آنها اتهام سرقت را قبول کردند؛ اما گفتند سرقت را از مادرشان یاد گرفتهاند و این زن قبل از اینکه پسرانش بزرگ شوند، هم سرقت میکرده است. آنها گفتند: مادرمان در سرقتها نقشی نداشت. او فقط روی صندلی جلو مینشست تا زنان جوان اعتماد کنند و سوار شوند. اوایل که ما خودمان برای سرقت میرفتیم، بیشتر زنها وقتی میدیدند در ماشین فقط مرد هست، سوار نمیشدند. مادرمان ما را همراهی کرد تا اعتماد زنان را جلب کنیم و آنها سوار شوند. ما سرقتها را قبول داریم؛ اما اتهامات دیگر را قبول نداریم...