ترنج موبایل
کد خبر: ۳۰۷۶۵

سال های جوانی در جهنم گوانتانامو

تبلیغات
تبلیغات


محمدجواد، جوان 19 ساله افغان تمام هفت سال گذشته را در مخوف ترين سلول‌هاي زندان گوانتانامو سپري كرده است و حال پس از گذشت اين هفت سال در حالي به كشورش بازمي گردد كه حتي مادرش نيز او را نمي‌شناسد.

او براي تمام سال‌هاي پر از مشقت گوانتانامو از دولت آمريكا تقاضاي غرامت كرده و هنوز معلوم نيست كه آمريكايي‌ها پاسخ او را خواهند داد يا خير.

شايد امروز تنها چيزي كه مي‌توان در محمدجواد 19 ساله ديد، نگاه‌هاي ملتمسانه او به وكيل آمريكايي و پر تجربه‌اي است كه وعده كرده غرامت‌هاي حضور هفت‌ساله او را در زندان گوانتانامو از دولت آمريكا بگيرد.

او سه روز پس از بازگشت به افغانستان در اولين حضور خود در اتحاديه وكلاي افغان با خبرنگاران بسياري مواجه شد كه مايل بودند دقيقا بدانند سختي‌هايي كه بر او در تمام اين هفت سال گذشته به چه صورت بوده و شكنجه در گوانتانامو چه شرايطي داشته است.

محمدجواد البته حرف‌هاي زيادي براي گفتن ندارد و تنها مدام بر بي‌گناهي‌اش تاكيد مي‌كند. او مي‌گويد كه هنگام بازداشت تنها بچه‌اي 12 ساله بوده كه هيچ چيز از تروريسم و وحشت نمي‌دانسته و هيچ آزاري را متوجه كسي نكرده است.

او البته خيلي مايل نيست از روزهاي سياه گوانتانامو ومصائبي كه پشت سر گذاشته سخن بگويد و ترجيح مي‌دهد صرفا دنبال مطالبه حق از دست رفته‌اش باشد.

البته كلياتي را بازگو مي‌كند، اينكه با شديدترين صحنه‌ها مواجه شده و بدترين شكنجه‌ها را متحمل شده است، «اما من مايلم همه چيز را فراموش كنم.» اين تنها جمله‌اي است كه از زبان محمدجواد جلب توجه مي‌كند.

محمدجواد در بدو ورود به افغانستان مورد استقبال حامد كرزاي قرار گرفت و خودش هم مي‌گويد كه پاره‌اي از مصائب اين سال‌ها و دشواري‌هاي حبس در گوانتانامو را براي او بازگو كرده است. اما بيش از اين چيزي نخواهد گفت تا شايد قانون كار او را پيش ببرد.

بازگشت محمدجواد به افغانستان بازگشت بسيار غم‌انگيزي است. بسياري از اعضاي خانواده و اقوام او از افغانستان كوچ كرده‌اند و مادرش تنها كسي است كه براي او باقي مانده، اما او هم در نگاه اول هنگام برخورد با اين جوان 19 ساله اصلا او را نشناخت.

آخرين باري كه مادر محمدجواد را ديد به بهار سال 2002 بازمي‌گردد كه پسر 12ساله او براي ديدن عمويش از خانه بيرون رفت و ديگر بازنگشت.

براي بازداشت محمدجواد 12 ساله نيز مانند بسياري ديگر از زندانيان بد شانسي كه به گوانتانامو رسيده بودند، هيچ سند و مدرك خاصي در دست نبود و بعد‌ها نيز دليل و مدرك خاصي پيدا نشد.

برخي از آنها كمي خوش شانس تر بودند و بعد از مدتي از چنگ بازجوها جستند و به خانه برگشتند، اما برخي نيز مانند او بي‌هيچ دليل خاصي هفت سال تمام به بهانه همكاري با القاعده و ديگر شاخه‌هاي آن در گوانتانامو ماندند.

تنها اتهامي كه متوجه او بود پرتاب يك نارنجك دستي به سوي يكي از كاميون‌هاي نظاميان آمريكايي است كه به كشته شدن دو سرباز آمريكايي انجاميد.

بسياري از افغان‌ها معتقدند او از شدت ترس و ناداني در دوران كودكي به اين كار اعتراف كرده و به همين دليل پس از مدت كوتاهي به گوانتانامو رفته است.

بعد از چند ماه اول زنداني شدنش نيز ديگر كسي دنبال پرونده او نبود و او به همين سبك در زندان بزرگ شد و روزگار خود را سپري كرد.

البته شاكيان محمدجواد در اين دادگاه نظامي اتهامات متنوعي براي او دست و پا كرده بودند و حتي اعترافات كتبي او با زباني آنچنان فخيم تنظيم شده بود كه نوجوان 12 ساله حتي در عمرش هم اين سبك گفتن و نوشتن را نديده بود.

افغان‌هايي كه در محل حادثه پرتاب نارنجك حاضر بودند شهادت مي‌دهند، اين كار از دو مرد ديگر افغان سر زده و به اين پسرك ارتباطي نداشته است.

