نجفی در کیفرخواست صادره از سوی دادستانی به قتلعمد میترا استاد، حمل و نگهداری سلاح غیرمجاز و ایراد صدمه بدنی عمدی منتهی به جرح (غیرفوتی) با تقاضای اولیای دم مبنی بر قصاص متهم است.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۹۷ مطلب
نجفی در کیفرخواست صادره از سوی دادستانی به قتلعمد میترا استاد، حمل و نگهداری سلاح غیرمجاز و ایراد صدمه بدنی عمدی منتهی به جرح (غیرفوتی) با تقاضای اولیای دم مبنی بر قصاص متهم است.
این یک رکورد است که قوه قضاییه ظرف چند روز کیفرخواست برای متهم به قتل صادر کرده است. قتل اتهامی است که دو ماه بازداشت موقت دارد و باید اسناد و مدارک متهم را بررسی کنند. در پرونده های قتل اصلا اقرار، طریقیت دارد و موضوعیت ندارد. ابهامات خیلی زیادی در پرونده است که امیدواریم در دادگاه بتوانیم روشن کنیم.
در مدت یکسال ۱۱ سیم کارت و گوشی موبایل از سوی میترا استاد در اختیار دکتر نجفی قرار گرفته است.
موضعگیریها و صحبتهای من در گذشته موجود است. حرفهای من به امروز و دیروز ربطی ندارد. من قبلا هم مصاحبه کردم و گفتم که این انتخاب خوب نیست. هم به تنهایی و هم با چند نفر از دوستان به منزل آقای نجفی رفتیم و از ایشان خواهش کردیم و گفتیم که به مصلحت نیست این سمت را بپذیرید. موضعگیریهای من هم موجود است.
سخنگوی قوه قضائیه ادامه داد: متهم ردیف سوم این پرونده آقای مهدی بهرامی حسن آباد فرزند محمد، به جرم معاونت در اخلال در نظام اقتصادی و همچنین تحصیل مال نامشروع به تحمل ۱۰ سال حبس و محرومیت از خدمات دولتی و همچنین دو سال حبس و رد مال محکوم شده است.
مسعود استاد برادر میترا که دیروز به دادسرای جنایی تهران آمده بود نیزبه خبرنگاران گفت: صبح شنبه من و پدر و مادرم برای ارائه درخواست قصاص به دادسرا آمده بودیم که نجفی را دیدیم حدود یک ساعت او با من حرف زد.
«میترا استاد» سالها قبل و پیش از آنکه فیلمهای روایت قتلش در صدر اخبار قرار بگیرند، در سه فیلم سینمایی بازی کرده بود. هرچند نقش او در فیلم «دختر شاه پریون» و «اخراجیهای ٣» بیشتر از یک پلان نشد، اما سال ٩٢ بهعنوان نقش اول فیلم واران جایزه جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی را دریافت کرد.
هفته پیش موضوع قتل میترا استاد خبرساز شد و مسئولان پلیس آگاهی و دستگاه قضا اعلام کرده اند که نجفی به این قتل اعتراف کرده است.
در حین برگشتن به طبقه سوم، مادر میترا را میبینم که شتابان در خانهای که باز بود را میبندد و با سرعت به خانه سمت راستی میرود و در را پشت سرش قفل میکند. گویا میترسد از صحبت کردن. مادر مقتول و مهیار پسر نوجوانش در خانهاند اما پذیرای حضورم نمیشوند و پاسخی هم درخصوص زمان مراسم ختم نمیدهند. در ساختمان آنها هراس موج میزند.