روایت جلایی پور از "زلزله و جوگیری نخبگان"
اشتباه "زیباکلام" در کرمانشاه چه بود؟
زیباکلام از «بوروکراسی فاسد درمانده» در واکنش به کمکرسانی دولت به منطقه سخن گفتند. از جناب زیباکلام باید پرسید این کارهایی که در منطقه ( هلالاحمر، استانداری، ارتش و سپاه) از یک ساعت پس از وقوع زلزله شروع کردهاند و دارند انجام میدهند،
طرح بحث: زلزله ویرانگر و اسفبار کرمانشاه۱ چه درسهایي به کارگزاران حکومت و کنشگران جامعه مدنی ایران میدهد؟
درس دوم اینکه هنوز اهمیت «نهادهای حرفهای» مبارزه با بلایای طبیعی مثل هلالاحمر نه برای افکار عمومی و نه برای نخبگان غیرحکومتی جا نیفتاده است. هنوز جا نیفتاده که مردم در مواجهه با زلزله در ایران زلزلهخیز به «آموزش وسیع و عمیق همگانی» نیاز دارند. جامعه به نهادهای تخصصی مبارزه با زلزله مثل هلالاحمر نیاز دارد. کمک به زلزلهزدگان مهارت میخواهد و عاطفهگرایی (آن هم از نوع مخالفخوانی با حکومت) راه درمان زلزلهزدگان نیست. شما دیدید بعضی از نخبگان و سلبریتیهای جامعه مثل افراد غیرماهر جامعه، روانه منطقه زلزلهزده شدند. در میان افراد و سازمانهای مردمی کمککننده تعداد سمنها و تشکلهای تخصصی کم بود.
سلبریتیها به مردم درباره اهمیت سازمان هلالاحمر چیزی نگفتند؛ بلکه در روزهای اول به تمسخر این سازمانها پرداختند و به شایعات علیه این سازمانها پروبال دادند. درسی که از زلزله کرمانشاه در ایران زلزلهخیز میتوان گرفت، این است که صداوسیما و نخبگان نهادهای مدنی اولا مردم ایران را تشویق کنند تا از آموزشهای سازمان هلالاحمر استفاده کنند (در همین زلزله بعضی از مجروحان به خاطر فقدان آموزش مردم در حین انتقال به بیمارستان قطع نخاع شدند) و به حاملان سمنها توصیه کنند که سمنهای حرفهای و تخصصی خود را در مواجهه با بلایای طبیعی تجهیز کنند.
درس سوم این بود که ایران از اقوام گوناگون و «یکپارچه» است و ایران در تسلط واژه بیمصداق قومیت فارس نیست. همه میدانیم هویتطلبان واگرا در آذربایجان و کردستان در چند دهه اخیر برای ایجاد جدایی میان اقوام ایرانی تلاش کردهاند و از «فاشیسم قوم فارس» و «نژادپرستی آریایی» و «کشور جعلی ایرانی» سخن گفتند.
پیام بعدی این زلزله تلفات کمتر این زلزله نسبت به پنج زلزله قبل بود. از عواملی که اشاره شد، یکی هم این است که قبل از زلزله هفتریشتری زلزله چهارریشتری آمده بود و مردم هوشیار شده بودند و دیگر اینکه زلزله وقتی اتفاق افتاد که همه مردم نخوابیده بودند؛ بنابراین چون از خانهها بهموقع بیرون رفتند، تلفات این زلزله کمتر از گذشته شد. به نظر من عامل سوم هم بهبود فنی خانههای شهری و روستایی در یک دهه گذشته بود (در ضمن قضاوت درباره مسکن مهر به مطالعه بیشتر کارشناسان در محل نیاز دارد.
ارزیابیهای دیگر از زلزله
جدا از ارزیابی اولیه فوق ارزیابیهای دیگری هم از این زلزله انجام گرفت که در زیر به چهار ارزیابی اشاره میشود.
یکم این تحلیل که جامعه سیاسی ایران مرده است. سه، چهار روز بعد از زلزله در نشست علمی «اصلیترین مسئله جامعه ایران چیست» در تهران دکتر کاشی عزیز گفتند: «زلزله نمادی است از وضعیتی که حیات سیاسی در آن مرده. جامعهای که میداند و مطمئن است خطوط مختلف زلزله در این سرزمین هست و هیچوقت هیچکاری برای رفع آن نکرده». این ارزیابی حداقل از سه نظر خطا است. یکی اینکه جامعه سیاسی را نباید با «ماشین» یا «بدن» موجود زنده مقایسه کرد؛ مثلا تندروها جامعه سیاسی ایران را با «ماشین» مقایسه میکنند و بعد نتیجه میگیرند که روحانی چهکاره است که میخواهد در رانندگی ماشین سیاست ایران دخالت کند؟! یا مقایسه جامعه سیاسی با «بدن» خطا است؛ مثلا جناب کاشی در همین سخنرانیاش گفته جامعه سیاسی ایران مثل جوانی است که اعضا و مؤلفههای خوبی دارد؛ ولی «عقل» ندارد؛ درصورتیکه همه میدانیم جامعه سیاسی کشورها ازجمله جامعه سیاسی ایران نه ماشین و نه بدن است؛ بلکه یک مجموعه پیچیده از مؤلفههای گوناگون است که بخشی از عناصر آن با هم همکاری، رقابت و تخاصم میکنند و سیاست ایران برایند این مجموعه نیروها است؛ بنابراین دادن تصویری «انسانگونه» از جامعه سیاسی ایران و آن را «مرده» ارزیابیکردن و علامت ایران مرده را «هیچکاری» برای زلزلهنکردن دانستن، یک خطای فاحش تحلیلی است.