اما هيچكدام از اين اعتراض‌ها راه به جايي نبرد و جواد در حبس باقي ماند تا نهايتا پس از هفت سال به‌عنوان اولين متهم گوانتانامو، پرونده‌اش مورد رسيدگي قرار گيرد.

روي كار آمدن دولت باراك اوباما تنها روزنه‌اي بود كه توانست پرونده زندانيان گوانتانامو را دوباره باز كند و با اعتراضات فراواني كه صورت مي‌گرفت مواردي چون حضور فردي چون محمدجواد بيشتر در نگاه‌ها جلب توجه كرد.

البته اين مورد، يكي از مواردي بود كه دستگاه قضايي ايالات متحده را به شدت تكان داد. سران فعلي دستگاه قضايي نظاميان آمريكايي در سپتامبر 2008 درست چندي پس از آغاز به كار خود اين پرونده را بيرون كشيدند و سر و صداي زيادي به پا شد.

خصوصا وقتي رسانه‌ها از سن و سال اين جوان و اتهاماتش مطلع شدند. همه مي‌دانستند اتهامات متهم با مجازات او اصلا تناسبي نداشت و به همين دليل پرونده‌اي عليه عاملان اين بازداشت تشكيل شد.

به اعتراف بسياري در دوران بوش در گوانتانامو اتفاقات مگوي بسيار افتاده است و تلاش رسانه‌ها نيز براي افشاي مفاد آن شايد نتواند به درستي منعكس كننده ابعاد وسيع موضوع باشد.

همه اينها در حالي است كه ديك چني كه مدت‌ها در دوران بوش چهره و سخنانش را از ديد رسانه‌ها مخفي نگاه مي‌داشت يا كمتر سخن مي‌گفت، به عنوان مدافع فعاليت‌هاي بوش و ارتش آمريكا در اين زندان به صحنه آمد و مدعي شد آغاز بازداشت‌ها و بازجويي‌هاي صورت گرفته نقش بسيار مهمي در پيشگيري از حملات تروريستي به آمريكا داشته است.

تا سپتامبر 2008 كه پرونده محمدجواد رو شد، خانواده او در افغانستان از زنده بودن او نااميد شده بودند. اما پس از انتشار اخبار حضور او در گوانتانامو اطلاعاتي از سوي دولت افغانستان در اختيار رسانه‌ها قرا گرفت كه سن واقعي او را نشان مي‌داد، چه اينكه پنتاگون و ديگر سران نظامي آمريكا در مصاحبه‌هاي خود ادعا مي‌كردند محمدجواد، هنگام بازداشت 16 يا 17 سال تمام داشته است.

به عبارت ديگر عامل اصلي معروفيت جواد در غرب سن كم او در زمان بازداشت بوده است. اما حتي در آن زمان نيز انبوه اعتراضات از سوي نهادها و اشخاص گوناگون راه به جايي نبرد تا اينكه يك سال بعد دادستان نظامي حاضر در گوانتانامو در اتهامات او دقيق تر شد و يك ماه بعد نيز از همان‌جا با هواپيمايي نظامي به يكي از پايگاه‌هاي آمريكا در شمال كابل منتقل شد تا آنجا اين جوان 19 ساله طعم آزادي را پس از هفت سال درك كند.

حالا محمدجواد پس از آزادي به كمك وكيل آمريكايي‌اش از دولت ايالات متحده براي حبس در اين سال‌ها درخواست غرامت كرده و علاوه بر آن از كاخ سفيد مي‌خواهد امكانات كار و تحصيل و اقامت او را در آينده فراهم كند.

اريك مونتالوو كه وكالت او را در اين پرونده جنجالي برعهده گرفته، در گفت‌وگوهاي متعدد گفته كه آمريكايي‌ها مسئول مستقيم محروميت اين فرد از جامعه در تمام اين سال‌ها هستند و حال نيز همان‌ها بايد امكانات بازگشت او را به همين جامعه فراهم كنند.

البته سخن نگفتن محمدجواد از روزهاي سياه حضور در گوانتانامو شايد بيشتر به اين دليل است كه آمريكايي‌ها سر عقل بيايند و خواسته‌هاي او را برآورده كنند، والا او به‌راحتي مي‌تواند از بسياري از برنامه‌هاي خشن و بي‌پايه‌اي كه براي اعتراف‌گيري در اين زندان استفاده مي‌شده پرده بردارد كه مسلما اين كار خيلي به مذاق واشنگتن خوش نخواهد آمد.

آنچه مسلم است اينكه او يكي از بدشانس‌ترين زندانيان جنگي در تمام اين سال‌ها بوده و مطمئنا بارها فكر ديدن مجدد وطن و خانواده خود را از ذهنش بيرون كرده است.

محمدجواد حالا تنها يك خواسته دارد. او مي‌خواهد يكبار ديگر مانند يك شهروند افغان در سرزمين آبا و اجدادي‌اش زندگي كند و از زيستن در جامعه‌اي كه البته جنگ و اشغال سيماي گوشه و كنارش را در هم ريخته لذت ببرد.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات