در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۶۵ مطلب
عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاح‌طلب با اشاره به اینکه با بخشی از اظهارات آقای کرباسچی موافق هستم، اظهار داشت:، اما در کلیت آن وی دچار خلط مبحثی شده است که بحثش را به انحراف کشانده است، نکته‌ای که کرباسچی به آن توجه نکرد این است که آقای خاتمی به عنوان یک فرد گفتمان‌ساز در جبهه اصلاحات حضور دارد و به خاطر همین گفتمان‌سازی است که الان به عنوان رهبر اصلاح‌طلبان شناخته می‌شود.
این استاد دانشگاه درباره پایگاه حزبی روحانی هم گفت: «تصور می‌کنم آقای روحانی دیگر نه پایگاه چندانی در میان اصلاح‌طلبان دارد و نه در میان اصولگرایان و او بعد از دوران ریاست‌جمهوری‌اش نه مثل احمدی‌نژاد می‌شود و نه مثل خاتمی؛ زیرا به جرئت می‌گویم که با تمام نقد‌های مهمی که به احمدی‌نژاد داریم، اما اگر او همین امروز نامزد ریاست‌جمهوری شود، حداقل بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون رأی می‌آورد و آقای خاتمی هم هنوز در میان دانشجویان و روشنفکران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.»
عماد بهاور با انتشار عکسی در توئیترش نوشت: یک هفته با خبرسازی دروغ که پسر خاتمی به آمریکا مهاجرت کرده یا پناهنده شده! سوژه برای تخریب خاتمی و اصلاحات درست کردن ... بر پایه دروغ و ترور شخصیت نمیشه بنای دموکراسی ساخت
دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران یادآور شد: از چند سال گذشته و در هر انتخاباتی بحث این است که حضور داشته باشیم یا نداشته باشیم. اصلاح‌طلبی در کشور ما برای مشارکت در جامعه از طریق سیاست ورزی تعریف شده است پس برای حضور در قدرت از طریق مشارکت سیاسی راهی جز صندوق رأی ندارد.
در این نشست جناب آقای عارف و سایر اعضای هیأت رئیسه گزارشی از اقدامات و خدمات مجلس دهم خصوصا فراکسیون امید ارائه کردند و در ادامه حجت الاسلام والمسلمین آقای سید محمد خاتمی با تأکید بر اهمیت و جایگاه بی بدیل مجلس شورای اسلامی در قانون اساسی و اندیشه حضرت امام خمینی (ره) بر ضرورت اطلاع رسانی از عملکرد و خدمات فراکسیون امید به مردم و نیز استفاده حداکثری از مدت باقیمانده دوره کنونی مجلس برای رفع مشکلات کشور و مردم تأکید نمودند.
واکنش کرباسچی به جنجال‌سازی‌ها بر سر اظهاراتش درباره خاتمی/مگر عارف عملکردی هم دارد که کسی بخواهد از او انتقاد کند؟
گروه‌های جریان اصلاحات به آقای خاتمی بسیار علاقه‌مند هستند؛ اما اینگونه نیست که همه با هم توافق کرده‌اند که در شرایط فعلی ایشان رهبر جریان اصلاحات تلقی شوند. شاید جمله درست‌تر این باشد که جریان اصلاحات پیش از آن که به رهبر جدید نیاز داشته باشد از اساس نیازمند رهبر است.
صادق خرازی درباره نامه خاتمی به دولت آمریکا گفته بود: «در سال ۲۰۰۳ دیوار بی‌اعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند. به همین خاطر به پیشنهاد من، دولت هشتم نامه‌ای به آمریکا نوشت و همراهی‌اش با برخی سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزب‌الله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف‌سازی فعالیت‌های هسته‌ای ایران را اعلام کرد اما دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا به‌قدری بلند بود که آمریکایی‌ها حتی نامه را بررسی نکردند.»
واقعیت آشکار این است که اکنون رئیس جمهوری آمریکا به دلیل مواجهه با بزرگترین چالش بین المللی خود، یعنی افزایش تنش‌ها با ایران، از انحطاط روابط با متحدانش نیز رنج می‌برد و ممکن است به مرور واشنگتن و متحدانش در دو مسیر مختلف گام بردارند.
در نتیجه آقای هاشمی هر‌چقدر در حل بحران‌ها تیزبین بود، استراتژیست نبود. درباره ورود نیرو‌های نظامی به عرصه اقتصاد نیز همین قاعده صادق است. به یاد دارم در یکی از نمازجمعه‌ها گفت: چرا اکنون بچه‌هایی که تا دیروز در جبهه‌ها حضور داشتند، باید در فقر به‌سر ببرند؟ شما هم بیایید وارد اقتصاد شوید و کمک کنید. حقیقت این است که بیرون‌آمدن از پیامد‌های جنگ بسیار سخت است و هزینه‌های بسیاری دارد. آقای هاشمی نیز تلاش کرد مشکل را به‌سرعت با ورود نیرو‌های نظامی حل کند و به پیامد‌های احتمالی آن نمی‌اندیشید.