جهت دوم اینکه از زمان دوره دوم خاتمی هرساله از سوی بنیاد مسکن سالانه بیش از ٢٠٠ هزار مسکن روستایی مقاومسازی میشود و بعد همه دیدیم یک ساعت پس از زلزله سازمانهای حکومتی و دولتی به منطقه گسیل شدند و در کمتر از سه روز عملیات آواربرداری را انجام دادند.
دوم اینکه عدهای از نخبگان غیرحکومتی در واکنش به زلزله از «زوال پایگاه اجتماعی» دولت سخن گفتند. این ارزیابی بیشتر از سوی جناب زیبا کلام مطرح شد. آنهم وقتی مردم بیش از دو میلیارد تومان به حساب بانکی که ایشان اعلام کرد، ریختند.
زیباکلام در همدردیاش با مردم زلزلهزده از نیاز به «تعامل» دستگاههای دولتی و تشکلهای مردمی غفلت کرد. درصورتیکه به روشنی صحنه مناطق زلزلهزده نشان میدهد کمکرسانی در مناطق زلزلهزده خود یک اقدام «حرفهای و تخصصی» نیز هست.
همچنین زیباکلام از «بوروکراسی فاسد درمانده» در واکنش به کمکرسانی دولت به منطقه سخن گفتند. از جناب زیباکلام باید پرسید این کارهایی که در منطقه ( هلالاحمر، استانداری، ارتش و سپاه) از یک ساعت پس از وقوع زلزله شروع کردهاند و دارند انجام میدهند، کار کدام بوروکراسی درمانده است؟! متأسفانه باید گفت نگاه تقابلی در ایران حاملانش فقط بخش سیاسی خبر صداوسیما در «بالا» نیست.
در «پایین» هم نخبگان و روشنفکران ما نیز به این نگاه تقابلی میدمند. فراموش نکنیم درمان پیامدهای جانکاه زلزله در کرمانشاه به دیدگاه «تعاملی» (و انتقادی همدلانه) میان نیروهای حکومتی و جامعه مدنی نیاز دارد.
سوم اینکه عدهای کمکرسانی عظیم مردم ایران به مناطق زلزلهزده را نوعی «مقاومت» در برابر حکومت خواندند. نوعی مبارزه مدنی خواندند که نشاندهنده تقابل جدی مردم و حاکمیت است که بهواسطه عدم اعتماد به نهادهای حکومتی جلوهگر میشود.
شما توجه کنید اگر «تقابل» جدی بود ماشینآلات سنگین سپاه در روستاهای عمق مرزی و اهل سنت نمیتوانست بدون اسکورت امنیتی کار کند. در مجموع در منطقه زلزلهزده شواهد تعامل بیشتر از تقابل یافت میشود.
چهارم اینکه بعضی از محققان وقتی ترافیک و شلوغی روزهای اول را در منطقه زلزلهزده ملاحظه کردند بحث از «انحطاط اجتماعی» ایران کردند. بهعنوان مثال به پست تلگرامی «ترافیک ایثار» نقد داشتند. این برداشت نیز خطا اندر خطاست. در کدام جامعه وجود ترافیک نشانه انحطاط اجتماعی است. ما همه شاهد سیل در لندن و برف و سیل غیرمنتظره در آمریکا بودهایم. مقامات مسئول پس از ٤٨ ساعت میتوانستند (و پس از دادن تلفات) مردم را از تله ترافیک نجات دهند. این انحطاط اجتماعی نیست.
جمعبندی
ما با مطالعه مضبوط و میدانی بیشتر از رخداد جانکاه زلزله کرمانشاه درسهاي زیادی میتوانیم بگیریم. من در ارزیابیام به چهار درس اشاره کردم، اما از این زلزله نمیتوان مرگ جامعهسیاسی یا زوال پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی یا تقابل مردم با حکومت یا انحطاط اجتماعی را نتیجه گرفت.
ایران روی گسلهای زلزلهخیز است، ما همیشه به نهادهای حرفهای در مواجهه با بلایا نیاز داریم. شایسته است نخبگان غیرحکومتی جوگیر نشوند و مردم را تشویق کنند که کمکهای خود را به نهادهای تخصصی کمکرسانی مثل هلالاحمر تحویل دهند. انتظار این است که متخصصان علوم انسانی بیشتر از مردم عادی مبلغ و مشوق «نهادسازی» در جامعهای که اقلیمش روی گسلهای زلزله است باشند.
به نظر من بهترین راه مواجهه با مصیبتها و معضلات جامعه ایران، رویکرد همدلانه (و در عینحال انتقادی) با نهادهای دولتی و جامعه مدنی «بهطور توأمان» است. حمایت از نهادهای «جامعه مدنی» و آن را وسیلهکردن و بر سر «دولت» کوبیدن یا حمایت از نهادهای دولتی و آن را وسیلهکردن و بر سر «جامعه مدنی» کوبیدن هر دو رویکرد عقیم است و معضلات جامعه را کم نمیکند. مهار معضلات جامعه ایران به حمایت همدلانه (و انتقادی) از دولت و «جامعه مدنی» بهطور توأمان نیاز دارد. به بیان دیگر ضرورت واقعبینی و رهانکردن واژههای تحلیلی «ورزنکرده» در فضای آنلاین و اهمیت دوری از تقابلگرایی و تأکید بر تعاملگرایی در هنگام وقوع مصیبتها امر لازمی است.
پینوشت:
۱- زمینلرزه ۱۳۹۶ ایران - عراق به بزرگی ۷٫۳ در مقیاس بزرگای گشتاوری، شامگاه یکشنبه، ۲۱ آبان ۱۳۹۶ در نزدیکی ازگله استان کرمانشاه در نزدیکی مرز ایران و عراق در ۳۲ کیلومتری جنوبغربی شهر حلبچه عراق- ایران رخ داد.