از بچگی مواد کشیدم. جایی که من زندگی کردم و با آدمهایی که من زندگی کردم خوشبختی معنایی ندارد. دنیای ما با دنیای آدمهای دیگر فرق دارد.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۶۳۱ مطلب
از بچگی مواد کشیدم. جایی که من زندگی کردم و با آدمهایی که من زندگی کردم خوشبختی معنایی ندارد. دنیای ما با دنیای آدمهای دیگر فرق دارد.
سونیا درباره زندگی سختی که داشته میگوید: ۱۱سالگی سیگار را شروع کردم و حدود ۱۴ سالم بود که مواد کشیدم. برای تهیه خرج مواد دزدی میکردم.
زن گفت: ازدواج اولم به خاطر اینکه شوهرم معتاد و مافنگی بود و زن و بچه داشت دوام نداشت. ۱۳سالگی با زنش درگیر شد، برادرزنش او را کشت و بعد هم زنش من را از خانه بیرون کرد. بعد دوباره ازدواج کردم. شوهرم باز معتاد بود، آنقدر کشید که مرد. برادرشوهرم میخواست من را بگیرد که فرار کردم. در ازدواج سوم هم که باز پدرم شوهر انتخاب کرد خودم طلاق گرفتم، چون آدم بدی بود.
پاسخ آزمایش عدم اعتیاد یا برخی از بیماریهای خاص برای زوجهایی که در آستانه زندگی مشترک هستند و کارفرمایان و متولیان ارگانهای مختلف اهمیت بسیار زیادی دارد. به میزان همین اهمیت برای صحیح بودن فرایند نمونهگیری و نگهداری از آن قوانین مختلفی در این آزمایشگاهها اجرا میشود.
فرماندار همدان در پاسخ به این سوال که معتادان در این مناطق عموما به چه نوع موادی اعتیاد دارند، گفت: متاسفانه اعتیاد در این روستاها از حالت سنتی به سمت مصرف مواد صنعتی رفته است و بیشتر معتادان درگیر مصرف مواد صنعتی شدهاند که عوارض بیشتر و بدتری نسبت به مواد سنتی دارد.
احمدیصدر با اشاره به کاهش سن اعتیاد به زیر ۱۸ سال و افزایش این تعداد در سالهای اخیر افزود: بعلت سن کم این افراد توسط کمپها پذیرش نمیشوند.
به گفته کارشناسان اعتیاد، ماهیت بسیار ناپایدار ارز دیجیتال میتواند سود را در یک لحظه به صفر برساند و سرمایه گذاران را با کوهی از بدهی، روابط از هم گسسته و افکار مرتبط با خودکشی مواجه سازد.
گریه نوزادش، او را به خود میآورد. میخواهد مثل بقیه مادرها به فرزند تازه متولد شدهاش شیر بدهد، ولی پرستارها مانع میشوند. میگویند شیر او برای نوزاد سم است؛ چراکه مملو از موادمخدر است و گریههای بچه هم بیشتر به دلیل خماری است تا گرسنگی.
فارغ از داروهایی که تجویز پزشکان متخصص هستند و مجوز وزارت بهداشت دارند، هر داروی دیگری که بتواند موجب پیامدهایی مانند کاهش وزن شود، یعنی فیزیولوژی اختصاص بدن فرد را از حالت طبیعی خارج کرده است؛ اتفاقی که بدون شک آسیبزننده است.
ساعت شش صبح است؛ تاریکی میشکند و نور کمسوی شعلههای در حال مرگ در اجتماع چهار و پنجنفره کارتنخوابها دیگر پناه مناسبی برای آنها نگذاشته. بدنهای مچالهشده آرامآرام توی گرگومیش تکان میخورند و دود کمحجمی از گُلههای آتش به آسمان میرود. چشمهای خمار و قرمز یکی از زنان به دورها خیره شده است و در حالی که از سیگار تمامشدهاش کام سنگینی میگیرد، با تمسخر کبرههای دستش را نشان میدهد و میگوید: «خیلیا آشغال جمع میکنن برای هزینههاشون». بعد زیر لب میگوید: «ما مجرم نیستیم. ما بیماریم...».