محمد ماکویی
ادیسون در ایران؟!
ادیسون که دار و ندار خود را جهت تولید برق از دست داده است، دست به قرض و قوله زده و برای تولید و فروش برق یک مغازه زیر پله اجاره میکند. پس از انجام این "مهم"، ادیسون عبارت دلفریب "برق، همه رقم موجود است" را در سردر مغازه نشانیده و منتظر مشتری میماند. با سپری شدن یکی دوماه و وقتی ادیسون قانع "از مشتری خبری نیست" میگردد، "علتیابی" در دستور کار قرار گرفته و واقعیت پنهان زیر برای ادیسون بخت برگشته آشکار میگردد:
ادیسون حق را به مشتری داده و تابلو را پایین میآورد. در عوض او ترجیح میدهد از عبارت طلایی "ما شبهای شما را همانند روز، روشن میسازیم" برای جلب مشتری استفاده نماید.
درست است که به دلیل طولانی بودن عبارت بالا، جمع کثیری از صاحبان صنایع و کارگاهها متوجه برق تولیدی ادیسون نمیشوند، اما آن تک و توک آدمهایی که صاحب صنعت بوده و زحمت مطالعه عبارت فوق را بر خود هموار کردهاند هم نسبت به اختراع جدید روی خوش نشان نمیدهند. این عده با فکر کردن به موضوع زیر است که از خرید برق صرف نظر میکنند: "کارگران من در روز روشن هم حال کار کردن ندارند، چه رسد به اینکه بخواهند در هنگامه شب و وقتی چشمانشان از خستگی روی هم میافتد، کار مردم را راه بیندازند."
ادیسون این بار دیگر حسابی کم آورده است. او مصمم میشود ترک یار و دیار کرده و برق تولیدی را به سرزمینی دیگر انتقال دهد. ادیسون بعدها در باره تجربه چندین و چند ساله اش از زندگی در سرزمین مادری چنین میگوید: آنجا مردمانی زندگی میکردند که وقتی از آنها در باره "ماه بهتر است یا خورشید؟ "پرسیده میشد چنین میگفتند: عجب آدم ناآگاهی هستی که چنین سوالی را میپرسی. معلوم است که ماه خیلی بهتر از خورشید است، چون خورشید در روز روشن بیرون آمده و کار بی فایدهای انجام میدهد، در حالی که ماه در شب تاریک بیرون آمده و جهان را به نور خود منور میسازد! "