هژمونی آمریکا در خط پایان
نظم جهانی شروع به بازسازی خود کرده است، البته بدون حضور آمریکا؛ بهگونهای که این کشور جایی در بطن آن نظم ندارد. هر قدرت هژمونی یک تاریخ مصرف دارد و آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست.
یکی از عواقب جهانی نیم سال اول حضور ترامپ در کاخ سفید ظهور و بروز دیپلماسی چندجانبه است. ترامپ کسی است که با وعده «ابتدا آمریکا» وارد کاخ سفید شد. او تضمینهای امنیتی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را تا جایی که توانست کم ارزش کرد مگر اینکه اعضا دلارهایی را برای دفاع بیشتر از خود بپردازند. به عبارت دیگر، از وقتی وارد کاخ سفید شد ناتو را آماج حمله قرار داد. دلیلش این بود که میگفت هر عضوی باید هزینه دفاع از خود را بپردازد و آمریکا نباید از جیب خود هزینه امنیت دیگران را بپردازد.
«جیمز گیبنی» در بلومبرگ مینویسد اما یک چیز خندهدار و جالب در مسیر واگرایی و فروپاشی نظم لیبرال بینالمللی رخ داده است. این نظم جهانی شروع به بازسازی خود کرده البته بدون حضور آمریکا بهگونهای که این کشور جایی در بطن آن نظم ندارد. متاسفانه، بهجای اینکه به این درک در میان متحدان و شرکای ما دامن زده شود که باید بار این مسوولیت را به شکل برابر تقسیم کنند اما به این مساله پرداخته میشود که ترامپ این را تشخیص نمیدهد.
این حس در سخنان آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هنگام سفر ماه می ترامپ به اروپا نمود یافت که این قاره «باید سرنوشت خودش را در دست بگیرد.» نتیجه نهایی بیتوجهی ترامپ به تجارت آزاد و همکاری در زمینه تغییرات آب و هوایی و مساله پناهجویان همانا تشکیل جبههای متحد علیه آمریکا در گروه 7 و گروه 20 است.
درشت گویی ترامپ علیه مکزیک باعث شده این کشور در همکاریهای دفاعی به رقیب نیمکرهای آمریکا یعنی برزیل روی آورد. تمایزات جدی میان متحدان چیز جدیدی نیست. برای مثال، در دولت ریگان، نگرشهای تندروانه آمریکا در مورد خط لوله برنامهریزی شده گاز از شوروی به اروپا موجب بحرانی ترانس آتلانتکی شد که حتی «رابطه خاص» با انگلستان را نیز خدشهدار کرد.
با این حال، ذهنیت معاملهگرانه ترامپ هر چقدر بیثباتکننده باشد- پول بدهید تا از شما حمایت کنیم- اما خلق و خوی او حتی ویرانگرتر بوده است. در آمریکای لاتین، رفتار قلدرمآبانه او به مثابه بدترین کاریکاتور از رفتار یک یانکی ترسیم میشود.
رویکرد «آتش و خشم» او در قبال کرهشمالی تلاشهای اولیه رکس تیلرسون (وزیر خارجه) و جیمز متیس (وزیر دفاع) برای اطمینان دادن به کرهجنوبی و ژاپن مبنی بر اینکه آمریکا آنها را در وضعیت خطر قرار نخواهد داد را بر باد داد. تیلرسون شاهد بود ترامپ بارها تلاشهای او برای برقراری روابط حسنه میان متحدان از هم گسیخته و عرب حاشیه خلیج فارس آمریکا را بر باد داده است.
هر قدرت هژمونی یک تاریخ مصرفی دارد و آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست. حتی طی روزهای آرام دهه 90- بهخاطر میآورید زمانی که آمریکا «ابرقدرت» بود؟- دولت پرزیدنت بیل کلینتون روی ایجاد نهادها و نظم بینالمللی قاعده محوری متمرکز شده بود که امیدوار بود ظهور اقتصادی و استراتژیک چین را مهار و برتری نصفه و نیمه آمریکا را بسط دهد. به دلایل مختلف، این رویه نیز نتیجه خوبی نداشت.
اگر ترامپ و «شی» رئیسجمهور چین به پیمانی دست یابند که منافع مربوطهشان را متوازن کند خیلی بهتر خواهد بود. این رویکرد میتواند به بهبود روابط با ژاپن، بریتانیا و متحدان و شرکای دیگر آمریکا هم کمک کند. در مجموع، توافقات قدرتمند دوجانبه میتواند مبنایی برای توافقات قدرتمند چندجانبه در سالهای آینده باشد.