پدر و پسر در آنها نقش محوری دارد، میتوانید یکی از قدیمیترین کتابهای فارسی را بخوانید: شاهنامه، اثری که محور اصلی بسیاری از روایتهایش روابط پدر و پسری میان شاهان است.»
ماجرای آشنایی کاپولا با شاهنامه از طریق نسخه صوتی انگلیسی این اثر آغاز شد که سالها پیش در آمریکا منتشر شد و در بخشی از آن، مقدمهای از خود کاپولا آمده است.
طبق اطلاعات منتشرشده در باشگاه شاهنامهپژوهان، حمید رحمانیان، گرافیست و فیلمساز ایرانی مقیم آمریکا، پس از چاپ نسخه کامل انگلیسی شاهنامه، به سراغ پروژهای خلاقانه رفت: طراحی نسخه مصور «ماجرای ضحاک» و سپس اجرای اپرای عروسکی–سایهای «پرهای آتش» که داستان زندگی زال را از کودکی تا پهلوانی روایت میکرد. این نمایش در سال ۲۰۱۶ در بورلیهیلز کالیفرنیا روی صحنه رفت. کاپولا نیز در زمان برگزاری این نمایش، در محل اجرای آن شرکت کرد و بنا بر گزارش «لسآنجلس تایمز»، چنان مجذوب اجرا شد که آن را دو بار دیگر نیز دید.
بعدها کاپولا در مقدمه خود بر کتاب صوتی شاهنامه نوشت:
«من فرانسیس فورد کاپولا هستم. شاهنامه، این حماسه عظیم شاهان، چند سال پیش به دستم رسید و با ولع خواندم. حس کردم گنجینهای همپایه گیلگمش و حماسههای هومر را کشف کردهام؛ این بار از ایران باستان. اشعارش توسط فردوسی سروده شدهاند و با داستانها و نامهای پادشاهانش، انتظارم را کاملاً برآورده کرد. من پیشتر نیز در رباعیات خیام با برخی از این فضاها آشنا شده بودم؛ شاعر محبوب دوران دبیرستانم که شعرهایش را حتی به دختران مورد علاقهام هدیه میدادم!»
اقتباس فیلسوفها و نویسندگان غربی از شاهنامه
البته پدر خوانده تنها اقتباس از شاهنامه به شمار نمیآید. بئاتریس سالاس، مترجم اسپانیایی شاهنامه، در گفتوگو با تعدادی ازرسانهها به شباهتهای چشمگیر این اثر با آثار ادبی جهان اشاره کرده و میگوید: «وقتی ترجمه شاهنامه را آغاز کردم، متوجه شدم بسیاری از داستانها را انگار جایی دیگر نیز دیدهام. با توجه به تخصصم در ادبیات، دریافتم که سروانتس، شکسپیر و حتی فیلسوفان غربی از شاهنامه الهام گرفتهاند.»
او همچنین به شباهتهای مستقیم بین شاهنامه و سریال «بازی تاج و تخت» اشاره کرده و میگوید:
«بسیاری از مردم نمیدانند اما در سریال Game of Thrones عناصر زیادی از شاهنامه گرفته شده است؛ از موی سفید تا دست بریده، سیمرغ، دیوار، جادوگر موی قرمز… همه اینها در شاهنامه وجود دارد.»
رودابه شاهنامه و راپونزل والت دیزنی
از حوزه بزرگ سال و آثاری که برای آنها تولید شده که بگذریم در حوزه کودک و نوجوان نیز شاهنامه جذابیتهای فراوانی برای هنرمندان غربی داشته است. به عنوان مثال مقایسه جالبی میان داستان رودابه در شاهنامه و افسانه راپونزل در فولکلور آلمان دیده میشود. هر دو روایت، تصویر دختری با گیسوان بلند را ارائه میدهند که با آویختن موهایشان از برج، شرایطی برای فرار یا نجات فراهم میکنند.
پویانمایی «گیسوکمند» (Tangled) ساخته والت دیزنی» در سال ۲۰۱۰، این روایت را بازآفرینی میکند؛ جایی که موهای راپونزل قدرت شفابخشی دارند. این عناصر نشان میدهند که مفهوم «گیسوان بلند» به عنوان نمادی از رهایی و قدرت، از شاهنامه تا فرهنگ غربی حضور دارد.
با وجود غنای روایتهای شاهنامه، سینمای ایران سهم اندکی از آن برده است. هرچند تلاشهایی مانند فیلم «رستم و سهراب» (۱۳۳۶)، پویانمایی «جمشید و خورشید» (۱۳۸۴)، اپرای عروسکی «رستم و سهراب» و تئاتر «هفتخان اسفندیار» انجام شدهاند، اما این آثار در برابر ظرفیت بینظیر شاهنامه تنها گامهایی محدود هستند.