نامه زیر را آقای علیمحمد مرتضینژاد برای سایت فرارو ارسال کرده است
|
با هزاران درود
متولد 1350/3/1 هستم ساكن در روستای گودين درشهرستان كنگاور. داراي 5 خواهر و 1برادر هستم كه تمام خواهرانم شوهر كردند و برادرم هم سال آخر هنرستان راتمام كرده. پدرم ومادرم درحدود 60 سال سن دارند.
پدرم راننده است و يك نيسان مدل 85 دارد و اين ماشين را با وامي كه از بانك گرفته خريده و ماهيانه 170هزار تومان قسط ميدهد. البته تا چند روز پيش يك سواري داشت و مسافركشي ميكرد ولي به علت كسادي كار و نبود درآمد آن را با اين نيسان عوض كرد كه بايد يك ميليون تومان سرميداد چون نداشت مجبور شد دوباره درخواست وام كند و حال نمي دانم بدهند يا نه.
گرچه نيسان هم درآمدي ندارد چون از روزي كه آن راخريده يكي دو بار بیشتر بار برايش جور نشده خودم تا كلاس 5 ابتدائي درس خواندم و مدتي هم بعداز ترك تحصيل به كارگري روي آوردم و در سالهاي 65/66/و67 هم به جبهه رفتم دردزفول. سردشت و حلبچه عراق و بعد از جنگ هم باز رو به كارگري آوردم .تا اينكه درسال 69 بر اثرسقوط از بلندي دچارضايعه نخاعی شدم كه تا به امروز از نعمت راه رفتن محروم هستم اگر بخواهم رنجهایي كه دراين مدت كشيدم بگويم ساعتها طول ميكشد ولي فقط اين رابدانيد كه بخاطر فقر از راه رفتن محروم شدم.
در دوران رياست آقاي رفسنجاني رفتم زيرپوشش بهزيستي و ماهيانه 2500 تومان مستمري و ديگر امكانات را به من ميدادند. در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي اين مستمري طي دو مرحله به 25 هزار تومان رسيد و در اين مدت من دو عدد ويلچر خوب از بهزيستي گرفتم. و اين امكانات ديگر: 1ماهيانه وسايل پانسمان ازقبيل.(چسب. بتادين. باند و الكل سفيد. اگر جايي ميرفتم و براي درمان هم هزينه راه را ميدادند و هم هزينه خرجكرد درمانم.
درسال يك بار ما را ميبردند و از تمام بدنمان آزمايش ميگرفتند. و ديگر هزينه ها كه اگر بخواهم بگويم طول ميكشد خلاصه وضع من معلول اگر عالي نبود در حد خوب بود. تا اينكه جناب احمدي نژاد آمد و با آن شعارهاي عدالت پرورش من و امثال من را گول زد و قرار شد نفت را بر سر سفره ما فقیر بيچاره ها بياورد ما هم كه از هول حليم افتاديم تو ديگ و همه خدمات دولت خاتمي را فراموش كرديم.
خلاصه بعداز آمدن اين آقا اكثر خدماتي كه به من ميدادند قطع شد. به طور مثال در سال 84 نوبت ويلچر من بود كه بعداز ده ها شكايت و رفت و آمد 88/5/17 يك دستگاه ويلچر درجه 5 به من دادند كه آن هم توی روستا دوامي نياورد و درحال حاضر فرسوده شده و بارها و بارها به بهزيستي نامه دادم و تلفن زدم ولي جوابي ندادند و فقط ميگويند نداريم. وسايل پانسمان كه اصلا يادم نمياد كه گرفتم و هربار تماس ميگريم ميگويند نداريم .و ماهيانه 40 هزار تومان مستمري ميدهند آن هم امسال 2 ماه رادادند. براي درست كردن حمام و راه رو جلوي منزل چندين بار نامه دادم و تلفن زدم ولي ميگن بودجه نداريم بيمه تكميلي من 90/11/30 تاريخش تمام شده ولي خبري براي تمديد نيست.
سالهاي اول رياست جمهوري احمدي نژاد ماه رمضان 30 هزار تومان بن كالا به ما ميدادند كه آن هم چندبار بيشتر نبود ولي امسال يك كارت خريد در حدود 40هزار دارند آن هم چندين بار به فروشگاههاي كنگاور رفتيم و آنها گفتند قرارداد نداريم تا مجبور شدم بروم اسدآباد كه در استان همدان است.
سال 88 450هزار تومان حق پرستاري دادند كه مال يک سال بود ولي در سالهاي بعد ندادند. درضمن طبق نامهاي كه در تاريخ 88/5/25 احمدي نژاد به كنگاور آمد و رياست بهزيستي به ايشان داد براي درمان من نياز به 15ميليون هزينه بود كه ايشان فقط 500هزار تومان كمك كرد كه آن هم هزينه رفت و آمد من به تهران براي معاينه هاي اولي شد. خلاصه من بارها وبارها آمدم تهران براي درمان ولي بهزيستي حتي ريالي به من كمك نكرد با وجود اينكه من فاكتور تمام هزينها رابراي آنها بردم ولي دردوران آقاي خاتمي اگر همه را نمي دادند ولي نيمي از هزينه ها را ميدادند.
در تاريخ88/4/10 من درخواست وام خود اشتغالي كردم و يك نامه برايم از رياست جمهوري آمد و من را به صندوق مهررضا معرفي كردند بعداز ماهها رفت وآمد و تكميل پرونده قرارشد كه 5ميليون تومان وام به من بدهند وت ا به امروز خبري نيست و علت اين است كه هركسي را براي ضمانت ميبرم قبول نميكنند و در آخر هم بانك معرفي شده پرونده من را بازگشت داد به مهررضا راستي چطور است وقتي شخصي مثل من براي چندرغاز وام كه ميخواهيم بگيريم هفت خان رستم را بايد طي كنيم ولي آنهائي كه ميلياردي ميگيرند و بعدهم پس نمي دهند؟ آيا اگر با آنها هم مثل من رفتار شود اين همه اختلاس ميشد؟
نامه اي ديگر از وزارت بهداشت برايم آمد و قرار شد 1ميليون براي كمك هزينه درمان به من بدهند و آنها گفتند بايد فاكتور برايشان بفرستم. حال اين سوال پيش مي آيد كه من كه هنوز نرفتم براي درمان پس فاكتور از كجا بياورم؟ ولي من چون فاكتورهاي قبلي مال فيزيوتراپي وديگر كارها را داشتم برايشان فرستادم كه بعداز ماهها جواب رد دادنند كه اينها قابل قبول نيستند و آن يك ميليون هم ندادند.
خلاصه از اين نامه ها زياد دارم كه هرجا بردم گفتند بزار دركوزه آبش را بخور. اين بود قطره اي از اقيانوس رنجها و دردهاي يك معلول. حال اين سئوال را از مسئولان دارم. آقايان مسئول كه دم از عدالت ميزنيد باشما هستم آقاي احمدي نژاد،آقايان لاريجاني، آقاي رياست بهزيستي كل باشما هستم.
5دقيقه فقط 5 دقيقه خودتان را جاي من معلول بگذاريد آن هم نه در كوچه پس كوچه هاي خاكي روستا درآن تهران سنگفرش و آسفالت شده آيا مي توانيد روي همين ويلچر فرسوده من بنشينيد؟ ويلچري كه جاي پاهاي من است. ويلچري كه عشق من است كه وقتي غروب ميشود باهاش ساعتي بروم بيرون نزد دوستانم.
بله آقايان مسئول اين ويلچر پاي من است ولي با اين دل شوره كه هر لحظه از هم جدا شود ميروم بيرون. آقايان مسئوال من هم فرزند ايرانم مگر غيراز حقم چيزديگري ميخواهم. آيا آن چهل هزارتومان كه ماهانه به من ميدهيد كه آن هم دوماه است داديد. پول خرجي يك ساعت بچه هاي شما بيشتر است؟
آقاي احمدي نژاد چي شد پول ماشينت كه به اسم من معلول فروختي به قول خودت 2ميليارد تومان؟ مگر قرار نبود آن را به من و هزاران مثل من بدهي؟ راستي آقاي احمدي نژاد. آقاي لاريجاني. آقايان نماينده مجلس وديگر مسئولان در سال چند بار به مسافرت خارج ازكشور و داخلي ميرويد با خانواده؟ آيا ميدانيد پدر و يا پدراني هستند تو ايران نه تو همين روستا نه تو خونه خودمان كه بخاطر فقر و نداري حتي سالي يك بار به مسافرت نمي روند؟ چون اگريك روزكار نكند خرجي براي آن روزندارد؟
راستي آقاي احمدي نژاد، آقاي لاريجاني و ديگر آقايان مسئوال شده تابحال بخاطر فقر و نداري شرمنده خانواده بشيد؟ من سراغ دارم پدراني و يا پدري كه بارها وبارها بخاطر فقر خجالت زده خانواده اش شده و در آخر آيا شده نتوني نيازهاي اوليه خانوادت را برآورده كني؟
من نمي دانم اين حرفهاي من به گوش شما ميرسد يا نه ولي اميدوارم این سایت شرافت و وجدان كاري را زير پا نگذارد و اين درددل من معلول را به گوش شما برساند بله اميدوارم....
ديگر حرفي ندارم.
بسیجي دوران جنگ